پرونده جنایی پرونده قتل | ریچارد وید فارلی

[.Melina.]

هنگامی که من اخراج شدم، شما [لورا بلک] دیگر نمی توانید من را کنترل کنید. به زودی، زیر فشار می ترکم و بی قرار می شوم و همه چیز را در مسیرم نابود می کنم.
فارلی
ریچارد وید فارلی (Richard Wade Farley) یک تیرانداز آمریکایی و قاتل دسته جمعی است که تبدیل به یک تیرانداز در محل کار شده است.
زمینه
فارلی در 25 ژوئیه 1948 در تگزاس به عنوان بزرگترین فرزند از شش فرزند متولد شد. پدرش در ارتش بود، و در نتیجه، خانواده قبل از اقامت در کالیفرنیا اغلب نقل مکان کردند. اگرچه خانواده او را دوست داشتند، اما به ندرت آن را در ظاهر نشان می دادند. فارلی که در سال 1966 از دبیرستان فارغ التحصیل شد و کمتر از یک سال در کالج اجتماعی سانتا روزا شرکت کرد، سپس در سال 1967 به نیروی دریایی ایالات متحده پیوست و برای یک دهه در آنجا ماند. پس از ترخیص، او به عنوان یک تکنسین نرم افزار در ESL Incorporated، یک پیمانکار دفاعی در Sunnyvale، کالیفرنیا، استخدام شد. در آوریل 1984، فارلی با لورا بلک 22 ساله آشنا شد که چهارده سال از او کوچکتر بود و همچنین در شرکت ESL به عنوان مهندس برق کار می کرد و تقریباً بلافاصله عاشق او شد. او شروع کرد به گذاشتن هدایایی، از جمله نامه ها و محصولات پخته شده خانگی، پشت میز او و چند بار از او خواست که با مهربانی همه آنها را رد کرد.

#پرونده_جنایی
#ریچارد_وید_فارلی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.Melina.]

او سه بار مجبور شد نشانی خانه‌اش را تغییر دهد اما ریچارد هر بار خانه‌اش را پیدا میکرد و نامه‌هایی برای او میفرستاد.
اطلاعات پلیس نشان میدهد لورا بیش از ۲۰۰ نامه از این عاشق دیوانه دریافت کرده که در آخرین نامه‌ها از طرف ریچارد تهدید به مرگ شده است.
انتقامجویی‌سرانجام لورا با عاشق روانی خود در پارکینگ خانه‌اش روبه‌رو شد. ریچارد در حالی که اسلحه‌ای در دست داشت او را تهدید کرد که اگر باز جواب رد بدهد اقدام به قتلش خواهد کرد تا اینکه دست به جنایتی زد.
ریچارد با پرداخت ۲ هزار دلار اقدام به خرید اسلحه و مهمات کرد، وی در حالی که مسلح به دو تپانچه بود با شکستن شیشه‌های امنیتی وارد ساختمان شرکت محل کارش شد و با شلیک گلوله به چند تن دست به یک گروگانگیری زد که در این گروگانگیری شش زن و مرد به قتل رسیدند و عده‌ای زخمی شدند. به گزارش پلیس، او اتاق به اتاق میرفت و اقدام به تیراندازی به سوی کارکنان شرکت میکرد. مأموران پلیس با محاصره ریچارد در حالی که عده‌ای گروگان در اختیار داشت از روانشناسان خواستند با او گفتوگو کنند تا خودش را تسلیم کند اما ریچارد توجهی به حرف‌های آنها نداشت.
بیش از پنچ ساعت از این گروگانگیری گذشته بود که ریچارد احساس گرسنگی کرد اما وقتی برای دریافت غذا با مخالفت پلیس روبه‌رو شد در کمال ناباوری در مقابل گرفتن یک ساندویچ حاضر شد خود را تسلیم کند
#پرونده_قتل
#ریچارد_وید_فارلی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.Melina.]

#پرونده_قتل
#ریچارد_وید_فارلی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان