• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

پرونده جنایی پرونده قتل | آنا کارولینا

  • نویسنده موضوع Halcyon
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 49
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Halcyon

مترجم + مدرس ادبیات
پرسنل مدیریت
مترجم انجمن
مدرس انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
تایپیست انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-03
نوشته‌ها
2,237
لایک‌ها
6,437
امتیازها
113
محل سکونت
میلان
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
182,544
Points
3,582
#پرونده_آنا_کارولینا
#پرونده_قتل

مظنونان این پرونده شامل پدر ایزابلا، الکساندر ناردونی، و نامادری او، آنا کارولینا جاتوبا بودند. گفته می شود که جاتوبا ایزابلا را خفه کردند و ناردونی او را از پنجره آپارتمانشان واقع در طبقه ششم Edifício London (ساختمان لندن) در منطقه Tucuruvi در سائوپائولو، برزیل به بیرون پرت کرد.
در ساعت 22:30 29 مارس 2008، ایزابلا اولیویرا ناردونی از طبقه ششم ادیفیسیو لندن، جایی که پدرش الکساندر ناردونی با نامادری ایزابلا، آنا کارولینا جاتوبا و دو پسرشان زندگی می‌کردند، سقوط کرد. او از ایست قلبی در باغ جلویی ادیفیسیو لندن رنج می برد. پرسنل امداد به مدت 34 دقیقه تلاش کردند تا او را احیا کنند، اما موفق نشدند.
او در راه انتقال به بیمارستان جان باخت. ناردونی و جاتوبا به یک ایستگاه پلیس محلی منتقل شدند. ناردونی به افسران پلیس گفت که وقتی با خانواده به ساختمان رسید، ایزابلا از قبل خواب بود، بنابراین اول با او رفت. او جاتوبا را با پسرانشان در ماشین رها کرد، ایزابلا را در اتاق مهمان گذاشت، چراغ کنار تخت و یک چراغ اتاق پسرها را روشن کرد، در را قفل کرد و به عقب رفت.
به گفته ناردونی، او و جاتوبا پیترو و کائوآ را به آپارتمان بردند و وقتی به آنجا رسیدند، متوجه شد که چراغ اتاق ایزابلا روشن است. ناردونی گفت که ایزابلا را هنگام بازگشت به آپارتمان در تختش نیافت و او از پنج تا ده دقیقه تنها ماند. او متوجه سوراخ توری ایمنی پنجره شد، به بیرون و پایین نگاه کرد و جسد ایزابلا را در حیاط جلویی دید. او بر سر جاتوبا فریاد زد که پدرش را صدا کند، که او این کار را کرد، و سپس او با پدرش تماس گرفت. مادر ایزابلا بعداً در مصاحبه ای گفت که جاتوبا وقتی تلفنی صحبت می کردند هیستریک شده بود و فریاد می زد که ایزابلا افتاده است. به گفته اولیویرا، جاتوبا آنقدر فریاد می‌کشید که فکر می‌کرد ایزابلا به طور تصادفی در استخر ساختمان افتاده و به او گفته بود که کودک را احیا کند.
هنگامی که آنا کارولینا به محل رسید و متوجه شد که دخترش چقدر آسیب دیده است، از ترس بدتر شدن وضعیت ایزابلا از لمس کردن خودداری کرد. با این حال او اغلب دخترش را می ب*و*سید و به او می گفت که آرام باشد و همه چیز درست می شود و او را دوست دارد. ایزابلا به بیمارستان منتقل شد اما بر اثر جراحات وارده فوت کرد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

بالا