گذشته از زبان فارسی و دیگر زبان های شبه قاره ی پاكستان و هند، در زبان انگلیسی نیز هم نوع واژه ی گپ یا گپ شپ موجود است و كلمه های مشتقی و تركیبی آن كاملن مانند واژه های تركیبی زبان های شبه قاره است – اگرچه بنده در زبان شناسی دست ندارم ولی فكر می كنم كه واژه ی gossip انگلیسی از همان گپ یا گپ شب باشد چون هم از نظر ظاهری و هم معنوی نزدیك تر است ، البته مساله را به زبان شناسان واگذار می كنم كه ایشان پاسخ گوی این پرسش باشند.
در این جا واژه ی” gossip ” و لغات تركیبی آن را می آورم تا برای خوانندگان روشن تر باشد : . . . . . . . . ( این واژه ای شرقی باستانی است. چنان كه در فرهنگ های انگلیسی آمده است:
gossip : n . (old East ) a , person given to chattering , esp , about the affairs of others ., b , One who spreads rumours or reports about others and their doings , without a scrupulous attention to veracity ., a chattering busy body . (2) a . friendly , intimate con- versation ., a chat ., To have a good gossip ., b . (esp . hn un – favourable sense ) talk about the business of others ., illnatured , ill founded , reports and rumours . c , personal , usually trivial , tittle – tallte in the daily press , about society people and notabilities of the hours ., also attrib .
gossip column , gossip writter .
Gossip (II) v . in . (From perceding ) a . To talk hold conversation , of a casual , friendly kind ., b . to spread ill natured reports about others to discus the private affairs of others , indiscreetly , and maliciously .
Gossipy : adj . I . (of person ) a . fond of familiar conversation akd chat . b . inclind to discus about other people and their affairs in an un scrupulous , unfriend – people and their affairs in an unscrupulous , unfriend – ly , manners . (2) (of conversation ) of the nature of gossip ., trivial , having no weight or authority ., based on , cosisting of , idle rumoours & conversation .
(Webster Universal Distionary , Edited by , Henry Cecil Wyld & Eric H. Partridge )
1970 , New York , printed in Holland .
Shahid
این پژوهش ناقص بنده بود كه در پیرامون واژه «گپ » انجام شده است . در این جا باید یادآوری کنم كه برخی از دانشمندان و استادان واژه ی گپتن = گفتن را از « گپ» یا برعكس نمی پذیرند و در میان ایشان جناب آقای دكتر بهار ، استاد زبان شناسی ، دانشگاه تهران نیز هستند (چون به عنوان پژوهش درباره ی این واژه با ایشان صحبت نموده ام). نیر واژه ی gossip (گپ زدن) و صورت های گوناگون موجود در زبان انگلیسی را از « گپ » نمی دانند – بنده چون شباهت زیادی میان این كلمات دیدم این را هم ضمن «گپ» آوردم .
ولی واژه ی «شپ» sap كه به صورت جداگانه ای در هیچ جا دیده نشده و استادان گرامی و همچنین نویسنده ی این مقاله به اتفاق نظر این واژه را « مهمل» یعنی بی معنی خوانده ایم . چون شباهت این گونه « مهملات» كه به ویژه در زبان پنجابی فراوان به كار بـرده می شود ، به همین صورت است. مثلن از پانی (آب) = پانی شانی و از روتی (نان) روتی شوتی (البته با تای هندی) از مكان (خانه) مكان شكان و كتاب شتان، از كمره = كمرا (اتاق) كمره شمره و باغ شاغ، نوكر شوكر و غیره و یقین می دانم كه بنا به همین دستور واژه ی « شپ» كه با واژه ی « گپ» با همو به صورت «گپ شب» به كار می رود مهمل باشد و معنی جداگانه ای از گپ ندارد. باز هم اگر دانشمندان و پژوهشگران ارجمند اطلاعی در این زمینه به هم رسانند و ریشه ی اصلی این واژه (شپ) را پیدا كرده ، تحقیق این خاكسار را كامل نمایند از محبت ایشان بی نهایت تشكر می کنم.
از سوی دیگر ریشه ی واژه ی (گپ ) را در زبان سانسكریت نتوانستم پیدا كنم و اگر كسی در سانسكریت باستانی هم وجود چنین واژه ای را جست و جو كند آن وقت می توانم بگویم كه گپ ، نه فقط ایرانی بلكه هند و آریایی یا هندو اروپایی یا آریایی یا هندو ایرانی است.
ممكن است واژه ی شپ (به فتح اول) ارتباط با «شپ زدن» یعنی كف زدن – دست زدن داشته باشد كه در واژه ها و مثل های شیرازی و كازرونی نیز آمده است ، ( شپ = كف دست و كف پا است. چنان كه گویند شپ دست و شپ پا )) اگر چنین است گپ شپ به معنی سخن و دست زدن است كه دوستان هنگام صحبت و حرف شوخی و مزاح زنند و با خوش حالی كف زنند.
- - -
پی نوشت:
۱– واژه ها و مثل های شیرازی و كازونی صفحه ٦۷ تألیف ( علی نقی بهروزی ) چاپ وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۴۸
از: مجله ی هنر و مردم: دوره یکم، ش ۱۵۲، خرداد ۱۳۵۴
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان