خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

بزرگترین خرابکاری ای که موقع آشپزی کردی چی بوده؟؟

  • نویسنده موضوع A_h
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 895
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,089
کیف پول من
-216
Points
9

DARK GIRL

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-04
نوشته‌ها
3,141
کیف پول من
7,843
Points
121
داشتم قورمه سبزی میزاشتم حواسم به گوشیم پرت شد.نمکدونو یه پنج شیش دقیقه ای بالای زودپز گرفته بودم هیچ نفهمیدم غذا شوره همونجوری گذاشتم وسط سفره.
هیچی دیگه خدابیامرز دختر خوبی بودم :))
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
ک

کاربر طرد شده

مهمان
متنفرم از آشپزی
اولین و آخرین مسئولیتی که از آشپزی قبول کردم این بود که ماکارونی رو گرم کنم وبخورم همین خیلیم ساده
با مهارت تمام گذاشتمش رو گ*از و زیرشو روشن کردم ساعتو نگاه کردم برا 10دقیقه وقت گرفتم رفتم رو مبل
روبه روی تلویزیون دراز کشیدم وچشمامو بستم همینجوری که تو عالم هپروت اینور اونور میرفتم گفتم پاشم
10 دقیقه شده حتما همین که چشمامو باز کردم دیدم کل خونه خاکستری شده یه نیم نگاه به ساعت انداختم
درست45 دقیقه از اون 10 دقیقه میگذشت و یه تمام نگاه به گ*از دیدم از اونجا دیگه یه دود سیاه درمیاد
هیچی دیگه گشنه موندم ولی انصافا مامانم که اومد خونه کلی حرف به خوردم داد ? ?
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Aby

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-30
نوشته‌ها
3,423
کیف پول من
41,996
Points
300

بی نهایت

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-16
نوشته‌ها
1,227
کیف پول من
2,604
Points
102
جونم براتون بگه که فکر کنم9 یا 10 سالم بود

مامانم برنج رو شست و گذاشت رو گ*از به منم گفت دخترم حواست :;؛(

به برنج که رو گازه باشه تا ما بیایم دم میکشه

منم تازه کار بودم خدایی دیدم هی آب برنج داره کم میشه :/
دیگه دیدم نمی تونم تحمل کنم منم لیوان لیوان آب اضافه می کردم که خدای نکرده نسوزه x8yg

خلاصه جاتون خالی اون روز سوپ برنج خوردیم با مرغ :))
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Taniya

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-22
نوشته‌ها
630
کیف پول من
-152
Points
0
1.حواسم نبود تخم مرغ رو بر داشتم بریزم توی غذا به جاش ریختم توی رب سرم تو گوشی بود تازه با قاشق کلی هم زدم نگاه کردم دیدم چه گندی زدم.

2.اومدم سیب زمینی خرد کنم حواسم نبود چاقو عمیق دستم رو برید فرو رفت تو دستم چاقو تیز بودا بعد آخر که سرخ کردم کل گ*از پر روغن بود و سیب زمینی ها رنگش شد قهوه ای.

3.لوبیا پلو خواستم درست کنم لوبیا از فریزر در آوردم اومدم بزار تو آب د*اغ به جاش گذاشتم تو آب یخ یخ بعد نیم ساعت گوشی بازی دوباره رفتم از آب در بیارم دیدم یخش باز نشده بعد تازه فهمیدم حواسم کجا بود بعدشم اومدم درارم بسته لوبیا خیس افتاد زمینفرش خیس شد بسته رو شستم بعد گذاشتم تو قابلمه و اینا داشتم توش اشتباهی چیز دیگه میریختم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا