غم نبودنت را دریا شنید و به گوش ساحل رساند
در دل صدفها ز نبودنت حدیثها بود
صدای گریههای ابرهای سیاه با صدای گریههایم آمیخته شد
تو بگو، چرا یک جهان را با نبودنت اسیر خود کردهای؟
تو از من بگو، چرا این چنین خار و مدهوش گشتم؟
چرا لیلیات شیدا گشت و تو چو مجنون م*ست دو چشمانم؟
در دل صدفها ز نبودنت حدیثها بود
صدای گریههای ابرهای سیاه با صدای گریههایم آمیخته شد
تو بگو، چرا یک جهان را با نبودنت اسیر خود کردهای؟
تو از من بگو، چرا این چنین خار و مدهوش گشتم؟
چرا لیلیات شیدا گشت و تو چو مجنون م*ست دو چشمانم؟