مجموعه دلنوشته من کیستم؟
نویسنده: zahra jafarian
ژانر: عاشقانه
مقدمه: من صدای نفس صبح مه آلود
در گوش گلبرگ سحرخیزم
نویسنده: zahra jafarian
ژانر: عاشقانه
مقدمه: من صدای نفس صبح مه آلود
در گوش گلبرگ سحرخیزم
با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترینها را تجربه کنید.☆
همین حالا عضویتت رو قطعی کن!پاریس را در تن من پیدا کن
اقیانوس را در موهایم
و باران را در اشک شوقم
عشق ارزان است
و بسیار گران قیمت!
بهتر بگویم
عشق گران قیمت، عشقیست که از لحاظ مالی خرج زیادی ندارد
مشکل این بود که آدم ها برای من مثل آبی شفاف و روان بودند
تا ته زندگی آن ها را می دیدم
دغدغه ها
مشکلات
و...
و بعد صادقانه دوستشان داشتم
آن ها این را نمی خواستند
آن ها ترجیح می دهند یک نفر ظاهر پوچ و نقاب آنان را دوست داشته باشد
ابر
تنها زمانی پیشانی باران را می بوسد
که گریه کند...
برای همین است که گاهی اوقات
بی دلیل اشک می ریزم...
هنگام گریستن گویا آزاد می شوم
سبک تر
رهاتر
و آن وقت است که تو را
بهتر می بینم
اشک گاهی اوقات لازم است
برای شستن گرد و غبار جهان
از چشم هایم...
کاش زمان بودم
می ایستادم
آنقدر که تو صد بار
در هر ثانیه
من را ببوسی...
مهم نیست کجا زندگی می کنم
هنر در رگ های من جاریست
من از ج*ن*س پاریسم
دست هایم همواره تو را جذاب مثل ایفل می کشند
چشمانت شبیه رود سن است
و تنت موزه لوور
زیبایی تمام زن های دنیا در تنت جمع شده
برای همین است
که هر کس زیارتت کند، زنده نمی ماند
تو بسیار خیره کننده ای
با ارزش تر از موزه لوور
و هنوز کسی طاقت چشیدن طعم این همه زیبایی را در یک لحظه و در طی یک لمس ندارد...
ر*ق*ص های خستگی ناپذیر
به مرور زمان مرا به آدم دیگری تبدیل کرد
ر*ق*ص راه رهایی من بود
هنگام چرخیدن
پرنده می شدم...
من پیانو بودم
پیانیست ماهری برای نواختنم وجود نداشت
انگشت هایم را دراز کردم
کم کم قد کشیدم
رشد کردم
پاهایم را با ریتم روی زمین رقصاندم
و کم کم بالرین شدم
کسی که آهنگ را در آ*غ*و*ش می کشید
و به نمایش می گذاشت....
از چشم های تو دریای نور جاری شد
روی اندام من
نگاهم کردی
و زیباتر شدم
مردم نمی دانستند
زیبایم
چون تو عاشقم هستی...
حقیقت این است که هر بار پیانو را دیدم
یا ملموس تر بگویم
دریا را دیدم!
انتظار داشتم چیز جالبی باشد
حالم را خوب کند
و پس از کمی تماشای آن
فهمیدم این گونه نیست
تا حال من خوب نباشد، از زندگی ل*ذت نمی برم
پیانو با تمام ارزشمندی اش
وسیله ای بیش نیست
و اگر نوازنده از آن درست استفاده نکند
کاربردی نخواهد داشت
و این را می توان در پاسخ به بنده هایی گفت که همواره از خدا یا دنیا یا طبیعت گله دارند...
خدا مقصر نیست
طبیعت مقصر نیست
انسان می تواند در دریا غرق شود
یا در ساحل گوش به ر*ق*ص امواج بسپارد و بنویسد
غرق شدن یا نشدن انتخاب انسان است
و معمولا بیش از حد فرو رفتن در چیزی، تمرکز بیش از حد بر روی یک مسئله
انسان را ناجور غرق می کند...