Usage for hash tag: پارت36

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    حرفه‌ای رمان میقات | zeynab کاربر انجمن تک رمان

    *** #پارت36 نفسم، جایی میان گلو و سینِه ام راه گم کرده. مغزم از شدت استرس یک نفس می‌کوبد و دست و پایم یخ زده. دست هایم می‌لرزد و سردی دیوار بلند سیمانی، انگشت هایم را بی حس می‌کند! گل پیچ ها از باران دیشب نَم دارند و دست های من از شدت سرما کبود شده و می‌لرزد. صدای ماشین را می‌شنوم... انگار...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت36 هر ان ممکن است رگ قلبم پاره شود. به قیافه اخمو و بیش از حد جدی اش خیره می‌شوم و ان شلاق مشکی رنگ لعنتی که در دستان او می‌رقصد! بزاقم را به سختی فرو می‌دهم و دَهانم، در آنی چنان خشک می‌شود که نمی‌توانم نفس بکشم. - فقط...من... عماد... . دارد گریه ام می‌گیرد. چشم تنگ می‌کند و دندان...
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان کوتاه سناريوی جایگزین | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت36 #حامی چمدانم را بر می‌دارم و در نگاه خیس مادام لبخندی میزنم و لپش را می‌کشم: - گریه نکن مادام، نمیرم دیدار عیسی مسیح که، بر می‌گردم. مانند همیشه از این‌که اعتقاداتش را هدف شوخی می‌گذارم، ناراحت نمی‌شود! دست های تپلش را پای چشمش می‌کشد و در بین گریه می‌خندد: - دور از جون اقام، دست خودم...
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت36 " حامی" صفحه چت دختری که در اینستاگرام آن‌چنان لاو ترکانده و ابراز علاقه کرده که عینهو مجنون؛ میبندم و با خاموش کردن گوشی اون رو توی جیب شلوارم سر میدم. اگر مثل قبلا بود حتما بهش میگفتم میتونه مهمون یکی دو روزه باشه اما الان چند مدتی میشه که از دست خیره سری‌های یاس از هرچی دختره زده...
بالا