...چونش گذاشته بود و با اخم و متانت جوری که انگار تمام قدرتهای دنیا برای اونه شروع کرد به صحبت.
- من هم فرید هستم همسر ریحانه خوشبختم از اشناییت ژاکاو گل.
خندیدم و گفتم:
- من هم، همچنین.
باز خندیدم و سرم رو پایین انداختم.
- ژاکاو خانواده ارجمند میخوان تو رو به فرزند خوندگی بگیرن و بشی دخترشون...
*ژاکاو*
نفس عمیقی کشیدم و نگاهم رو به آسمون آبی رنگ بالای سرم دوختم. این آسمون تمام منظرهی دلنشین من توی این چند سال بود. همیشه از دیدن آسمون صاف با ابرهای سفید، آرامش عمیقی به دلم سرازیر میشد. آسمونی با رنگ آبی دلنشین و ابرهای پفکی سفید با پرندههای کوچولوکوچولو که از اون بالا شبیه دستهای از...