Lunika✧
مدیریت کل سایت + مدیر تالار کپی
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفهای
نویسنده انجمن
ویراستار انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
البته شنیدن داستان کامل از زبان خودشان ایدهآل است. ولی حتی تصور این که آنها نیز این تجربه را داشتهاند و به شما میگویند، کمک بزرگی به شما خواهد بود. (به خاطر داشته باشید که مغز شما تفاوت داستان و واقعیت را متوجه نمیشود)
راه دیگر غلبه بر ناراحتیها این است که بیاد داشته باشید که در این تجربه تنها نیستید. شما با 7 میلیارد نفر در این سیاره، من به طور کامل تضمین میکنم نه تنها با یک نفر بلکه با تعداد زیادی از مردم در همان لحظه همین موضوع را تجربه میکنید و از آن میگذرید.
بجای دیدن آن به عنوان یک احساس شدید توسط یک فرد، به جامعهای از افراد که با آن مبارزه میکنند بیاندیشید. یک بار سنگین که روی دوش جمع بزرگی قرار گرفته است. بجای این که به تنهایی آن را تحمل کنید، این مسئله را به عنوان شرم، اندوه، غم، افسردگی بدانید که توسط بسیاری از افراد، در حال حاضر احساس میشود.
یکی از مراجعین من میگفت که ایجاد ارتباط با دیگران بسیار مهم است و به اندازه انتقال مسئولیت در او تأثیر میگذارد. او دوست داشت هرجایی که هست به اطراف نگاه کند و تصور کند که در طول روز افکار مردم مانند حباب از سرشان سرازیر میشود. و میگوید باعث آرامش است که متوجه شوی اشتباه نیست که دارای این افکار یا احساسات هستی و این که من هم همین افکار و احساسات را دارم و این کاملاً طبیعی است.
در هر تجربهای چه شخصی و چه به عنوان مربی، متوجه شدم که به سادگی تطبیق این ذهنیت جدید و یادگیری نحوه نادیده گرفتن اضطراب یا شرم، میتواند باعث کنترل ناراحتیهای درونی باشد. میبینید، شرم، واقعی است در بین تمام احساساتی که بشر میتواند حس کند، شرم یکی از مسمومترین احساسات برای سلامتی و خوشبختی است.
" Berne Brownپژوهشگر در مورد شرم" آن را به عنوان ترس از غیرقابل دوسته داشته شدن توصیف میکند.
«خجالت و شرم تجربه شدیداً دردناکی است که به واسطه آن اعتقاد داریم ما ناقص هستیم و بنابراین سزاوار عشق و تعلق نیستیم. شرم آنقدر با قدرت به ما ضربه میزند که بخاطر آن پیغامی اساسی درباره کامل نبودن ما به عنوان انسان به ما میرسد.»
و در شرایط اولیه بقاء اگر اجتماع شما را نپذیرد از بین خواهید رفت. آن وضعیت مرگ یا زندگی است. مغز احتیاجات اجتماعی را با تلاش برای زنده ماندن برابر میداند. جدا ماندن از اجتماع باعث فعالیتهای درونی مشابهی میشود. جایی در پس ذهن ما، ترس از عدم تأیید کسانی داریم که در بقای ما اهمیت دارند.
به دلیل این که به راحتی فعال میشود و به سرعت پیشرفت میکند، شرم میتواند به سرعت از کنترل خارج شود و به روشهایی خودش را نشان دهد، که به ما هیچ کمکی نمیکند.
من از مراجعینم شنیدهام که از خوردن شکلات خجالت میکشیدهاند میدانید که این حد از شرم برای قتل درجه 3 مناسب است.
Chade Meng Tan یکی از کارمندان خوب گوگل و یک مراقبه کننده ذهن، معتقد است که احساس بد داشتن درباره احساسات بد برای آدمهای خوب رایجتر است.
ما شروع به فکر کردن میکنیم. اگر من یک آدم خوب هستم چرا احساس شرم میکنم؟ مطمئناً اگر من واقعاً خوب بودم چرا احساس شرم میکنم؟ آگاهی از چگونگی جذب استیگمای (برچسب زدن به خود) شرم از تجارب و احساسات شدیدی است که برای کاریزما بسیار حیاتی است. معمولاً چیزی که حس میکنیم دردناکترین قسمت این مشکل نیست. این گونه است که شرم درباره احساسات، موجب آسیب میشود. هنگامی که ما این احساس را یک امر طبیعی و حتی چیزی که انتظار میرود داشته باشیم میبینیم، مواجهه با آن بسیار آسانتر میشود.
