خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

شعر لبه‌ی پرتگاه اثر زری

  • نویسنده موضوع NADIYA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 695
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,202
کیف پول من
142,521
Points
7,100
1718801085252.png
عنوان شعر: لبه پرتگاه
نام شاعر: زری
ژانر: تراژدی
قالب: نو
مقدمه: پاییز آمد
صدای باران، همان صدا بود
صدای خندهِ برگ و باد بود
پاییز و ر*ق*ص گل‌ها
چه صدایِ آشنایی
صدای ملودی باران می‌آید
بوی غم و خاک باران خورده می‌آید
پنجره‌ها باز می‌شوند
غنچه‌ها سیراب می‌شوند
بهار می‌آید
لباس نو را بر تنم می‌کند
صورتم را نوازش می‌کند
#تقدیم به او که جان و جهانم بود اما ندارمش :)
#لبه‌ی_پرتگاه
#زری
#انجمن_تک_رمان
کد:
عنوان شعر: لبه پرتگاه
نام شاعر: زری
ژانر: تراژدی
قالب: نو
مقدمه: پاییز آمد
صدای باران، همان صدا بود
صدای خنده برگ و باد بود
پاییز و ر*ق*ص گل‌ها
چه صدای آشنایی
صدای ملودی باران می‌آید
بوی غم و خاک باران خورده می‌آید
پنجره‌ها باز می‌شوند
غنچه‌ها سیراب می‌شوند
بهار می‌آید
لباس نو را بر تنم می‌کند
صورتم را نوازش می‌کند
[HASH=71096]#تقدیم[/HASH] به او که جان و جهانم بود اما ندارمش :)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,202
کیف پول من
142,521
Points
7,100
آخرین ویرایش:

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,202
کیف پول من
142,521
Points
7,100
گاهی از میان برگ و درختان
صدایی می‌شنوم
آن صدای دل‌نشین باران است
گاهی در غروب جمعه خاموش
بر پشت در خانه‌ات می‌شوم مدهوش
می‌نشینم بر روی پله‌هایی که،
درب خسته با نیم رخی خیس گشوده می‌شود
با چتری خیس از باران که در دست داری
سر بر روی شانه‌ام می‌گذاری و می‌گریستی
نگاه به ل*ب‌های بازت می‌اندازم
تا صدایت را بشنوم
#لبه‌ی_پرتگاه
#زری
#انجمن_تک_رمان
کد:
گاهی از میان برگ و درختان
صدایی می‌شنوم
آن صدای دل‌نشین باران است
گاهی در غروب جمعه خاموش
بر پشت در خانه‌ات می‌شوم مدهوش
می‌نشینم بر روی پله‌هایی که،
درب خسته با نیم رخی خیس گشوده می‌شود
با چتری خیس از باران که در دست داری
سر بر روی شانه‌ام می‌گذاری و می‌گریستی
نگاه به ل*ب‌های بازت می‌اندازم
تا صدایت را بشنوم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,202
کیف پول من
142,521
Points
7,100
عشق تلخ‌ترین راز قصه‌هاست
تلخ‌ترین راز نهفته در ماست
با شکنجه‌ی غم‌ها عجین است
اما سوگلی فراق در ره ماست
چون کبوتر عاشق صح*نه‌ی رواق‌هاست
کلاغ آوازخان پر شوق در با‌غ‌هاست
از میان درختان سَرَک می‌کشد
پرنده‌ی بال شکسته در آسمانِ شمول‌هاست
عشقت هنوز یادگار غم‌انگیز قصه‌هاست
#لبه‌ی_پرتگاه
#زری
#انجمن_تک_رمان
کد:
عشق تلخ‌ترین راز قصه‌هاست
تلخ‌ترین راز نهفته در ماست
با شکنجه‌ی غم‌ها عجین است
اما سوگلی فراق در ره ماست
چون کبوتر عاشق صح*نه‌ی رواق‌هاست
کلاغ آوازخان پر شوق در با‌غ‌هاست
از میان درختان سَرَک می‌کشد
پرنده‌ی بال شکسته در آسمانِ شمول‌هاست
عشقت هنوز یادگار غم‌انگیز قصه‌هاست
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,202
کیف پول من
142,521
Points
7,100
چو مرغ شب خواندم و رفتی
چشمانت را بستی و گفتی
شنیدی غوغای خاموش شبم را
به خواب غفلتت رفتی و رفتی
به باغ رویا به باغ دشت و
صحرا رفتی و رفتی
سایه‌ی ابری در دل خاک
دلم را آشفته کردی و رفتی
تو اشک سرد چشمانِ مرا
چو قطره‌های باران افشاندی و رفتی
ظلمت شب لالایی شد
کویر تشنه‌ل*ب سیراب شد
تو می‌باری همچو قطره‌ی باران
در جام ش*ر*اب نیلوفر و مرداب
#لبه‌ی_پرتگاه
#زری
#انجمن_تک_رمان
کد:
چو مرغ شب خواندم و رفتی
چشمانت را بستی و گفتی
شنیدی غوغای خاموش شبم را
به خواب غفلتت رفتی و رفتی
به باغ رویا به باغ دشت و
صحرا، رفتی و رفتی
سایه‌ی ابری در دل خاک
دلم را آشفته کردی و رفتی
تو اشک سرد چشمانِ مرا
چو قطره‌های باران افشاندی و رفتی
ظلمت شب لالایی شد
کویر تشنه‌ل*ب سیراب شد
تو می‌باری همچو قطره‌ی باران
در جام ش*ر*اب نیلوفر و مرداب
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,202
کیف پول من
142,521
Points
7,100
سال‌ها پیش از غم می‌سرودی
که «دردها در سی*ن*ه داری»
گونه‌ام را غبار غم کدر کرد
شاد و سر م*ست گفتمت
که «تو مرا داری»
دیروز غمت را جهد کردی
که بی‌عهدی‌هایم را فاش کردی
سرد و بی‌اعتنا رفتی
ذره‌های دروغت را فغان کردی
چرا من را، این‌گونه رها کردی؟
جز نام تو، نام دگر در شعرهایم نیست
دگر این قلب جان‌سوزم ز نبودت نالان نیست
ز نام تو، دگر سیگار کام سنگینی نمی‌جوید
کسی جز تو، دگر عطر پیراهنم را نمی‌بوید
تا گلویم رسید فریادِ غم و بی‌بند و باری
دلم از غم بی‌جلای نبودت ضجه زد تا تو نیایی
#لبه‌ی_پرتگاه
#زری
#انجمن_تک_رمان
کد:
سال‌ها پیش از غم می‌سرودی
که «دردها در سی*ن*ه داری»
گونه‌ام را غبار غم کدر کرد
شاد و سر م*ست گفتمت
که «تو مرا داری»
دیروز غمت را جهد کردی
که بی‌عهدی‌هایم را فاش کردی
سرد و بی‌اعتنا رفتی
ذره‌های دروغت را فغان کردی
چرا من را، این‌گونه رها کردی؟
جز نام تو، نام دگر در شعرهایم نیست
دگر این قلب جان‌سوزم ز نبودت نالان نیست
ز نام تو، دگر سیگار کام سنگینی نمی‌جوید
کسی جز تو، دگر عطر پیراهنم را نمی‌بوید
تا گلویم رسید فریادِ غم و بی‌بند و باری
دلم از غم بی‌جلای نبودت، ضجه زد تا تو نیایی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,202
کیف پول من
142,521
Points
7,100
لیک خاموش ماندم و غمم ماندگار
ناله‌هایم در قلبم شکسته و همچو آرام
تا تپش‌های قلب نامحسوسم نهان مانَد
سی*ن*ه‌ی خسته‌ام را می‌فشرد تا جان بازد
در نگاهم، نگاهت همچو گل شکفته بود و این راز
لیک می‌گویم رازم نهفته همچو در چشمان طناز
گل رز، گونه‌های گلگون تو را کرد غنچه‌ای باز
تو را می‌خواهم و نمی‌گویم تا بماند یادگاری
تا غرور مالامالم نشود بیماری
گرچه می‌دانم حقیقتِ تلخ را
اما می‌دانم که تو دوستم داری!
#لبه‌ی_پرتگاه
#زری
#انجمن_تک_رمان
کد:
لیک خاموش ماندم و غمم ماندگار
ناله‌هایم در قلبم شکسته و همچو آرام
تا تپش‌های قلب نامحسوسم نهان مانَد
سی*ن*ه‌ی خسته‌ام را می‌فشرد تا جان بازد
در نگاهم، نگاهت همچو گل شکفته بود و این راز
لیک می‌گویم رازم نهفته همچو در چشمان طناز
گل رز، گونه‌های گلگون تو را کرد غنچه‌ای باز
تو را می‌خواهم و نمی‌گویم تا بماند یادگاری
تا غرور مالامالم نشود بیماری
گرچه می‌دانم حقیقتِ تلخ را
اما می‌دانم که تو دوستم داری!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,202
کیف پول من
142,521
Points
7,100
غم آمد و عاشق و معشوق همراهش نیست
با غم از عشق نمی‌گویم، چو مجنون و لیلی نیست
عشق آمد و از لیلی خبری نیست
این چه غمی‌ست که عشق در آن نهان نیست؟
ماه من در این قافله‌ی عشق نیست
عشق در قصه نباشد اگر خبری از مجنون نیست!
مجنون از آه جان‌سوز لیلی خبردار نیست
مگر آئینه دل لیلی، شوق نگاه مجنون نیست؟
عشق و معشوق هنر زیبای افق عشق و غم است
مجنون، دلیل این عشق و غم بی‌جلای لیلی نیست!
آخر و عاقبت این عشق بی‌پایان صورت کدر است
این راه و رسم عاشقان بی‌معشوقِ جان‌سوز نیست
دگر خبری از کورسویی امید در دل لیلی نیست
طالعِ گمراه بی‌نام و نشان مجنون آرزوی مرگ نیست
#لبه‌ی_پرتگاه
#زری
#انجمن_تک_رمان
کد:
غم آمد و عاشق و معشوق همراهش نیست
با غم از عشق نمی‌گویم، چو مجنون و لیلی نیست
عشق آمد و از لیلی خبری نیست
این چه غمی‌ست که عشق در آن نهان نیست؟
ماه من در این قافله‌ی عشق نیست
عشق در قصه نباشد اگر خبری از مجنون نیست!
مجنون، از آه جان‌سوز لیلی خبردار نیست
مگر آئینه دل لیلی، شوق نگاه مجنون نیست؟
عشق و معشوق هنر زیبای افق عشق و غم است
مجنون، دلیل این عشق و غم بی‌جلای لیلی نیست!
آخر و عاقبت این عشق بی‌پایان صورت کدر است
این راه و رسم عاشقان بی‌معشوقِ جان‌سوز نیست
دگر خبری از کورسویی امید در دل لیلی نیست
طالعِ گمراه بی‌نام و نشان مجنون آرزوی مرگ نیست
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,202
کیف پول من
142,521
Points
7,100
ای آن‌که ز غم دوری سزاواری
و اندر نهان، قطره‌ی اشک بر گونه داری
کجا روم که نباشد نامش؟
ترسم از نبود او شد اندوه و دشواری
او که رفت، رفت او که آمد، آمد
گذشته گذشت، آینده می‌آید
غمِ چه بر سی*ن*ه داری؟
گیتی تو را همراه کرد
غم‌ دنیا بی‌پایان است
تو چرا غم دنیا، بر سی*ن*ه می‌پنداری؟
بر غم بی‌پایانِ دنیا نکن زاری
هر از گاهی قهقهه مستانه بر ل*ب داری
چرا دنبال بهانه‌ای که خود را بیازاری؟
#لبه‌ی_پرتگاه
#زری
#انجمن_تک_رمان
کد:
ای آن‌که ز غم دوری سزاواری
و اندر نهان، قطره‌ی اشک بر گونه داری
کجا روم که نباشد نامش؟
ترسم از نبود او شد اندوه و دشواری
او که رفت، رفت او که آمد، آمد
گذشته گذشت، آینده می‌آید
غمِ چه بر سی*ن*ه داری؟
گیتی تو را همراه کرد
غم‌ دنیا بی‌پایان است
تو چرا غم دنیا، بر سی*ن*ه می‌پنداری؟
بر غم بی‌پایانِ دنیا نکن زاری
هر از گاهی قهقهه مستانه بر ل*ب داری
چرا دنبال بهانه‌ای که خود را بیازاری؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,202
کیف پول من
142,521
Points
7,100
آخرین ویرایش:
بالا