• رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

Usage for hash tag: ژاکاو

ساعت تک رمان

  1. Melina.N

    در حال پیشرفت رمان یوتوپیا | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...من ازش دور‌تر ته تخت نشستم و اون روی تخت دراز کشیده. یهو بلند میشه و مثل من می‌شینه. - یه لباس خوب بپوش! بیرون سرده عزیزم! دلم نمی‌خواد شلاق سرما روی بدنت فرود بیاد! از لحن و حرفش خشکم میزنه. حرفش بوی وحشت میداد. - با... باشه. سریع از اتاقش خارج میشم. #یوتوپیا #ژاکاو #ملینا_نامور #انجمن_تک_رمان
  2. Melina.N

    در حال پیشرفت رمان یوتوپیا | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...نه از اتاقشون بیرون میان نه چیزی... . شاید تنها کسی که این‌جا از بقیه عاقل‌تر باشه و من یه مقدار بهش اعتماد داشته باشم و بدونم که قرار نیست بهم اسیب بزنه ارسلان باشه! *** #یوتوپیا #ژاکاو #ملینا_نامور #انجمن_تک_رمان نظرات قشنگتون رو این‌جا بهم بگید🍓 https://forums.taakroman.ir/threads/27836/
  3. Melina.N

    در حال پیشرفت رمان یوتوپیا | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...فردی قرار می‌گیرد و به حالاتی مانند خشم، سردرگمی، پرخاشگری دچار می‌شود. نوعی اختلال روانی است که در آن فرد از واکنش به درد و رنج شدید‌ یا تحقیر دیگران ل*ذت می‌برد. #یوتوپیا #ژاکاو #ملینا_نامور #انجمن_تک_رمان تا نظراتتون رو درباره این پارت داخل گفتمان رمان نگید هیچ خبری از پارت جدید نمی‌باشد Wsdb
  4. Melina.N

    در حال پیشرفت رمان یوتوپیا | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...اتاق شادی داری! پر از رنگ‌های قشنگه! سرم رو تکون میدم و به ریحانه خیره میشم‌. عصبی بهم زُل زده و هم‌زمان میگه: - خب مشکلی نبود؟ - نه فقط... ژاکاو توی خونه قسمتی وجود نداره که تو ازش بترسی؟ بی‌اراده و یهویی ل*ب می‌زنم: - زیرزمین! *** خانم مو شرابی با دست‌هاش کیسه یه عالمه اسباب‌بازی رو بالا...
  5. Melina.N

    در حال پیشرفت رمان یوتوپیا | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...کوتاه و پر از استرس و ترس به ریحانه جوابش رو میدم. - ممنون. بله. نه چیزی نیست. زن مو خرمایی همزمان که مقداری زیادی از موهاش رو داخل مقنعه می‌کنه میگه: - یعنی هیچ مشکلی نیست؟ تو از اتاقت، پدر و مادر جدیدت، خانواده‌ات و حتی از نظر مالی و عاطفی راضی هستی؟ #یوتوپیا #ژاکاو #ملینا_نامور...
  6. Melina.N

    در حال پیشرفت رمان یوتوپیا | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...صبحانه‌هاشون هستن. تنها کسی که ری‌اکشن خیلی کوچیکی نشون داد ارسلان بود‌. اروم میگم: - تو بهشون درباره دیشب چیزی گفتی؟ - نه نگفتم ولی فرید خر نیست! خودش متوجه این که داشتی نگاهشون می‌کردی شد و اگه من نیومده بودم معلوم نبود الان چه بلایی سرت اومده بود! #یوتوپیا #ژاکاو #ملینا_نامور #انجمن_تک_رمان
  7. Melina.N

    در حال پیشرفت رمان یوتوپیا | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...و با دیدن کلید روی میز به سمتش میرم با خوشحالی به سمت در می‌چرخم تا قفلش کنم ولی این بار با دیدن ارسلان وحشت‌زده کلید از دستم رها میشه. *** - ژاکاو اونجا چه غلطی می‌کردی؟ لرزش دست‌هام بیشتر شده و با ترس روی تخت نشستم اشک‌هام روی گونه‌هام می‌ریزه و با عصبانیت کنارم نشسته و نگاهم می‌کنه. با بغض...
  8. Melina.N

    در حال پیشرفت رمان یوتوپیا | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ارسلان می‌خنده و میگه: - عصبی میشی هم جذابی‌ها ژاکاو خانوم! بی‌توجه به حرفش میگم‌: - خسته شدم، ریحانه کجاست؟ - اون رو ولش کن پیش دوستاشه، بیا تو با من بریم بالا! - نه! فرید کجاست؟ کلافه ل*ب میزنه. - بابا اونم پیش ریحانه هستش دیگه! ولشون کن بیا بریم بالا! کلافه از روی مبل مشکی رنگ بلند میشم و...
  9. Melina.N

    در حال پیشرفت رمان یوتوپیا | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...کوتاه که یه پیرسینگ هم روی بینیش داره رو نشون میده و میگه. - این دینا خانوممونه! با ادب گروه! خوشحال به سمتش میرم و دستم رو دراز میکنم. - منم ژاکاوم از دیدنتون خیلی خوشحالم! - همچنین عزیزم. ارسلان ذوق زده دوباره با دست یه پسر دیگه رو نشون میده این یکی مثل فرید یه زخم روی صورتش داره. - ایشون...
  10. Melina.N

    در حال پیشرفت رمان یوتوپیا | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...به جلب توجه ریحانه نبود چون با پایین اومدنمون از پله‌ها توجه همه به ما بود. - خب، خب همه خوش اومدید! امیدوارم بهتون خوش بگذره. ایشون دختر من ژاکاو هستش و این مهمونی برای یه کار مهمی که خودتون خوب میدونید و هدیه ما به اونه! خشکم میزنه و با لبخند نص و نیمه‌ای میگم. - به من؟ - بعد شام! چشمکی بهم...
بالا