فک و فامیله ما داریم؟

  • نویسنده موضوع hawk
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 42
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

hawk

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-23
نوشته‌ها
334
لایک‌ها
709
امتیازها
63
کیف پول من
16
Points
0
داداشم قنادی داره ،دیروز برگشته دو بسته شکلات آورده خونه میگه اینو بخورید حیفه!! تاریخ مصرفش گذشته مشتری نمیبره!!
داداشه خانواده دوسته داریم؟!



-----سری جدید فک و فامیله ما داریم ------
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hawk

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-23
نوشته‌ها
334
لایک‌ها
709
امتیازها
63
کیف پول من
16
Points
0
عاغا دیشب برقامون رفته بود خوب مسلما تلویزیون خاموش میشه پدر ما هم بلند شد از اتاق اومد بیرون منم داشتم شام میخوردم دیدم بابام صدام کرد میگه چرا این کامپوتر روشن نمیشه منم یه نگاه بهش کردم گفتم حتما نفتش تموم شده
فک و فامیله ما داریم



----- فک و فامیله ما داریم ------
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hawk

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-23
نوشته‌ها
334
لایک‌ها
709
امتیازها
63
کیف پول من
16
Points
0
یه روز تعطیل:
زیر پتو خوابیدم لپ تاپم رو پام دارم پست میزارم
بابام هی رد میشه از بغلم با پاش یدونه میزنه تو پهلوم میگه بلند شو
یه هف هش باری زد
یه دونه رو یادش رفت میگم بابا یکی در رفت
خم شد تو صورتم نگاه کرد خیلی ریلکس زااااارت زد تو گوشم گفت: اون طعمه بود حالا بلند شو
هیچی دیگه از شدت اون ضربه بلند شدم برم دستشویی رفتم در یخچالو باز کردم
فک و فامیله ما داریم آخه ؟



-----سری جدید فک و فامیله ما داریم ------
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hawk

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-23
نوشته‌ها
334
لایک‌ها
709
امتیازها
63
کیف پول من
16
Points
0
ما یه فامیل داریم خیلی شکمو هست(30 سالش میشه) هر وقت میاد خونمون اول میره تو یخچالمون هر چی ببینه بر میداره میخوره
یه روز من رفته بودم موز و شیرو ... خریده بودم که خیر سرم معجون درست کنم شب که میرم باشگاه بخورم وقتی شنیدم فامیل شکمومون میخواد شب بیاد خونه مون رفتم همه ی خوراکی هامو قایم کردم. یه جا که عقل جنم بهش نمیرسید با خیال راحت وقتی اومد خونمون رفتم پشت تی وی نشستم فیلم ببینم
چشمتون روز بد نبینه بعد از 10 دقیقه دیدم پلاستیکی که توش خوراکیامو قایم کردم دست فامیلمونه نامرد چه با اشتها میخورد منم زیر چشمی نگاه میکردم و حرص میخوردم اگه فقط یه نارنجک داشتم میبستم به خودم بعد می پریدم تو بغلش دو تامون منفجر میکردم.(حیف ما جوونا ایرانی امکانات نداریم)
اینم از فک و فامیل ها غارت گر ماااا
و اینطوری شد که من همچنان لاغر موندم .



----- فک و فامیله ما داریم ------
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hawk

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-23
نوشته‌ها
334
لایک‌ها
709
امتیازها
63
کیف پول من
16
Points
0
به اتفاق خانواده داشتیم فیلم میدیدیم مادره تازه بچشو خابونده بود که گوشی بابام زنگ خورد. مادرم فورا میگه:خاموشش کن بچه خابیده!!!!
یعنی من چی بگم؟؟؟
مامان جون اگه من خواب بودم همچین حرفی میزدی؟نه میزدی؟



----- فک و فامیله ما داریم ------
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hawk

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-23
نوشته‌ها
334
لایک‌ها
709
امتیازها
63
کیف پول من
16
Points
0
پای کامپیوتر بودم چشمام خسته شد.. پَریدم رو تخت یه ذره دراز بکشم خستگیم که رفع شد برم بیرون..
گوشیمو کوک کردم نیم ساعت بعد آلارمش روشن شه..
هنوز خوابم نبرده بود مامانم اومده تو اتاق..منم سرم زیر پتو
میگه:زیر لبا، آخی مادر فدات بشه .. خوابیدی؟
چی میشد بچگیاتم همینجوری مثله بچه آدم آروم میخوابیدی.. سر هر بار خوابیدنت بساط داشتم از بس پُر انرژی بودی..
ای مادر بچه ها چه زود بزرگ میشن..آدم خودشم نمی فهمه..
دیدم پای درد و دل مـامـان خانــوم باز شده، پاشم بشینم پای حرفاش..
بلند شدم گفتم مـامـان خـانـوم هنوز خوابم نبرده بیا درد و دل کن..اصلا خوابم نمیاد..
برگشته میگه:عـــه تو که بیداری.. خجالت بکش، درست شو،حالا حرفای منو گوش میدی،من حرفی ندارم.. باید برم آشپزخونه..
در اتاق رو کوبید و رفت..
آخـــــــه مــــادرِ مــــــن اگه مـــن بلند نمیشدم که تا شب بالا سرم حرف میزدی..!!!
مامانِ بی درد و دلــه که مــن دارم؟؟؟!!!



