• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

ارزشمند هیچ...! | SHAGHAYEGH کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع SHAGHAYEGH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 721
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
در خلوت کوچه هایم
آرام باد میوزد
حالم خوب است
تنها چشم انتظار بارانم
منتظر باران تا بهانه ای باشد برای اشک های گونه هایم
تا بهانه ای باشد برای صدای گرفته ام
من حالم خوب است
تنها بند بند وجودم تو را می‌طلبد
تو را می خواند
این شوخی نیست...تنها دلتنگی و خستگی است‌‌...
*شقایق مهرلوس*
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
وقتی نگاهت در چشمانم قفل می‌شود،
زبانم بند می‌آید
نفسم حبس می‌شود.
و قلبم تندتر از همیشه می‌تپد.
دستانت را که لمس می‌کنم،
دستان من سرد و دستانت گرم است.
و امان از داغی دستانت که از گرمایش د*اغ می‌شوم!
هنگامی که خیره نگاهم می‌کنی،
سرخ می‌شود صورتم..
گلگون!
وای به زمانیکه مرا در آ*غ*و*ش بگیری
گر می‌گیرد تنم از گرمای وجودت
و...
زمان!
آه از زمان که تند می‌گذرد.
تند تر از همیشه!
کاش مسابقه نگذارند باهم؛
تا بیشتر در گرمای وجودت حل شوم.
و...
و...
حیف!
چشمانم را که باز می‌کنم،
با یک خیال روبرو می‌شوم.
با یک رویا
خیالی شور انگیز و زیبا
بااین حال خیالی بیش نیست...
*شقایق مهرلوس*
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
پشت شیشه ی بخار گرفته نشسته ام
نگاهم خیره مردم و حواسم پی تو!
میان طرح بخارها...
دنبال نگاه گرمت میگردم
شاید زمستان تو را دوباره بیابد
زمان میگذرد و من هنوز هم
نشسته ام
بین این ثانیه های مبهم...
سکوت دردناکم
گوش باران را کر میکند
استکان چای از سردی من
سرد میشود
پشت بخار های پنجره...
نبودی
نیامدی
و باران هم
یخ کرد!
*شقایق مهرلوس*
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
به نرمی گلبرگ های آفتابگردان و به گس بودن خرمالوها!
تعجب نکن...عشقت درست اینچنین بود.
گاهی به عرش میرسیدم و به آغـ*ـوش خورشید میرفتم
گاهی به فرش میرسیدم و با خاک هم آغـ*ـوش میشدم!
به تبسم های دریاچه‌ی کوچک و دشتهای سرسبز که شاهد قرار های یواشکیمان لابه‌لای سرزمین عشق
بودند و برایمان سر تعظیم فرو می‌آوردند.
ونیز! درست مثال ونیز پرآب و دلربا!
شیداییمان چو رودهایش پر از محبت و چو گلهای رنگارنگش سرشار از دیوانگی!
تو هم انگار زاده‌ی ونیز بودی! همانقدر جذاب و همانقدر دلفریب!
شیدایم کردی و شدم مثالی چو مجنون شیدایت کردم و شدی مثالی چو شیرین!
مبهوت نشو! بگذار این بار ما شویم مجنون و شیرین و قصه ای جدید را ورق بزنیم.
بی شک عشق چیزی جز این نیست♡

*شقایق مهرلوس*
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
ای همزاد پاک اطلسی‌ها
با تو، هیچ کجای این دنیا غریب نیست.
تو باش، من دگر هیچ نمی‌خواهم.
با تو، شجاعترین عاشق دنیا خواهم شد.
حتی شجاعترین معشوق!
کسی که هیچ چیز مانع او نمی‌شود و متوفقش نمی‌کند.
با شاعرانه‌ترین کلمات، بهترین شعرهای عاشقانه را برایت خواهم نوشت تا نگاه تابناک و چشم‌های فروزان
تو به لبخند باز شود
هیچ می‌دانی حضور پر صلابت تو قوت این قلب خسته است؟
می‌دانی ترنم معـا*شقه‌ی تو، بی باکی قلب مرا جال می‌بخشد؟
بمان و بگذار ماندنت ریشه کند در خیال من تا از رفتنی که هرگز رخ نمی‌دهد، هراسی نیابد.
من تو را برای یک عمر دیوانگی می‌خواهم...!
*شقایق مهرلوس*
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
بهانه گیر که میشوم، معنایی جز دلتنگی ندارد.
بداخلاق میشوم، کمی هم تخس!
به قول امروزی ها نمیدانم فازم چیست!
فقط جرعه های محبتت را میخواهم.
سرد میشوم تا با گرمای حرف هایت، د*اغ شوم
سرد میشوم تا نازم را بکشی
تا با بند بند وجودت، دلتنگی مرا درک کنی!
بهانه گیر که میشوم، مهربانی‌ات را آغاز کن و من را آرام.
تمام لج های کودکانه ام را پایان بده و بغلم کن.
یادت نرود زمزمه کنی: بانوی من!
من به همین‌ها دلخوشم و تو...دریغ نکن♡
*شقایق مهرلوس*
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
عزیز کرده‌ی قلبم!
چند ثانیه ای را بگذار و به ندای قلبم گوش فرا ده.
چشم هایت را ببند و با گوش هایت بشنو.چیز زیادی نمیخواهد قلب کوچکم.
فرهاد واپسین های زندگی ام!
آنقدر حضورت زیباست که یادم برود زندگی زهر تر از شربت های تلخ کودکی‌ام است و بلای جان من.
قطعا فهمیده‌ای که بی تو میشود زندگی کرد اما نفس کشیدن محال است.
مرد جذاب من!
مثل به ظاهر جنتلمن های امروزی، فقط حرف نباش.
گوش هایم پر از حرف های تو خالی است.
من جز عمل، هیچ از تو نخواهم:(
* شقایق مهرلوس *
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
نگرانت که میشوم، قهقه‌ات را سر میدهی و اظهار بزرگی میکنی!اظهار آن که کوچک نیستم که بلایی سرم بیاید و من...
غرق در حرص میشوم از بیخیالی‌ات!
نگرانیهای من در ترسهای نهان قلبم خلاصه شده و تو هرگز این را نخواهی دانست!
برای همین، دلشوره‌های من میشود گیر های الکی و بی سر و ته!
کاش بدانی قلب بی قرارم چقد نبودت را نمی‌طلبد و تو با بیخیالی‌هایت و به قول تو گیرهای الکی، به
تشویش قلبم دامن بزن!
با این حال، باز نگرانت میشوم و باز تو قهقهه بزن:(
*شقایق مهرلوس*
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
گاه گاهی آهسته از کوچه ی قلبم عبور کن
گاه گاهی دستی تکان بده
در گذرگاه شکسته ی قلبم
آرام آرام گام بردار
گاه گاهی لبخندی بزن
بگذار خطوط لبانت
هماهنگ شکستگی هایم شود
بگذار چهره ی بشاشت
مرهم زخم هایم شود
گاه گاهی بیا
درون سرزمین کوچکم بنشین
اتراق کن
چای بنوش
خستگی هایت را فراموش کن
به من نگاه کن
به من نگاه کن
به من نگاه کن
گاه گاهی برگرد
بمان
نرو
بگذار خاطره ی تلخ نبودنت
تداعی نشود
کمی بیشتر بنشین
چیزی نمیشود
بیشتر بنشین و ببین
خوب کلبه ی کوچک شکسته ام را ببین
تمامش از تو پر شده است
سکوت کرده ای
بگذارم پای رضایت خاطرت
یا پای رضایت کارت؟
یا شاید هم حرف هایت ته کشیده
مهم نیست فقط
گاه گاهی سری بزن
باز هم از گذرگاه قلبم عبور کن
ناگهانی رفتنت
تاریخ سرپل ذهاب را درونش تکرار کرد...
گاه گاهی...
*شقایق مهرلوس*
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
بالا