پسر
سرخ و سفید پسرم
سیب شب عید پسرم
لپ نگو توت فرنگی
چه چشمای قشنگی
چشم نگو، آسمونه
آبی مهربونه
آقا پسرم پلنگه
با گرگ بد میجنگه
وقتی منو میبینه
یه گوشه مینشینه
میشینه میگـه: «قصه بگو
قصه گرگ و شیر و قو»
تو قصه وقتی جنگ میشه
گلپسرم پلنگ میشه
غرش و غوغا میکنه
با شیره دعوا میکنه
گرگه فرار میکنه
برای قو کاری میکنه
سرخ و سفید پسرم
سیب شب عید پسرم
لپ نگو توت فرنگی
چه چشمای قشنگی
چشم نگو، آسمونه
آبی مهربونه
آقا پسرم پلنگه
با گرگ بد میجنگه
وقتی منو میبینه
یه گوشه مینشینه
میشینه میگـه: «قصه بگو
قصه گرگ و شیر و قو»
تو قصه وقتی جنگ میشه
گلپسرم پلنگ میشه
غرش و غوغا میکنه
با شیره دعوا میکنه
گرگه فرار میکنه
برای قو کاری میکنه