• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

Usage for hash tag: انجمن

ساعت تک رمان

  1. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...- از طرف آقا فرهاد هستید دیگه؟ من از سمت ویلیام ویلسون هستم. سرم رو به نشونه تأیید تکون دادم، که از ماشین پیاده شد، در سمت عقب ماشین رو باز کرد برام؛ - بفرمایید. با قدم‌های لرزان سمت صندلی عقب ماشین رفتم، سوار ماشین شدم. واییی باورم نمی‌شد سوار همچین ماشینی شدم. #بیگانه‌شناس #یگانه...
  2. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...آینه، آینه فرو ریخت و شیشه‌هاش تو پام رفت. فرهاد به زور بلندم کرد، من رو روی تخت خوابوند، شیشه‌ها رو از پام در آورد، لپم رو کشید و لبخند بدجنسی زد؛ - بخواب عزیزم، فردا باید بری پیش دوست پسرت. دستش روی چشمام کشید، از بی‌حالی و ضعف توان مقاومت نداشتم و خوابم برد. #بیگانه‌شناس #یگانه #انجمن_تک_رمان
  3. mohadese yalabadi

    دلنوشته دلنوشته خواب یا رویا؟ | اثر محدثه یل‌آبادی

    ...نویسنده: محدثه یل‌آبادی ژانر: عاشقانه_ تخیلی مقدمه: نمیدانم... از کجا، ولی یادم است وسط سر و کله زدن با بزرگ‌ترین مشکل زندگی‌ام بودم. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد؟ ولی خودم را وسط دنیایی پیدا کردم که فقط می‌توانستم توی رویا‌هایم ببینمش. #دلنوشته[/HASH_خواب_یا_رویا؟ #محدثه[/HASH_یل‌آبادی...
  4. عسل کورکور

    درحال تایپ رمان غوغای سرنوشت|عسل کورکور کاربرانجمن تک رمان

    ...می‌اومد. پایین‌تر نزدیک ت.رقوه‌ش رو آروم با مکث لمس مانند ل.ب روی ترقوه‌ی کشیدم. غرشی کرد و با حرص گردنم رو کشید و مقابلش قرار داد، جوری که سرش توی گ.ردن‌م بود. نزدیک گردنم با خشم غر زد: - کرم از خودِ درختِ. ل*ب‌هاش رو روی گلوم گذاشت. نفس توی س.ی.نه‌م حبس شد. #غوغای_سرنوشت #عسل_کورکور #انجمن
  5. .ARNI

    در حال پیشرفت رمان «حکم گناه» اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...او چه می‌کرد؟ دستانش را به طرفِ دهانم می‌برد اما با اکراه و حس تنفر سرم را برمی‌گردانم و چند سانتی از دستانش دور می‌شوم اما او با خون‌سردی و آرامی لبخند می‌زند و می‌گوید: - کایلی، می‌خوام دستمال رو از رویِ لبت بردارم چرا سرت رو برمی‌گردونی؟ هنوز هم از من متنفری تو؟ #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  6. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته خواهرانه‌ها| مهدیس امیرخانی کاربر انجمن تک رمان

    شب‌های محزونم رنگ سرور گرفته‌اند و از حسرت‌هایم چیزی جز خاطره باقی نمانده است! زیرا رایحه جانتان، تنفس من است! #مهدیس_امیرخانی #خوهرانه‌ها #انجمن تک رمان
  7. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش|اثر مونا کاربر انجمن تک رمان

    ...عمه‌م می‌خوره بابا! چرا همه می‌دونن من چمه ولی خودم نمی‌دونم؟ امشب بگو، همین الان! آندریاس روی پایش می‌چرخد و قصد رفتن می‌کند. - مفصله دختر؛ گفتم فردا میگم و جز من و عموت هم... . که حرفش با سروصدای یک مرد که نگهبانان سعی در بیرون کردن آن می‌کنند، ماسیده می‌شود. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  8. Melina.N

    کامل شده ماه کوچک تو| ملینا نامور

    ...و براش چشم و ابر و اومدم. یهو سفینه بیشتر و بیشتر تکون خورد انگار از زمین فاصله گرفته بود ترسیده دستم و بردم بالا تا ازش بیایم بیرون؛ اما با دیدن فاصله بیش از حدمون با زمین نشستم سر جام. اون لحظه فقط فهمیدم که باید آقاجون رو صدا بکنم؛ بنابراین با داد گفتم: #ماه-کوچک-تو #ملینا-مدیا...
  9. Melina.N

    کامل شده ماه کوچک تو| ملینا نامور

    ...نمی‌دونم کی چشم‌هام سنگین شد و خوابم برد. *** با کلافگی از تخت بلند شدم و رفتم حیاط ، از پشت پله‌ها گذشتم و رفتم توی زیر زمین، مثل همیشه بابابزرگ یه چیزی اختراع کرده بود؛ اما این خیلی بزرگ بود. بزرگ‌تر از همشون. البته روش یه پارچه با رنگ صورتی کشیده بود. #ماه-کوچک-تو #مالینا-مدیا...
  10. .ARNI

    درحال تایپ رمان نبرد کریستین بایتگ‌ها | اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...این اتفاق را هضم کند. خان کالین فریلز از شدت غصه و این‌که دیگر آدلاید کین را ندارد. گوشه‌ای از محله‌ی هوبارت می‌نشیند و بلند فریاد می‌زند. کووپر کالین را در آ*غ*و*ش می‌گیرد و هر دو می‌گریستند. سینره دست سولینا را می‌گیرد و می‌گوید: - بلندشو دخترم، گریه نکن! #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری #انجمن_تک_رمان
بالا