VIP دیگر جوان نمی‌شوم | اهورا تابش کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
قرارمان این بود که دیگر این یکی بهتر از قبلی شود،
اما دیگر فرصتی نیست تا این را ثابت کند.
سال‌های اندکی گذشت و سال‌های اندکی مانده است.
سلانه سلانه پیش می‌روم، دیگر نفس‌هایم به شمار افتاده است؛
گویی دیگر راهی جز ساعت‌ها تنهایی نمانده است
تا به چیزی شکل‌دهی که چیزی جز رهاسازی و آزادی قدرت نیست.‌..
تا به آشوب سیاقی دهی...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
پژمرده شدم و خمودگی گرفتم
در زیر این آسمان زمین‌های مادری‌ام
تا آن‌ سویی که روح جوانم به پرواز درآمده است
بر فراز من هیچ صدایی نیست هیچ سوتی شنیده نمی‌شود
خطی ناگذر
که تلاش برای گذر از ان بیهوده است
نتوانستم از آن پرواز کنم و خویش را برانگیزم.
آنان که به من خبر داند و من به آن‌ها
که رعشه‌ای در من پدیدار نشده است‌.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
بر فراز این درد ایستاده‌ام و سیاهی مستی‌ام را به تملک باد می‌سپارم.
اکنون تمام دارایی من فقط بغض و اندوهی واگیردار است که آن‌ها را در زمانی چیزی نبود
با شادباشی جوانی‌ام تاخت زده‌ام‌
اینک خود را در دردهای تبعیدی‌ام محو می‌کنم که سفر من، دوگانه‌ای بر زمانه باشد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
اکنوز آغاز صبحگاه جهانی است، و من همچون گلی اشفته، دمیده از شب
گویی نفسی جدید از دریا برآمده
شکوفا می‌شوم
بازهم همه چیز و همه‌ک.س درهم است.
پرواز پرندگان و صدای جنبش برگ‌ها
صدای باد و آب‌ها نجوای سترگی
که با این حال با هم از ج*ن*س سکوت است
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
به گرداگردش خود گوش می‌سپارم
از نفس می افتم
پرنده‌ای دیگر نمی‌خواند.
و این بار هراسنده از کوه آتشین می‌گریزم
و به پیرامون خویش می‌اندیشم
و خاموش می‌گردم
دیگر نیم روزی شده است
نیم روزی که از کوه گریزان هستم
با چشمانی ملتهب و خسته
و با سخنی ناگوار که چون حبابی در دهانم چتر می‌زند می‌گویم :
« درود من بدرود است
آمدن‌ام، رفتن
جوان مرگ می‌شوم! »
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
به خواب می‌روم و به رویاهایم سفر می‌کنم
ان‌جا آزاد هستم و هرچقدر که بتوانم تجربه خواهم ورد
هرانچه را که در زمان بیداری نتوانستم...
آه افسوس این‌جا همگی جواب و زیبا هستند
همگی مرا به دروغ دوست دارند
و چه ناگوار است که من سال‌هاست نتوانستم با پایداری محبت به ابدیت سفر کنم
آن‌جا می‌توانم به اندازه هیچ‌های زندگیم استراحت کنم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
خودم را در آیینه می‌نگرم و چیزی جز مردی ژولیده و کهنسال نمی‌بینم
گویی تصویر من است، انگار آن مرد خود من است‌
تصویرش دیدگانی دارد
هیچ‌های این انسان وصف ناپذیر و ناگفتنی بع نظر می‌آیند
اما من چه درمی‌یابم که اکنون این من هستم؟
مرا هم‌چنان می‌کشاند...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
مانند جسدهای جوانی هستم که پیری و فرسودگی را به خود ندیده‌اند .
اشک راهی تابوت چشمانم می‌شود، باید یاسمن بر سر و رویم بریزند
آرزوهایم برآورده نشده‌اند و نادیده گذشتند
هیچ شبی ل*ذت دنیایی را نچشیده‌ام
و نه صبح پر درخششی را به خود دیده‌ام.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
نمی‌توانم زندگی را فراموش کنم
زخم‌های من بی‌حضور از پایداری محبتی تسکین سرباز می‌زنند و بال‌های من تکه‌تکه فرو می‌ریزند.
نه، نه نمی‌توانم فراموش کنم
خیابان‌ها انگار برایم راه‌های آشکار جهنم هستند
و من مانند پرنده‌ی معصومی که راهش را در باغ حیاط زندگانی گم کرده است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
و اکنون زمان خداحافظی می‌رسد
زمان خداحافظی زمانی است که در عمق آیینه‌ها چهره‌ی من غریبه است و راه زندگی از من جدا می‌شود.
زمانی که باغ‌ها تاریک می‌شوند و باد از میان ابرها می‌گذرد
زمین صدایت می‌کند و درها به رویت بسته می‌شوند
زمان خداحافظی می‌رسد
درختان دیگر بی‌روح شده‌اند...


 پایان.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا