همگانی ★شب هـــای محــــال★

ساعت تک رمان

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0
رنجیدم و خندیدم و از درد نگفتم

از آنچه که دنیا سرم آورد نگفتم

با هیچ کسی غیر خدا هیچ زمانی

از آن چه که او با دل من کرد نگفتم

‌ ‍‌‌
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
لایک‌ها
24,556
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
ای روح مرا تا به کجا می‌بری‌ام
دیوانه‌ی این سرابِ خاکستری‌ام
در خانه‌ی من پنجره‌ها می‌میرند.
بر زیر و بم باغ، قلم می‌گیرند
این پنجره تصویر خیالی دارد
در خانه‌ی من مرگ توالی دارد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
لایک‌ها
24,556
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
لایک‌ها
24,556
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
دریا و من چقدر شبیه‌ایم گر چه باز
من سخت بی‌قرارم و او بی‌قرار نیست



با او چه خوب می‌شود از حال خویش گفت
دریا که از اهالی این روزگار نیست


امشب ولی هوای جنون موج می‌زند
دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست


ای کاش از تو هیچ نمی‌گفتم‌ش، ببین!
دریا هم این‌چنین که من‌م بردبار نیست
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
لایک‌ها
24,556
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم تنگ است

بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده
وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستو ها و ماهی ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی

بیا، ای هم گناهِ من در این برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ

به دیدارم بیا، ای هم گناه، ای مهربان با من
که اینان زود می پوشند رو در خواب های بی گناهی ها
و من می مانم و بیداد بی خوابی

در این ایوان سرپوشیده ی متروک
شب افتاده ست و در تالابِ من دیری ست
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی ها
پرستو ها

بیا امشب که بس تاریک و تنهایم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
لایک‌ها
24,556
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
کاش می‌شد در‌د‌ها رو مثل غبارِ نشسته روی لباس‌های بچگی‌هامون پاک کرد!
کاش می‌شد تَرَک‌های قلبمون رو زیر چرخ خیاطی مادربزرگ رفو کرد!
مثلا وقتی یه جایی از زندگی با شدت خوردی زمین، باز بلند بشی و یه دست بکشی به سر زانوی شلوارت و خاک‌ها رو تمیز کنی و دوباره سر پاهات بایستی و به راهت ادامه بدی! همین‌قدر ساده!
ولی خوب، زندگی به سادگی بازی‌های بچگیمون نیست!
هر بار که می‌افتی زمین حتی اگر بلند بشی و ادامه بدی انگاری یه تیکه از وجودت همونجایی که افتادی جا می‌مونه! هر بار بلند شدن از دفعه‌ی قبل سخت‌ترِ و هر قدر جلوتر می‌ری عبور از مسیر دشوار‌تر میشه!
یه جایی می‌رسه که به تموم شدنت نزدیک می‌شی! اینقدر تیکه‌های وجودت رو جا گذاشتی که بالاخره می‌فهمی خودِ خودت توی راه گم شده، تموم شده، مُرده!
دیگه‌ حتی چرخ خیاطی مادربزرگ هم نمی‌تونه تو رو به خودت برگردونه!

@آشوب :)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

Unbekannt

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-14
نوشته‌ها
9
لایک‌ها
345
امتیازها
48
کیف پول من
144
Points
0
موجها خوابیده اند ، آرام و رام
طبل طوفان از نوا افتاده است

چشمه های شعله ور خشکیده اند
آبها از آسیاب افتاده است

در مزار آباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمی آید به گوش

دردمندان بی خروش و بی فغان
خشمناکان بی فغان و بی خروش
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ParadoX

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
نوشته‌ها
64
لایک‌ها
15,168
امتیازها
0
کیف پول من
39
Points
0
دلی که از عشق او دیوانه گردد ... وجودش با عدم همخانه گردد
رخ اش شمعی است عقل از عقل دارد .. ز نور شمع او دیوانه گردد
کسی که باید از آتش نترسد .. به گرد شمع چون پروانه گردد
به شکر آن که از آن آتش بسوزد ... همه در عالم شکرانه گردد
اگر بر جان خود لرزه پیاده ... به فرزین کجا فرزانه گردد؟
کسی که او بر وجود خود بلرزد ... همان بهتر که در ویرانه گردد
از دیوان عطار نیشابوری
تقدیم به استاد عزیزم و دوستانم:
پارسا تاجیک Negin_SH Reyhanesamari yamaç moon dancer batkian๑ SETAYESH^◡^ @نسا Maryam Ɓαησσ فاطمه تاجیکی Pegah.a
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0
به هیچ چیز زیاد توجه نکن عزیزِ من
دست هایت را بگذار داخلِ جیبت راه برو
و خیابان به خیابان برای خودت بیخیال سوت بزن!
دیگر بس است،آنقدر غصه خوردیم که تویِ قلبمان
هیچ جایی برای آرزوهایمان نمانده!
بگذار تا می توانند پشتِ سرمان حرف بزنند
ما مسئولِ حسادتِ دیگران نیستیم
یک گوش در و یک گوش دروازه رفیق!
لحظه هایی که می توانیم به بهترین شکل از آن
استفاده کنیم خیلی راحت جلویِ چشم هایمان
دارند می سوزند و از بین می روند
آخرش هم چیزی برایمان باقی نمی ماند
جز موهایِ سفید و یک قلبِ حساس و ضعیف!
عشقِ درِ خانه مان را نزده؟فدایِ سرمان
از کسانی ضربه خوردیم که توقعش را نداشتیم؟
اصلا مهم نیست،صبور باش همه چیز به وقتش
اتفاق می افتد و زمان انتقامِ تمامِ زخم هایی که
خوردیم را می گیرد!
آرام بگیر،لبخند بزن و منتظر بمان
شادی به کوچه یِ ما هم خواهد آمد!
علی_کشاورز
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا