• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

اشعار نزار قبانی

  • نویسنده موضوع deimos
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 44
  • بازدیدها 1K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
روشنای زندگی‌ام
نسیم من
فانوس‌ام
بیانیه باغ‌های من‌
پلی به سمت من بکش از عطر نارنج‌
جایی به من بده
چون شانه عاجی
در میان شب گیسوانت‌

و آنگاه فراموشم کن‌
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
چه می شد اگر خدا، آن که خورشید را
چون سیب درخشانی در میانه‌ی آسمان جا داد،
آن که رودخانه ها را به ر*ق*ص در آورد، و کوه ها را بر افراشت،
چه می شد اگر او، حتی به شوخی
مرا و تو را عوض می کرد
مرا کمتر شیفته

تو را زیبا کمتر
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
وقتی عاشق می‌شوم
پادشاهِ زمانم
زمین را با همه‌ی داشته‌هایش فتح می‌کنم
و خورشید را
زیر گام‌های اسبم درمی‌آورم.
وقتی عاشق می‌شوم
امپراتور فارس بنده‌ام می‌شود
و سرزمین چین
قلمرو چوگانم،
دریاها را جابجا می‌کنم
و اگر بخواهم
ستاره‌ها را می‌ایستانم!



وقتی عاشق می‌شوم
نوری می‌شوم سیال
که چشمی را یارای دیدنم نیست
و سروده‌هایم
باغ ابریشم و ریحان می‌شوند
وقتی عاشق می‌شوم
از انگشتانم چشمه‌ها می‌جوشند
و بر زبانم
سبزه‌ها می‌رویند
وقتی عاشق می‌شوم
از گردونه‌ی زمان
بیرون می‌زنم!

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
مهین

من تو را دوست دارم
تا پیوند داشته باشم
با خدا، با زمین، با تاریخ، با زمان
با آب، با مزرعه
با کودکانِ خندان
با نان!
با دریا، با صدف‌ها و کِشتی‌ها
با ستاره‌ی شب که النگوهایش را به من می‌بخشد
با شعر که ساکنش هستم
با زخم که در من زندگی می‌کند!
تو آن وطنی هستی
که به دیگران هویت می‌دهد
و کسی که تو را دوست ندارد
بی‌وطن است!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
بدون ترس
دوستم بدار
و در خطوط دست هام
ناپدید شو


برای یک دو هفته، نه، برای یک دو روز
برای یک دو ساعت ای عزیز
دوستم بدار
برای یک دو ساعت آه
مرا به جاودانگی چه کار؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
اگر دوست منی، کمکم کن
تا از تو هجرت کنم
اگر معشوق منی، کمکم کن
تا از تو شفا پیدا کنم
اگر می‌دانستم عشق اینقدر خطرناک است، عاشق نمی‌شدم
اگر می‌دانستم دریا این‌ همه عمیق است، به دریا نمی‌زدم
اگر عاقبتم را می‌دانستم
شروع نمی‌کردم…


دلتنگ تو ام، به من بیاموز که چگونه دلتنگ نباشم
بگو چگونه عشقت را از اعماق جانم ریشه کن کنم؟
چگونه اشک در چشم می‌میرد؟
چگونه دل می‌میرد؟ و چگونه آرزوها خودکشی می‌کنند؟


اگر پیامبری
از این سِحر، از این کفر نجاتم بده
عشق تو کفر است، از این کفر تطهیرم کن

اگر می‌توانی مرا از این دریا بیرون بکش
من شنا نمی‌دانم
موج آبی چشمانت مرا به سمت عمیق‌ترین نقطه می‌کشد
و من در عشق بی تجربه‌ام و بی‌قایق…
اگر دوستم داری دستم را بگیر
من از سر تا قدم عاشقم…
من غرق می‌شوم…
غرق می‌شوم…
غرق…

در نسخه ی اجرا شده توسط خواننده ی بزرگ مصری عبدالحلیم حافظ، شروع شعر اندکی با نسخه‌ی اصلی شعر متفاوت است، مشخص نیست آیا با اطلاع و صلاح دید شاعر بوده یا نه! با این حال به نظر من این تغییرات شعر را زیباتر کرده. ابتدای شعر در این اجرا اینگونه است:


ان کنت حبیبی ساعدنی کی ارحل عنک
او کنت طبیبی ساعدنی کی اشفی منک…
اگر حبیب منی، کمکم کن که از تو هجرت کنم
اگر طبیب منی، کمکم کن که از تو شفا بیابم…


ترجمه منظوم:

گر حبیب منی به حرمت عشق
یاری ام کن که از تو بگریزم
از تو پرهیز اگرچه ممکن نیست
یاری ام کن مگر بپرهیزم

ور طبیب منی هم از سر مهر
_ای که مهر تو کرده بی تابم_
از چنین درد مهلکی که تویی
یاری ام کن مگر شفا یابم

ژرفنای تو را اگر زین پیش
دیده بودم خطا نمی کردم
در چنین بی کرانه ای که تویی
بی محابا شنا نمی کردم

تو بگو تا بدانم از غم عشق
عاشقان دل چگونه می گیرند؟
شعله ها چون فسرده می گردند؟
آرزوها چگونه می میرند؟

گر که دریایی از خود ای دریا
به کناری سپار و خاکم کن
ور که پیغمبری ز سِحر غمت
وانگه از کفرِ عشق پاکم کن

ای که از تو گسسته طاقت من
وی که از تو شکسته پرهیزم
دعوی دوستی اگر داری
یاری ام کن که از تو بگریزم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
حرف‌های تو مثل قالی ایرانی‌ست
و چشمهایت
گنجشک‌های دمشقی
که بین دو دیوار می‌پرند.
قلب من مثل کبوتر
بالای حوضچه‌ی دستانت پر می‌کشد
و در سایه‌ی النگوهایت می‌آرامد
و من دوستت دارم

امّا می‌ترسم گرفتارت شوم…!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
در سرزمین های شمالی – بانوی من –
شاعر آزاد متولد می‌شود
بدانگونه که ماهیان در فراخنای دریاها
و آواز می‌خواند در آ*غ*و*ش برکه‌ها
و زنگ چراگاه‌ها
و شکوفه‌های انارستان‌ها

نزد ما
شاعر متولد می‌شود در زهدان غبار
و آواز می‌خواند برای حاکمانی از غبار


و سپاهیانی از غبار
و شمشیر‌هایی از غبار !
معجزه است
که شعر از شب ، روز بسازد !
معجزه است
که شکوفه کشت شود
بین دیوار
و دیوار !
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
لندن به من آموخت

لندن به من آموخت
که برگ های زرد را دوست داشته باشم
و رنگ خاکستری را
و اینکه از تاریخ عاد و ثمود فراری شوم
لندن به من آموخت
که بی هیچ مرزی, آزادی ام را بنگرم
و بی هیچ مرزی متن های شعر را
و بی هیچ مرزی آداب و رسوم عشق را به من آموخت
که چگونه وقای عاشق زنی شوم, ممکن است
جهان را بی هیچ مرز بگذارد

با او در لندن راه می رفتم
همچون کودکی شگفت شده
چرا در «هارودز» فراموشم کرد؟
و خوب می دانست که روز تولد
در دریای عشق گم شده ام

و می دانست بدون او
تنها از خیابان نمی گذرم
نه, و نه در بارانی ام وارد می شوم
نه, و نه می توانستم تنهایی
به هتل بازگردم
چرا مرا بین انبوه هدیه ها ترک کرد
تنها و غمگین همچون چراغ های خیابان
و می پرستیدمش از سر
تا به انگشتان پاها
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
به جز کلمه

اینجادیگر راه چاره ای نمانده است
به جز کلمه
اینجادیگر س*ی*نه ای مرا شیر نمی دهد
به جز کلمه
اینجادیگر میهنی نیست مرا حمایت کند
به جز کلمه
اینجا در گذشته ی من زنی دیگر نیست
به جز کلمه
به جز کلمه !
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.
بالا