-----فک و فامیله ما داریم ------
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hawk

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-23
نوشته‌ها
334
لایک‌ها
709
امتیازها
63
کیف پول من
16
Points
0
با دوستم تو مترو بودیم یهو یکی رو دید و رفت شروع کرد به سلام و احوالپرسی ، منم سلام کردم و خلاصه کلی با هم صحبت کردیم ، آخر سر از دوستم پرسیدم حالا این کی بود ؟ میگه : نمییییییییدددددووووونننننننننننم !!!!!!!!!!!
میگم یعنی چی ، تو باهاش دست دادی ، میگه : نه بابااااااا تو دست دادی !!!!!!!!!
بابا این دیوانست
اااااااااااااااااااااا بابا آدمم انقد جوگیر !!!!!!!!
این سیاه چاله هه که بچه ها میگن کجاس تو رو خدا نشونش بدید به من !
شما هم اگه از این دوستا یا فک و فامیلا دارید بلند بخندید !!!
هنوز که داری نیگا میکنی بخند دیگه !
تعجب نکن کار دیگه ای از دستمون بر نمیاد ،بخندییییییییییییید و فریاد بکشید !!!



----- فک و فامیله ما داریم ------
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hawk

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-23
نوشته‌ها
334
لایک‌ها
709
امتیازها
63
کیف پول من
16
Points
0
یـه شب خالـم اینا خـونـمـون بـودن ، شـام آبـگوشت داشـتـیم.
ایـن شـوهـرخـاله ی مـا هـی اصـرار مـیـکـرد کـه بـدیـن کـوبـیـدشـو مــــن درسـت کـنـم... مـا هـم گـفـتیـم بـفـرمـا! بـکـوب !
آغـا ایـن شـروع کـرد بـه کـوبـیـدن مـگه ول مـیـکرد؟ هـی مـیـکـوبـید هـی مـیکـوبـیـد ، یـه آن دیـدم عـرق از سـر و روش داره چیکه چیکه مـیکـنه تـو قـابـلمه!! گـفـتـم : مـهدی خان بـسه دیـگه خسته شدی بـقـیـشو بـدیـن مـن بکوبـم ، نـذاشت! حـالا خـالم هـم هـی قـربون صدقه ی زور بـازوش میـرفت ایـنم بـدتـر شـارژ مـیشـد بـیشتر میکـوبـید ، خـلاصـه قانـع شد و ول کرد. آقـا ما شـروع کردیـم به خـوردن (بـه زور) هـمینجوری مشـغـول بـودیـم یـهو شـوهرخالـه هه بـامزگیش گـل کرد یه جـوک گفت ، تـو هـمین لـحـظه پسـرخـالم (پـسر خودش) از جـوکه خـیلی خندش گـرفت و هـمه مـحـتـویات دهـنشـو پــــوف کـرد تـو سفـره و غذای مـن
!! از توضیح دادن ادامه ماجرا مـعذوریـم...
فــَـکُ و فامیـله داریـم ما؟ باجناغه بابام داره؟



----- فک و فامیله ما داریم ------
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hawk

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-23
نوشته‌ها
334
لایک‌ها
709
امتیازها
63
کیف پول من
16
Points
0
آقا داییمینا اومدن خونمون دخترش 4 سالشه رفته بود تو حیاط بازی کنه بعضی وقتام درو وا میکرد میرفت تو کوچه
داییم گفت برو دعواش کن تو کوچه نره
رفتم با اخم گفتم تو کوچه نری ها
گفت چشم
موندم دهه 80 و چشم
که یه دفه گفت ولی اگه بخوام میرم به تو هم ربطی نداره!!!!
فک و فامیله ما داریم آخه ؟



-----سری جدید فک و فامیله ما داریم ------
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hawk

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-23
نوشته‌ها
334
لایک‌ها
709
امتیازها
63
کیف پول من
16
Points
0
یکی بیاد به مادربزرگم بفهمونه من 20 سالمه یه شب رفتم خونشون یه غلطی کردم به مادر بزرگم گفتم خوابم نمیاد اقا اونم شروع کرد لالای خوندن تا خود صب شانس اوردم منو قنداق پیچ نکرد در حدی توهمی شده بود از اون شب به بعد به زورم شده میخوابم
اخه اینم مادربزرگ نوه دوست من دارم



----- فک و فامیله ما داریم ------
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا