Usage for hash tag: ونیس_امیر_خانی

ساعت تک رمان

  1. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...عزیزانش خودش را فدا کند. قبل‌تر بخاطر نجات جان پدر و برادرت به سانراب رفتی و حالا بخاطر نجات شوهر و دخترت بر می‌گردی جایی که باید باشی! -هر چه بخواهی به تو می‌دهم. درست می‌گویی باید آنجایی باشم که باید باشم. و جای من در بین هاکان و دخترم است . #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  2. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...واقعا دنیا جای کوچکی است. رازانا دوست داشت که در صورت فرمانده‌شان تفی بی‌اندازد. ولی نمی‌خواست گویات را خشمگین کند. رازانا سوار کالسکه‌ای که از قصر آمده بود شد. کاش می‌توانست به آن قصر طلسم شده نرود. ولی حیف که باید هاکان را بر‌می‌گرداند. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #دو_امپراطور_و_یک_ملکه
  3. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته برای مردم برون نگر

    ...مثل هم نیستند. مهربان باشیم. این‌ها جملاتی هستند که مدام در زبان این مردم ظاهر بین می‌چرخند. کاش این جملات کلیشه‌ای را ول کنند و کمی فقط کمی خودشان باشند. ای کاش کسی به آن‌ها می‌گفت که اگر می‌خواهند بیایند به جای ما زندگ کنند. البته اگر توانستند. #انجمن_تک_رمان #برای_مردم_برون_نگر...
  4. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته برای مردم برون نگر

    ...برای‌شان منفعتی داری! وقتی از پیش‌شان بروی، پر و بالت را می‌چینند. همین دوستانی که دور و برت هستند، اگر با آن‌ها هم سطح باشی یا عقب تر از ان‌ها باشی، با تو دوست هستند. ولی اگر موفق شوی، دشمنت می‌شوند. دوست نباشیم، ولی زیرآب هم را هم نزنیم! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #برای_مردم_برون_نگر
  5. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...گناه من چه بود که به یک باره، در یک شب بزرگ شوم؟ مگر چه گناهی داشتم که به یکباره شوق و ذوق زندگی‌ام از بین برود؟ مگر چه کرده بودم که که دنیا این شوخی را با من کرد؟ مگر گناه من چه بود که مجازات شدم؟ گناهم؟ گناهم؟ گناه من چه بود؟ چه خطایی کرده بودم؟ #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  6. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته برای مردم برون نگر

    من دیگر بی‌احساس می‌شوم! من بی‌رحم می‌شوم! من ضربه می‌زنم! من دیوانه‌ام! چون یاد گرفتم! من از این مردم فقط این‌ها را یاد گرفتم و بس! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #برای_مردم_برون_نگر
  7. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...بود نگاه می‌کند بعد دخترش را در بغلش می‌گیرد. -دختر قشنگم! کمی تحمل کن! داریم برای برگرداندن پدرت به سامتایان می‌رویم. رازانا به سختی توانست ملکه مادر را راضی کند تا دخترش را به رسمیت بشناسد و نام دخترش شد تیارا! همان اسمی که هاکان دوست داشت. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  8. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...بدون او تاب بیاورم. از این به بعد را چگونه تاب بیاورم؟ چگونه بار روی دوشم را تحمل کنم؟ سرم را روی سنگ سیاه می‌گذارم و از ته دلم زار می‌زنم! تمام چیزهایی که در دلم بود بیرون ریختم! بلکه سبک شوم! ولی نمی‌شد! بدون دیدنش، بدون ب*غ*ل کردنش سبک نمی‌شدم! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  9. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته برای مردم برون نگر

    ...نگر، می‌گویند؛ چرا ضربه می‌زنی؟ خب معلوم است، چون اگر ضربه نزنم، شما دست پیش می‌گیرید. این مردم برون نگر و ظاهر بین طوری می‌گویند چرا گریه نمی‌کنی! خودت را خالی کن. که انگار وقتی می‌گریستم، مرهم دردم شده بودند! آری! این مردم فقط نمک روی زخمند! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #برای_مردم_برون_نگر
  10. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...اوج اینکه، کلی آدم اطرافشه حس بی‌کسی می‌کنه! انسان در اوج قوی بودن، بعصی وقت‌ها حس ضعیفی می‌کنه! انسان در اوج اینکه خوشبخته، بازم حس بدبختی داره! ولی کسی هست با اینکه دیگه نیست، همیشه تو ذهنت حضور داره و جاش تو قلبته! و اون کس، کسی نیست جز مادرت! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
بالا