Usage for hash tag: انجمن‌_تک_رمان

ساعت تک رمان

  1. .Melina.

    کتاب در حال تایپ کتاب باشگاه پنج صبحی‌ها | اثر رابین شارما

    ...بود، پرسید: - منظورت چه ویژگی است؟ - دقت زیاد. بهترین چیزهای دنیا عمق دارند. اکثر افراد معمولا با ذهنیتی از سطحى بودن درکارشان گیر میکنند. 95 % افراد، توجه زیادی به جزئیات نمیکنند و به این ترتیب، نمیتوانند #کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها #رابین_شارما #مهدی_قراچه_داغی #ملینا_نامور #انجمن‌_تک_رمان
  2. .Melina.

    کتاب در حال تایپ کتاب باشگاه پنج صبحی‌ها | اثر رابین شارما

    ...از شما دو نفر میخواهم با دقت آن را یاد بگیرید. در نگاه اول، شاید مدل ساده‌ای به نظر برسد، اما به مرور زمان میبینید که چقدر عمیق است. آقای رایلی چشم‌هایش را بست، دست‌هایش را روی گوش‌هایش گذاشت و این کلمات را گفت: #کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها #رابین_شارما #مهدی_قراچه_داغی #ملینا_نامور...
  3. .Melina.

    کتاب در حال تایپ کتاب باشگاه پنج صبحی‌ها | اثر رابین شارما

    ...و کاملاً شگفت‌انگیز بود. رو به آنها کرد و گفت: - و حالا وقتش است تا جلسه آموزشی‌ام را با شما دو نفر شروع کنم. بطری را بلند کرد، درب آن را باز کرد و پارچه‌ای را از آن بیرون آورد که شکل زیر روی آن نقش بسته بود: #کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها #رابین_شارما #مهدی_قراچه_داغی #ملینا_نامور #انجمن‌_تک_رمان
  4. .Melina.

    کتاب در حال تایپ کتاب باشگاه پنج صبحی‌ها | اثر رابین شارما

    ...صورتی، که از کمیاب‌ترین نوع کبوترها در این دنیاست، در کنار درختان خرما مشغول بود. لاک پشت بزرگی، آهسته به سوی ل*ب ساحل پوشیده از علف میرفت. تمام این زیبایی‌های طبیعی، شادی _______________________________ ¹Lao Tzu #کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها #رابین_شارما #مهدی_قراچه_داغی #ملینا_نامور...
  5. .Melina.

    کتاب در حال تایپ کتاب باشگاه پنج صبحی‌ها | اثر رابین شارما

    ...به من یاد داد که دیگر نمیتوانم انجام کارهای شگفت‌انگیز را به تعویق بی‌اندازم. اینکه باید سلامتی، خوشحالی و اعتماد به نفسم را ارتقاء دهم و نباید دیگر تعلل کنم. کارآفرین مشتاقانه گفت: - واقعاً؟ - بله، واقعاً. #کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها #رابین_شارما #مهدی_قراچه_داغی #ملینا_نامور #انجمن‌_تک_رمان
  6. .Melina.

    کتاب در حال تایپ کتاب باشگاه پنج صبحی‌ها | اثر رابین شارما

    ...خیلی پیر شدم، دیگر نمیدانستم کجا زندگی میکنم، اسمم را به یاد نمی‌آوردم و اصلاً نمیدانستم در جامعه، چه کسی بودم. اما کم کم به یاد آوردم که واقعاً چه کسی بودم. کارآفرین گفت: - حتماً یک غول و یک دزد دریایی. درسته؟ #کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها #رابین_شارما #مهدی_قراچه_داغی #ملینا_نامور...
  7. .Melina.

    کتاب در حال تایپ کتاب باشگاه پنج صبحی‌ها | اثر رابین شارما

    ...کم کم به یک دنباله‌رو تبدیل شدم. دیگر باور نمیکردم که قدرت یک غول و ماجراجویی یک دزد دریایی را دارم. من هم مانند سایر افراد، دنباله‌رو جامعه شدم. سرانجام به فردی تبدیل شدم که پول‌هایش را خرج میکرد، در حالی که #کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها #رابین_شارما #مهدی_قراچه_داغی #ملینا_نامور #انجمن‌_تک_رمان
  8. .Melina.

    کتاب در حال تایپ کتاب باشگاه پنج صبحی‌ها | اثر رابین شارما

    ...را دارم و در خانه نیز، همین موضوع را به والدینم گفتم. معلم‌هایم به من خندیدند و من را مسخره کردند و از من خواستند واقعبین‌تر باشم. از من خواستند مانند بقیه بچه‌ها باشم و تمام خواب‌های مسخره‌ام را فراموش کنم. #کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها #رابین_شارما #مهدی_قراچه_داغی #ملینا_نامور #انجمن‌_تک_رمان
  9. .Melina.

    کتاب در حال تایپ کتاب باشگاه پنج صبحی‌ها | اثر رابین شارما

    ...کند. او برای سال‌ها، حالتی از آرامش را فراموش کرده بود و حالا دوباره آن را به دست آورده بود. دقیقاً در ساعت ۳:۳۳ دقیقه صبح، صدای بسیار بلندی را شنید. کسی درِ اتاق او را میزد. روی میز کوچک کنار تخت‌خواب بسیار #کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها #رابین_شارما #مهدی_قراچه_داغی #ملینا_نامور #انجمن‌_تک_رمان
  10. .Melina.

    کتاب در حال تایپ کتاب باشگاه پنج صبحی‌ها | اثر رابین شارما

    ...بسیار آرامتر شده بود، گفت: - افسونگر کمی در مورد دستاوردهای تو برایمان گفته است. هنرمند که خندهای پُرشور و هیجان بر لبانش بود، گفت: - و لباس‌هایی که در سمینار به تن داشتی، کاملا حرف‌های او را تأیید میکردند! #کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها #رابین_شارما #مهدی_قراچه_داغی #ملینا_نامور #انجمن‌_تک_رمان
بالا