Usage for hash tag: ونیس_امیر_خانی

ساعت تک رمان

  1. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    مادرها دلگیر نمی‌شوند! آن‌هان هیچ وقت دلگیر نمی‌شوند! پس چرا آنقدر ناراحت شد که پر کشید؟ مامان! برگرد! تک تک سلول‌هایم فریادت می‌زنند! مامان! مگه نمی‌گفتی ازم دلگیر نمیشی؟ هر چی بگم باز می‌بخشیم! ولی دیگه ناراحتت نمی‌کنم، برگرد! خواهش می‌کنم! مامان! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  2. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...هم گوشه کوچکی از وجود خداست! جای خدای روی زمین من، چرا زیر خاک است؟ این انصاف است، چطور دلش آمد تنهایم بگذارد! مگر بودنت بر روی زمین جای کسی را تنگ می‌کرد؟ خدایا؟ چرا؟ چرا خدای زمینی‌ام را هم پیش خودت کشیدی؟ مگر چه می‌شد خدای زمینی‌ام کنارم بود؟ #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  3. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    امروز روز مادر هست! روزی که همه جا پر از تعریف از مادر هاست! همه جا حرف خوبی‌هایشان است. همه جا حرف از محبت‌های خالصانه‌شان هست، سهم من باز سنگ قبر هست! سنگ قبری با نوشته آنام! آره همان سنگ قبری که ۳ سال است ندیدمش! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  4. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...باشید ما تا آخر عمر به شما و فرزندتان وفا دار خواهیم ماند. رازانا سراسیمه از جایش پاشد. -دیگر حق ندارید اینگونه جلویم زانو بزنید! شما تنها کسانی بودید که در قصر مرا حمایت کردید و من اجازه نمی‌دهم شما هم مانند بقیه سر تعظیم جلویم فرود آورید. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #دو_امپراطور_و_یک_ملکه
  5. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...شما را به سیاه چاله نفرستم. بعد به شتاب دست ملکه مادر را رها کرد. ملکه مادر با نفرت در چشمان رازانا زل زد. -مطمئن باش تقاص این کارت را خیلی زود پس می‌گیری! بعد با شتاب بیرون رفت. -ملکه حالتان خوب است؟ -من خوبم به وزیر بگویید به اتاقم بیاید. #انجمن_تک_رمان #دو_امپراطور_و_یک_ملکه #ونیس_امیر_خانی
  6. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...را جانشین کنی. و فکر نکن فقط تو باردار شده‌ای! رازانا ل*ب گزید تا چیزی به این عقرب پر زهر نگوید. آخر مشکل ملکه مادر با او چه بود؟ البته رازانا هم دل خوشی از ملکه مادر نداشت. چون زبانش نیش داشت و کسی در قصر نبود که در امان باشند. حتی خود هاکان. #انجمن_تک_رمان #دو_امپراطور_و_یک_ملکه...
  7. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...دست مادرم بود که لا به لای گیسوانم به حرکت در می‌آمد و قربان صدقه‌ام می‌رفت! چشمانم را گشودم و به او نگاه کردم. صورت مهربانش، که همیشه نگرانم است. دست می‌برم تا بغلش کنم تا بعد از چندین سال در آغوشش باشم ولی سراب بود! مثل همیشه من بودم و بی‌مادری! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  8. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...موجودی به نام مادر نازکش است! قربان صدقه دخترش می‌رود، موهایش را می‌بافد و هزاران محبت مادرانه خرج دخترش می‌کند! و من خونسرد به جلو نگاه می‌کنم و اصلا ناراحت نیستم! فقط نمی‌دانم چرا شب بالشتم خیس می‌شود! فقط این را می‌دانم که دلم اصلا شکسته نیست. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  9. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...خاک بسپاری؟ شده است جز خودت کسی زیر تابوت عزیزت را نگرفته باشد؟ شده است که بعد مادرت، برای همه‌ی جهان غریبه شوی، و با بند بند وجودت حس کنی بعد مادرت فرزند کسی نیستی! حتی برای پدرت هم غریبه می‌شوی! چرا قدرش را ندانستم، ولی حال که ندارمش، می‌خواهمش! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  10. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...هاکان نیاز داشت! ولی هاکان از وقتی رفته بود حتی برایش نامه هم ننوشته بود! این دلتنگی بیشتر از هر چیزی آزارش می‌داد، ماه‌های آخر بارداری‌اش بود ولی از شوهرش هیچ خبری نداشت. دوران بسیار سختی را در قصر می‌گذراند دیگر حتی حامی‌اش هاکان را هم نداشت. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
بالا