#پارت۴۴
#مختوم_به_تو
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#برای_دیگری
#رمان_عاشقانه
#مختوم_به_تو
#رمانمختومبهتو
#رمان_مختوم_به_تو 🦋
#صبا_نصیری
#صبا_نصیری_نویسنده
#انجمن_تک_رمان
#پارت43
#مختوم_به_تو
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#برای_دیگری
#رمانمختومبهتو
#مختوم_به_تو
#صبا_نصیری
#انجمن_تک_رمان
#پست۱۸
#برای_دیگری
#فصل_دوم
" آن سوی قصه... "
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#رمانمختومبهتو
#رمان_مختوم_به_تو🦋
#مختوم_به_تو
#انجمن_تک_رمان
#صبا_نصیری
#برای_دیگری
#رمان_برای_دیگری
...بازی درآوردی و با فیلمی که اصلا خودش خبر نداشت که کِی گرفته شده، ازش اخاذی کردی؟
قلبش، وحشیانه میتازد. گلو و معدهاش میسوزند و پر از حس بد و تلخی، داد میزند:
- دِ آخه بیهمهچیز... با زنِ داداشت؟؟
#مختوم_به_تو
#رمانمختومبهتو
#انجمن_تک_رمان
#صبا_نصیری
#برای_دیگری...
#پارت۴۱
#مختوم_به_تو
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#رمانمختومبهتو
#مختوم
#مختوم_به_تو
#رمان_مختوم_به_تو🦋
#انجمن_تک_رمان
#صبا_نصیری
#برای_دیگری
#رمان_برای_دیگری
#پارت۴۰
#مختوم_به_تو
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#رمان_مختوم_به_تو🦋
#مختوم_به_تو
#رمانمختومبهتو
#انجمن_تک_رمان
#صبا_نصیری
#برای_دیگری
#رمان_برای_دیگری
#پارت۱۰
#مختوم_به_تو
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#صبا_نصیری
#رمانمختومبهتو
#مختوم_به_تو
#انجمن_رمان_نویسی_تک_رمان
...گریهاش گرفته است رسما... میان بغض و گریه، حرص میزند:
-چهجوری اونجا باشم وقتی در بستهست و معلوم نیست کلید کدوم گوریه؟
والا با اخم نگاهش میکند:
-منو با آقا محمدت اشتباه گرفتی فکر کنم. با من باید ولوم صدات پایین باشه!
#صبا_نصیری
#مختوم_به_تو
#رمانمختومبهتو
#انجمن_رمان_نویسی_تک_رمان
...او میچکد.
سر امیروالا تا ن*زد*یک*یهای گر*دنِ دخترک پایین میآید. نفسش را همانجا رها میکند:
-گردنت نسخ نفس من بود، نه؟
بغضش میترکد.
والا کمرش را نوازش میدهد:
-هیششش... وقتی تو بغلمی اجازه نمیدم گریه کنی.
#مختوم_به_تو
🥹🥲وای وای
#مختوم_به_تو
#رمانمختومبهتو
#صبا_نصیری...
...نگاهِ تیز و براقش خیلی حرفها دارد.
آوار میشود. بغضِ لعنتی، بُرندهتر به گلوی سایه میچسبد. یعنی او، با سی و سه سال سن هنوز مجرد بود؟!
عصبی، جاخورده و ناچار میخندد:
-آهان...
ماشین دوباره حرکت میکند.
امیروالاست که میپرسد:
-کی هست حالا؟
#صبا_نصیری
#انجمن_تک_رمان
#مختوم_به_تو...