عوض کرده بود و دستش رو به کمرش گرفت و گفت:
- فرید زود باش بلند شو باید اتاق ژاکاو رو بهش نشون بدیم.
فرید سرش رو تکون داد و از جاش بلند شد. به سمتم اومد و با متانت دستم رو گرفت و به بالای پلهها بردتم وقتی از پلهها رفتیم بالا تونستم دو تا در رو ببینم که مطمئنا یکیش اتاق ریحانه و فرید بود و یکیش...