• خرید مجموعه دلنوشته دلدار فاطمه یادگاری کلیک کنید
  • رمان مسخ لطیف اثر کوثر کاربر انجمن تک رمان کلیک کنید

کتاب در حال تایپ افسانه کاریزما| اولیویا فاکس کابان

  • نویسنده موضوع Lunika✧
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 136
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

کتاب های درخواستی در حال تایپ

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار نقد و کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده فعال
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
ادمین مسابقات
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,572
لایک‌ها
13,792
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
273,297
Points
4,718
سطح
  1. حرفه‌ای
فصل ۴
غلبه بر موانع
بصیرت درونی درباره روش فیزیکی و ذهنی که معلول پتانسیل کاریزمای شماست.

در این فصل شما ابزاری به دست خواهید آورد برای به کارگیری بینش درونی، موانع سرنوشت و کنترل موفقیت در هر ناراحتی درونی. مهم نیست که چه مشکلی سر راهتان قرار داشته باشد، عدم اعتماد به نفس احساس بی‌صبری، نگرانی و اضطراب، شما می‌توانید از پس همه انها برآئید. کنترل ماهرانه هر تجربه مشکلی شامل یک فرایند سه مرحله‌ای است: احساس ناتوانی، خنثی کردن منفی‌گرایی و بازنویسی واقعیت. بیایید شروع کنیم:

مرحله1: رفع نگرانی
غلبه بر یک تجربه به معنی کاهش قدرت آن تجربه ناخوشایند است که صرفاً با درک این که این یک امر طبیعی و رایج است و موجب شرمندگی نیست، امکان پذیر است.
احساس ناراحتی درونی و نگرانی و منفی بودن بخش طبیعی زندگی است. هر شخصی آن را تجربه می‌کند. همگی ما طیفی از احساسات را تجربه می‌کنیم. مهم نیست ما چقدر خوب هستیم. حتی Thich Nhat Hanh که در تمام عمرش راهب بود هم این تجربه را داشته است. حتی Hanh هم به عنوان یک راهب که در تمام مدت عمر، آداب بودائیسم را تمرین می‌کرد و نماد صلح روشن‌فکرانه در جهان بود، یک بار که از دست کسی عصبانی شد و دلش می‌خواست او را با مشت بزند.
در فرهنگ ما به نوعی، هرگونه ناراحتی روحی یا فیزیکی را به عنوان نشانه‌ای از چیزی که از دست رفته است می‌دانیم، شاید حتی نشانه‌ای از وجود یک اشتباه در خودمان.
حتی در حوادث ناگوار، ما تا حد خاصی از نارحتی در اثر یک تغییر عمده شغلی، طلاق، مرگ یکی از عزیزان را قابل قبول می‌دانیم، اغلب محدودیت زمانی خاصی را برای پذیرش احساسات‌مان در نظر می‌گیریم و پس از طی آن دوره، ادامه دادن به این راه را نادرست می‌دانیم.
این ذهنیت یکی از دلایل اصلی است که به سختی می‌توان افکار منفی، احساسات و تجربیات درونی را کنترل کرد. ما احساس می‌کنیم که "نباید" اتفاق بیافتد. بنابراین نه تنها احساس بدی می‌کنیم بلکه احساس بدی در مورد" احساس بد داشتن " پیدا می‌کنیم.
برای غلبه بر این حس، به خودتان یادآوری کنید، این ناراحتی درونی هرچه که باشد یک بخش عادی از تجربه بشری است و محصول یکی از مکانیسم‌های بقای مغز ماست. آن کمک می‌کند که افراد دیگری هم همین تجربه را داشته‌داند فکر کنید، به خصوص اگر می‌توانید به کسی فکر کنید که شبیه شماست، اما شاید فقط یک یا دو قدم از شما جلوتر باشد. کسی که با او نسبتی دارید و برای شما قابل تحسین است‌.
به عنوان مثال اگر شما یک مشتری کلیدی را از دست داده‌اید، به شخصی که شما می‌شناسید فکر کنید. به مربی که ارادت زیادی به او دارید یا همکاری که احترام زیادی برای او قائل هستید، کسانی که از شکست مشابهی رنج برده‌اند. تصور کنید که آن‌ها هم این تجربه را پشت سر گذاشته‌اند.
کد:
فصل ۴
غلبه بر موانع
بصیرت درونی درباره روش فیزیکی و ذهنی که معلول پتانسیل کاریزمای شماست.

در این فصل شما ابزاری به دست خواهید آورد برای به کارگیری بینش درونی، موانع سرنوشت و کنترل موفقیت در هر ناراحتی درونی. مهم نیست که چه مشکلی سر راهتان قرار داشته باشد، عدم اعتماد به نفس احساس بی‌صبری، نگرانی و اضطراب، شما می‌توانید از پس همه انها برآئید. کنترل ماهرانه هر تجربه مشکلی شامل یک فرایند سه مرحله‌ای است: احساس ناتوانی، خنثی کردن منفی‌گرایی و بازنویسی واقعیت. بیایید شروع کنیم:

مرحله1: رفع نگرانی
غلبه بر یک تجربه به معنی کاهش قدرت آن تجربه ناخوشایند است که صرفاً با درک این که این یک امر طبیعی و رایج است و موجب شرمندگی نیست، امکان پذیر است.
احساس ناراحتی درونی و نگرانی و منفی بودن بخش طبیعی زندگی است. هر شخصی آن را تجربه می‌کند. همگی ما طیفی از احساسات را تجربه می‌کنیم. مهم نیست ما چقدر خوب هستیم. حتی Thich Nhat Hanh که در تمام عمرش راهب بود هم این تجربه را داشته است. حتی Hanh هم به عنوان یک راهب که در تمام مدت عمر، آداب بودائیسم را تمرین می‌کرد و نماد صلح روشن‌فکرانه در جهان بود، یک بار که از دست کسی عصبانی شد و دلش می‌خواست او را با مشت بزند.
در فرهنگ ما به نوعی، هرگونه ناراحتی روحی یا فیزیکی را به عنوان نشانه‌ای از چیزی که از دست رفته است می‌دانیم، شاید حتی نشانه‌ای از وجود یک اشتباه در خودمان.
حتی در حوادث ناگوار، ما تا حد خاصی از نارحتی در اثر یک تغییر عمده شغلی، طلاق، مرگ یکی از عزیزان را قابل قبول می‌دانیم، اغلب محدودیت زمانی خاصی را برای پذیرش احساسات‌مان در نظر می‌گیریم و پس از طی آن دوره، ادامه دادن به این راه را نادرست می‌دانیم.
این ذهنیت یکی از دلایل اصلی است که به سختی می‌توان افکار منفی، احساسات و تجربیات درونی را کنترل کرد. ما احساس می‌کنیم که "نباید" اتفاق بیافتد. بنابراین نه تنها احساس بدی می‌کنیم بلکه احساس بدی در مورد" احساس بد داشتن " پیدا می‌کنیم.
برای غلبه بر این حس، به خودتان یادآوری کنید، این ناراحتی درونی هرچه که باشد یک بخش عادی از تجربه بشری است و محصول یکی از مکانیسم‌های بقای مغز ماست. آن کمک می‌کند که افراد دیگری هم همین تجربه را داشته‌داند فکر کنید، به خصوص اگر می‌توانید به کسی فکر کنید که شبیه شماست، اما شاید فقط یک یا دو قدم از شما جلوتر باشد. کسی که با او نسبتی دارید و برای شما قابل  تحسین است‌.
به عنوان مثال اگر شما یک مشتری کلیدی را از دست داده‌اید، به شخصی که شما می‌شناسید فکر کنید. به مربی که ارادت زیادی به او دارید یا همکاری که احترام زیادی برای او قائل هستید، کسانی که از شکست مشابهی رنج برده‌اند. تصور کنید که آن‌ها هم این تجربه را پشت سر گذاشته‌اند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار نقد و کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده فعال
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
ادمین مسابقات
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,572
لایک‌ها
13,792
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
273,297
Points
4,718
سطح
  1. حرفه‌ای
البته شنیدن داستان کامل از زبان خودشان ایده‌آل است. ولی حتی تصور این که آن‌ها نیز این تجربه را داشته‌اند و به شما می‌گویند، کمک بزرگی به شما خواهد بود. (به خاطر داشته باشید که مغز شما تفاوت داستان و واقعیت را متوجه نمی‌شود)
راه دیگر غلبه بر ناراحتی‌ها این است که بیاد داشته باشید که در این تجربه تنها نیستید. شما با 7 میلیارد نفر در این سیاره، من به طور کامل تضمین می‌کنم نه تنها با یک نفر بلکه با تعداد زیادی از مردم در همان لحظه همین موضوع را تجربه می‌کنید و از آن می‌گذرید.
بجای دیدن آن به عنوان یک احساس شدید توسط یک فرد، به جامعه‌ای از افراد که با آن مبارزه می‌کنند بیاندیشید. یک بار سنگین که روی دوش جمع بزرگی قرار گرفته است. بجای این که به تنهایی آن را تحمل کنید، این مسئله را به عنوان شرم، اندوه، غم، افسردگی بدانید که توسط بسیاری از افراد، در حال حاضر احساس می‌شود.
یکی از مراجعین من می‌گفت که ایجاد ارتباط با دیگران بسیار مهم است و به اندازه انتقال مسئولیت در او تأثیر می‌گذارد. او دوست داشت هرجایی که هست به اطراف نگاه کند و تصور کند که در طول روز افکار مردم مانند حباب از سرشان سرازیر می‌شود. و می‌گوید باعث آرامش است که متوجه شوی اشتباه نیست که دارای این افکار یا احساسات هستی و این که من هم همین افکار و احساسات را دارم و این کاملاً طبیعی است.
در هر تجربه‌ای چه شخصی و چه به عنوان مربی، متوجه شدم که به سادگی تطبیق این ذهنیت جدید و یادگیری نحوه نادیده گرفتن اضطراب یا شرم، می‌تواند باعث کنترل ناراحتی‌های درونی باشد. می‌بینید، شرم، واقعی است در بین تمام احساساتی که بشر می‌تواند حس کند، شرم یکی از مسموم‌ترین احساسات برای سلامتی و خوشبختی است.
" Berne Brownپژوهشگر در مورد شرم" آن را به عنوان ترس از غیرقابل دوسته داشته شدن توصیف می‌کند.
«خجالت و شرم تجربه شدیداً دردناکی است که به واسطه آن اعتقاد داریم ما ناقص هستیم و بنابراین سزاوار عشق و تعلق نیستیم. شرم آن‌قدر با قدرت به ما ضربه می‌زند که بخاطر آن پیغامی اساسی درباره کامل نبودن ما به عنوان انسان به ما می‌رسد.»
و در شرایط اولیه بقاء اگر اجتماع شما را نپذیرد از بین خواهید رفت. آن وضعیت مرگ یا زندگی است. مغز احتیاجات اجتماعی را با تلاش برای زنده ماندن برابر می‌داند. جدا ماندن از اجتماع باعث فعالیت‌های درونی مشابهی می‌شود. جایی در پس ذهن ما، ترس از عدم تأیید کسانی داریم که در بقای ما اهمیت دارند.
به دلیل این که به راحتی فعال می‌شود و به سرعت پیشرفت می‌کند، شرم می‌تواند به سرعت از کنترل خارج شود و به روش‌هایی خودش را نشان دهد، که به ما هیچ کمکی نمی‌کند.
من از مراجعینم شنیده‌ام که از خوردن شکلات خجالت می‌کشیده‌اند می‌دانید که این حد از شرم برای قتل درجه 3 مناسب است.
Chade Meng Tan یکی از کارمندان خوب گوگل و یک مراقبه کننده ذهن، معتقد است که احساس بد داشتن درباره احساسات بد برای آدم‌های خوب رایج‌تر است.
ما شروع به فکر کردن می‌کنیم. اگر من یک آدم خوب هستم چرا احساس شرم می‌کنم؟ مطمئناً اگر من واقعاً خوب بودم چرا احساس شرم می‌کنم؟ آگاهی از چگونگی جذب استیگمای (برچسب زدن به خود) شرم از تجارب و احساسات شدیدی است که برای کاریزما بسیار حیاتی است. معمولاً چیزی که حس می‌کنیم دردناکترین قسمت این مشکل نیست. این گونه است که شرم درباره احساسات، موجب آسیب می‌شود. هنگامی که ما این احساس را یک امر طبیعی و حتی چیزی که انتظار می‌رود داشته باشیم می‌بینیم، مواجهه با آن بسیار آسان‌تر می‌شود.
«در هنگام بروز هرگونه احساس ناراحتی یا دشواری باید بیاد داشته باشید که شرم بخش استانداردی از تجربه انسان است و هر انسانی آن را در مواقعی احساس می‌کند.»
کد:
البته شنیدن داستان کامل از زبان خودشان ایده‌آل است. ولی حتی تصور این که آن‌ها نیز این تجربه را داشته‌اند و به شما می‌گویند، کمک بزرگی به شما خواهد بود. (به خاطر داشته باشید که مغز شما تفاوت داستان و واقعیت را متوجه نمی‌شود)
راه دیگر غلبه بر ناراحتی‌ها این است که بیاد داشته باشید که در این تجربه تنها نیستید. شما با 7 میلیارد نفر در این سیاره، من به طور کامل تضمین می‌کنم نه تنها با یک نفر بلکه با تعداد زیادی از مردم در همان لحظه همین موضوع را تجربه می‌کنید و از آن می‌گذرید.
بجای دیدن آن به عنوان یک احساس شدید توسط یک فرد، به جامعه‌ای از افراد که با آن مبارزه می‌کنند بیاندیشید. یک بار سنگین که روی دوش جمع بزرگی قرار گرفته است. بجای این که به تنهایی آن را تحمل کنید، این مسئله را به عنوان شرم، اندوه، غم، افسردگی بدانید که توسط بسیاری از افراد، در حال حاضر احساس می‌شود.
یکی از مراجعین من می‌گفت که ایجاد ارتباط با دیگران بسیار مهم است و به اندازه انتقال مسئولیت در او تأثیر می‌گذارد. او دوست داشت هرجایی که هست به اطراف نگاه کند و تصور کند که در طول روز افکار مردم مانند حباب از سرشان سرازیر می‌شود. و می‌گوید باعث آرامش است که متوجه شوی اشتباه نیست که دارای این افکار یا احساسات هستی و این که من هم همین افکار و احساسات را دارم و این کاملاً طبیعی است.
در هر تجربه‌ای چه شخصی و چه به عنوان مربی، متوجه شدم که به سادگی تطبیق این ذهنیت جدید و یادگیری نحوه نادیده گرفتن اضطراب یا شرم، می‌تواند باعث کنترل ناراحتی‌های درونی باشد. می‌بینید، شرم، واقعی است در بین تمام احساساتی که بشر می‌تواند حس کند، شرم یکی از مسموم‌ترین احساسات برای سلامتی و خوشبختی است.
" Berne Brownپژوهشگر در مورد شرم" آن را به عنوان ترس از غیرقابل دوسته داشته شدن توصیف می‌کند.
«خجالت و شرم تجربه شدیداً دردناکی است که به واسطه آن اعتقاد داریم ما ناقص هستیم و بنابراین سزاوار عشق و تعلق نیستیم. شرم آن‌قدر با قدرت به ما ضربه می‌زند که بخاطر آن پیغامی اساسی درباره کامل نبودن ما به عنوان انسان به ما می‌رسد.»
و در شرایط اولیه بقاء اگر اجتماع شما را نپذیرد از بین خواهید رفت. آن وضعیت مرگ یا زندگی است. مغز احتیاجات اجتماعی را با تلاش برای زنده ماندن برابر می‌داند. جدا ماندن از اجتماع باعث فعالیت‌های درونی مشابهی می‌شود. جایی در پس ذهن ما، ترس از عدم تأیید کسانی داریم که در بقای ما اهمیت دارند.
به دلیل این که به راحتی فعال می‌شود و به سرعت پیشرفت می‌کند، شرم می‌تواند به سرعت از کنترل خارج شود و به روش‌هایی خودش را نشان دهد، که به ما هیچ کمکی نمی‌کند.
من از مراجعینم شنیده‌ام که از خوردن شکلات خجالت می‌کشیده‌اند می‌دانید که این حد از شرم برای قتل درجه 3 مناسب است.
 Chade Meng Tan یکی از کارمندان خوب گوگل و یک مراقبه کننده ذهن، معتقد است که احساس بد داشتن درباره احساسات بد برای آدم‌های خوب رایج‌تر است .
ما شروع به فکر کردن می‌کنیم. اگر من یک آدم خوب هستم چرا احساس شرم می‌کنم؟ مطمئناً اگر من واقعاً خوب بودم چرا احساس شرم می‌کنم؟ آگاهی از چگونگی جذب استیگمای (برچسب زدن به خود) شرم از تجارب و احساسات شدیدی است که برای کاریزما بسیار حیاتی است. معمولاً چیزی که حس می‌کنیم دردناکترین قسمت این مشکل نیست. این گونه است که شرم درباره احساسات، موجب آسیب می‌شود. هنگامی که ما این احساس را یک امر طبیعی و حتی چیزی که انتظار می‌رود داشته باشیم می‌بینیم، مواجهه با آن بسیار آسان‌تر می‌شود.
«در هنگام بروز هرگونه احساس ناراحتی یا دشواری باید بیاد داشته باشید که شرم بخش استانداردی از تجربه انسان است و هر انسانی آن را در مواقعی احساس می‌کند.»
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧
بالا