«در هنگام بروز هرگونه احساس ناراحتی یا دشواری باید بیاد داشته باشید که شرم بخش استانداردی از تجربه انسان است و هر انسانی آن را در مواقعی احساس میکند.»
راه دیگر غلبه بر ناراحتیها این است که بیاد داشته باشید که در این تجربه تنها نیستید. شما با 7 میلیارد نفر در این سیاره، من به طور کامل تضمین میکنم نه تنها با یک نفر بلکه با تعداد زیادی از مردم در همان لحظه همین موضوع را تجربه میکنید و از آن میگذرید.
بجای دیدن آن به عنوان یک احساس شدید توسط یک فرد، به جامعهای از افراد که با آن مبارزه میکنند بیاندیشید. یک بار سنگین که روی دوش جمع بزرگی قرار گرفته است. بجای این که به تنهایی آن را تحمل کنید، این مسئله را به عنوان شرم، اندوه، غم، افسردگی بدانید که توسط بسیاری از افراد، در حال حاضر احساس میشود.
یکی از مراجعین من میگفت که ایجاد ارتباط با دیگران بسیار مهم است و به اندازه انتقال مسئولیت در او تأثیر میگذارد. او دوست داشت هرجایی که هست به اطراف نگاه کند و تصور کند که در طول روز افکار مردم مانند حباب از سرشان سرازیر میشود. و میگوید باعث آرامش است که متوجه شوی اشتباه نیست که دارای این افکار یا احساسات هستی و این که من هم همین افکار و احساسات را دارم و این کاملاً طبیعی است.
در هر تجربهای چه شخصی و چه به عنوان مربی، متوجه شدم که به سادگی تطبیق این ذهنیت جدید و یادگیری نحوه نادیده گرفتن اضطراب یا شرم، میتواند باعث کنترل ناراحتیهای درونی باشد. میبینید، شرم، واقعی است در بین تمام احساساتی که بشر میتواند حس کند، شرم یکی از مسمومترین احساسات برای سلامتی و خوشبختی است.
" Berne Brownپژوهشگر در مورد شرم" آن را به عنوان ترس از غیرقابل دوسته داشته شدن توصیف میکند.
«خجالت و شرم تجربه شدیداً دردناکی است که به واسطه آن اعتقاد داریم ما ناقص هستیم و بنابراین سزاوار عشق و تعلق نیستیم. شرم آنقدر با قدرت به ما ضربه میزند که بخاطر آن پیغامی اساسی درباره کامل نبودن ما به عنوان انسان به ما میرسد.»
و در شرایط اولیه بقاء اگر اجتماع شما را نپذیرد از بین خواهید رفت. آن وضعیت مرگ یا زندگی است. مغز احتیاجات اجتماعی را با تلاش برای زنده ماندن برابر میداند. جدا ماندن از اجتماع باعث فعالیتهای درونی مشابهی میشود. جایی در پس ذهن ما، ترس از عدم تأیید کسانی داریم که در بقای ما اهمیت دارند.
به دلیل این که به راحتی فعال میشود و به سرعت پیشرفت میکند، شرم میتواند به سرعت از کنترل خارج شود و به روشهایی خودش را نشان دهد، که به ما هیچ کمکی نمیکند.
من از مراجعینم شنیدهام که از خوردن شکلات خجالت میکشیدهاند میدانید که این حد از شرم برای قتل درجه 3 مناسب است.
Chade Meng Tan یکی از کارمندان خوب گوگل و یک مراقبه کننده ذهن، معتقد است که احساس بد داشتن درباره احساسات بد برای آدمهای خوب رایجتر است.
ما شروع به فکر کردن میکنیم. اگر من یک آدم خوب هستم چرا احساس شرم میکنم؟ مطمئناً اگر من واقعاً خوب بودم چرا احساس شرم میکنم؟ آگاهی از چگونگی جذب استیگمای (برچسب زدن به خود) شرم از تجارب و احساسات شدیدی است که برای کاریزما بسیار حیاتی است. معمولاً چیزی که حس میکنیم دردناکترین قسمت این مشکل نیست. این گونه است که شرم درباره احساسات، موجب آسیب میشود. هنگامی که ما این احساس را یک امر طبیعی و حتی چیزی که انتظار میرود داشته باشیم میبینیم، مواجهه با آن بسیار آسانتر میشود.
«در هنگام بروز هرگونه احساس ناراحتی یا دشواری باید بیاد داشته باشید که شرم بخش استانداردی از تجربه انسان است و هر انسانی آن را در مواقعی احساس میکند.»
کد:
البته شنیدن داستان کامل از زبان خودشان ایدهآل است. ولی حتی تصور این که آنها نیز این تجربه را داشتهاند و به شما میگویند، کمک بزرگی به شما خواهد بود. (به خاطر داشته باشید که مغز شما تفاوت داستان و واقعیت را متوجه نمیشود)
راه دیگر غلبه بر ناراحتیها این است که بیاد داشته باشید که در این تجربه تنها نیستید. شما با 7 میلیارد نفر در این سیاره، من به طور کامل تضمین میکنم نه تنها با یک نفر بلکه با تعداد زیادی از مردم در همان لحظه همین موضوع را تجربه میکنید و از آن میگذرید.
بجای دیدن آن به عنوان یک احساس شدید توسط یک فرد، به جامعهای از افراد که با آن مبارزه میکنند بیاندیشید. یک بار سنگین که روی دوش جمع بزرگی قرار گرفته است. بجای این که به تنهایی آن را تحمل کنید، این مسئله را به عنوان شرم، اندوه، غم، افسردگی بدانید که توسط بسیاری از افراد، در حال حاضر احساس میشود.
یکی از مراجعین من میگفت که ایجاد ارتباط با دیگران بسیار مهم است و به اندازه انتقال مسئولیت در او تأثیر میگذارد. او دوست داشت هرجایی که هست به اطراف نگاه کند و تصور کند که در طول روز افکار مردم مانند حباب از سرشان سرازیر میشود. و میگوید باعث آرامش است که متوجه شوی اشتباه نیست که دارای این افکار یا احساسات هستی و این که من هم همین افکار و احساسات را دارم و این کاملاً طبیعی است.
در هر تجربهای چه شخصی و چه به عنوان مربی، متوجه شدم که به سادگی تطبیق این ذهنیت جدید و یادگیری نحوه نادیده گرفتن اضطراب یا شرم، میتواند باعث کنترل ناراحتیهای درونی باشد. میبینید، شرم، واقعی است در بین تمام احساساتی که بشر میتواند حس کند، شرم یکی از مسمومترین احساسات برای سلامتی و خوشبختی است.
" Berne Brownپژوهشگر در مورد شرم" آن را به عنوان ترس از غیرقابل دوسته داشته شدن توصیف میکند.
«خجالت و شرم تجربه شدیداً دردناکی است که به واسطه آن اعتقاد داریم ما ناقص هستیم و بنابراین سزاوار عشق و تعلق نیستیم. شرم آنقدر با قدرت به ما ضربه میزند که بخاطر آن پیغامی اساسی درباره کامل نبودن ما به عنوان انسان به ما میرسد.»
و در شرایط اولیه بقاء اگر اجتماع شما را نپذیرد از بین خواهید رفت. آن وضعیت مرگ یا زندگی است. مغز احتیاجات اجتماعی را با تلاش برای زنده ماندن برابر میداند. جدا ماندن از اجتماع باعث فعالیتهای درونی مشابهی میشود. جایی در پس ذهن ما، ترس از عدم تأیید کسانی داریم که در بقای ما اهمیت دارند.
به دلیل این که به راحتی فعال میشود و به سرعت پیشرفت میکند، شرم میتواند به سرعت از کنترل خارج شود و به روشهایی خودش را نشان دهد، که به ما هیچ کمکی نمیکند.
من از مراجعینم شنیدهام که از خوردن شکلات خجالت میکشیدهاند میدانید که این حد از شرم برای قتل درجه 3 مناسب است.
Chade Meng Tan یکی از کارمندان خوب گوگل و یک مراقبه کننده ذهن، معتقد است که احساس بد داشتن درباره احساسات بد برای آدمهای خوب رایجتر است .
ما شروع به فکر کردن میکنیم. اگر من یک آدم خوب هستم چرا احساس شرم میکنم؟ مطمئناً اگر من واقعاً خوب بودم چرا احساس شرم میکنم؟ آگاهی از چگونگی جذب استیگمای (برچسب زدن به خود) شرم از تجارب و احساسات شدیدی است که برای کاریزما بسیار حیاتی است. معمولاً چیزی که حس میکنیم دردناکترین قسمت این مشکل نیست. این گونه است که شرم درباره احساسات، موجب آسیب میشود. هنگامی که ما این احساس را یک امر طبیعی و حتی چیزی که انتظار میرود داشته باشیم میبینیم، مواجهه با آن بسیار آسانتر میشود.
«در هنگام بروز هرگونه احساس ناراحتی یا دشواری باید بیاد داشته باشید که شرم بخش استانداردی از تجربه انسان است و هر انسانی آن را در مواقعی احساس میکند.»