تشنه تر می شوم انگار برای تو مدامدلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
دل تمایل به نگاه تو شدیدا دارد...
با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترینها را تجربه کنید.☆
همین حالا عضویتت رو قطعی کن!تشنه تر می شوم انگار برای تو مدامدلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
در شب هجران مرا پروانهی وصلی فِرِستتشنه تر می شوم انگار برای تو مدام
دل تمایل به نگاه تو شدیدا دارد...
عاقلان اهل عبور و فرد نادان در قفسدر شب هجران مرا پروانهی وصلی فِرِست
ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
تو زندانبان من بودی و من زندانیات اما
یه شعر صبورم که بی همدممتو زندانبان من بودی و من زندانیات اما
اگر نیکو بیندیشی تو هم زندان من بودی
وقت رفتن، پشت سر آهسته تر در را ببند
مرا عهدیست با جانان که تا جان در ب*دن دارموقت رفتن، پشت سر آهسته تر در را ببند
از غمت تنها نه من، دیوار میریزد به هم
من زخم تو را به هیچ مرهم ندهممرا عهدیست با جانان که تا جان در ب*دن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
من بوی تو را میدهم از عطر تو مستم!من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم
یک موی تو را به هر دو عالم ندهم