Usage for hash tag: صبا_نوشت

ساعت تک رمان

  1. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت23 #واژگون #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #رمان_واژگون #صبا_نصیری #صبا_نوشت
  2. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت19 #واژگون #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #رمان_واژگون #صبا_نصیری #صبا_نوشت
  3. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت18 #واژگون #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #رمان_واژگون #صبا_نوشت #صبا_نصیری
  4. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    ...و سوارش هم؟ حنا قهقهه می‌زند: - وحشیِ خودمی! و سوسن نگاهی به گوشی‌اش می‌اندازد و با چشم غره‌ای جوابِ حنا را می‌دهد. - زهرِ مار. تو برو پیجِ آقا آرمانت رو چک کن که طرف استارتِ لایو زده باز! قلبش از هیجان می‌ایستد. خنده‌اش عمق می‌گیرد. - جونِ حنا؟ سوسن به طرف اتاق خواب می‌رود. - مرگِ سوسن...
  5. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    ...زده است و دارد با هول و وَلا دستور می‌دهد. - بدویین بریم که دیر شد! الان‌هاست که قُلی‌خان برسه. قهقهه می‌زند. به مرتضی، صاحب‌خانه‌شان قُلی می‌گفتند. برای عمه‌ی پشت خط ل*ب می‌زند: - عشقم من باید قطع کنم. رسیدم بهت زنگ می‌زنم. و آخ از خانومیِ عمه‌اش. - خدا پشت و پناهت مادر، مراقب خودت باش...
  6. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    ...و ویس می‌گیرد. - دوستانِ عزیز، این گروه رو برای چتِ مُفت ترتیب ندادیم که! فقط سوال و جواب در زمینه‌ی طراحی. روز بخیر! و می‌فرستد و بی‌این‌که منتظرِ جواب‌ها بماند، گوشی را سایلنت می‌کند و سرش را روی بالشت می‌گذارد و چشم‌هایش گرم می‌شوند. خسته است و اصلاً نمی‌داند که کِی خوابش می‌برد؟ #صبا_نوشت
  7. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    ...باشه حنا خانم! اگر موضوعِ خنده‌داری هست، بگید تا ما هم بخندیم! و می‌بیند که دخترک به جای خجالت کشیدن، به هیجان می‌نشیند. دستی به چتری‌هایش می‌کشد و با تمام نازی که سراغ دارد، ل*ب می‌زند: - تلخ نشید دیگه! خُب منم حاضر! و حاضر را یک‌طور لوندی می‌کشد. ماتش می‌برد. این یکی نوبر است والا! #صبا_نوشت
  8. Saba.N

    مهم 💡💡چــــلچــراغ💡💡

    ...افسردگی، داغانی‌ و اشک‌هایش که خشک نمی‌شدند! بغض می‌کند. خبری از دعوا و مشاجره نیست. کسی گلدان نمی‌شکند. کسی فحش نمی‌دهد و تهدید نمی‌کند. ردی از کلمه‌ی نحس طلاق نیست؛ اما... هانیه هم نیست! هانیه هم نیست! و هانیه هم... نیست! #پایان_داستان_اول #برداشت_آزاد #پایان_باز #صبا_نوشت (#صبا_نصیری)...
  9. Saba.N

    کامل شده رمان پیست مرگ | @Saba.N کاربر انجمن تک رمان

    ...اینکه: خط به خط موفقیت‌های زندگیم، همینطور "پیست مرگ" رو به پدرم تقدیم می‌کنم. تنها کسی بود که از روزِ اول، خط به خط نوشته‌های من رو خوند و تشویقم کرد. حامیِ همیشگی، بزرگ‌ترین قدرت و عشقِ اول و قهرمانِ زندگیم؛ پیستِ مرگِ تقدیمِ وجودِ نابِ تو! بیستم آذرماه سال هزار و چهارصد. #صبا_نوشت...
  10. Saba.N

    کامل شده رمان پیست مرگ | @Saba.N کاربر انجمن تک رمان

    #پارت_380 *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #رمان‌پیست‌مرگ #صبا_نوشت نویسنده صحبت می‌کنه: شیر میره از این خونه این شاه‌پسر! Jjvf) Sbj)4
بالا