گفتگو آزاد گفتمان رمان ققنوس آتش| مونا کاربر انجمن تک رمان

[Lunika✧]

خداای من🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹
از فوق العاده ترین هایی بود که نوشتی
این دختر است یا... گلدان؟ شاخه‌های دور دستانش پیچ و تاب خورده و درون موهای طلایی‌اش فرو رفته‌اند؛ حال، غنچه‌های نیمه‌باز روی موهایش، بیشتر به چشم می‌آمدند. لباسش، در حقیقت یک تور نازک مزین به گلبرگ‌های نیلوفر آلپ بود که زیبایی‌اش، چشم بیننده را نوازش می‌کرد؛ سبز، همچون طراوت بهار. سوزان در حالی که به پروانه‌ی شیشه‌ای که روی شانه‌‌ی دخترک می‌نشست خیره شده بود ل*ب به سخن باز می‌کند:
من ققنوس طبیعت هستم.

.
ولی ببین مثلا ادامش یهو توصیف کم میشه و این دیالوگ "می‌خوای بیا بریم خونه ما اصلاً تعارف نکنا! دختره‌ی پرو، معلوم نیست چی می‌خواد اومده مزاحم شده." با اون توصیف های قشنگ بالا همخونی نداره
بقیشم یکم قوی تر بنویس به نظرم
.

خارج از نقد قدرت‌های ققنوسطبیعت چیههه

دختر است یا گلدان رو خودم خندم گرفت

مثلا چه توصیف هایی بهش اضافه کنم حس کنم صح*نه کاملا قابل تصوره

قدرت های خاصی که خودم تولید کردم

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

دختر است یا گلدان رو خودم خندم گرفت

من خیلی احساساتی شدم 🫠

مثلا چه توصیف هایی بهش اضافه کنم حس کنم صح*نه کاملا قابل تصوره

مثلا بعد این جمله سوزان پوزخندی می‌زند و یک قدم به او نزدیک‌تر می‌شود. میتونی یکم از حال و هوای خیابون بگی خیلی کم در حد یک جمله دیگه

قدرت های خاصی که خودم تولید کردم

چی چی چی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Lunika✧]

من خیلی احساساتی شدم 🫠

فدات

مثلا بعد این جمله سوزان پوزخندی می‌زند و یک قدم به او نزدیک‌تر می‌شود. میتونی یکم از حال و هوای خیابون بگی خیلی کم در حد یک جمله دیگه

فکر کنم هیچ وقت یاد نمیگیرم چقدر توصیف کنم

چی چی چی

صبر داشته باش یوهاهاها

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

فدات

فکر کنم هیچ وقت یاد نمیگیرم چقدر توصیف کنم



صبر داشته باش یوهاهاها

برو پارتای اخر ققنوسو با رمان قبلیت مقایسه کن تو از عالی عالی تری و خستگی ناپذیر داری رشد میکنی
پس اصلا اینطور نگو

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Richette]

Lunika✧
پارت‌های آخرت رو با دقت بررسی کردم. اول از همه باید بگم که پیشرفتت واقعا چشمگیره و به راحتی میشه تفاوت بین ابتدا و انتهای اثرت رو فهمید. کشمکش‌ها و جوابی که نسبت به چالش‌های رمانت میدی خوبن ولی من انتظار بیشتری دارم. به شخصه دلم می‌خواد با چیزی بیشتر از دیالوگ‌های قهرمان‌ساز حول کارکتر سوزان روبه‌رو بشم؛ شاید چندتا کار خارق‌العاده که به مخاطب بفهمونه این ققنوس آتش، همیشه توی اوج خودشه و فقط در مونولوگ و دیالوگ بقیه‌ی کارکترها، به عنوان یک موجود خاص و دست‌نیافتنی دیده نمیشه، بلکه از رفتار و شخصیت خودش هم این موضوع مشخصه.
دیالوگ‌های رمان من رو جذب نمی‌کنن! اغلب یا خیلی روزمره و ساده هستن و یا متضاد با ذهنیتی که درمورد کارکتر دارم. به طور مثال همون‌طور که زهرا اشاره کرد، سوزان به عنوان یک ققنوس آتش با قدرت‌های رعد، یه کارکتر نسبتا جدی، محکم و مستقل رو داره؛ چنین آدمی هیچ وقت در رویارویی با یه شخص ناشناس برای اولین بار، اون‌قدر احساس راحتی نمی‌کنه که برگرده بگه بچه پرو، دختره‌ی فلان یا... . این نکات ریز، باورپذیری و انسجام بین شخصیتی رو که می‌خوای بسازی و شخصیتی که مخاطب داره از روی دیالوگ و مونولوگ‌ دریافت می‌کنه، نابود می‌کنه!
در قسمت توصیفات هم انتظار بیشتری دارم اما نسبت به قبل خیلی بهتره. فکر نکن استفاده کردن از کلمات قلمبه سلمبه توی مونولوگ و حین توصیفات خیلی تاثیرگذاره؛ بلعکس هرچی جمله ساده‌تر باشه، مخاطب بیشتر درکش می‌کنه.
نکته‌ی مثبت این چند پارت آخر هم اینه که به نظر من داری خیلی حساب شده سناریو رو جلو می‌بری و روی بقیه‌ی کارکترهات هم کار می‌کنی تا احساسات و افکارشون برای مخاطب ملموس‌تر بشه.
برات آرزوی موفقیت می‌کنم گلم
تو لایق بهترین‌ها هستی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Lunika✧]

Lunika✧
پارت‌های آخرت رو با دقت بررسی کردم. اول از همه باید بگم که پیشرفتت واقعا چشمگیره و به راحتی میشه تفاوت بین ابتدا و انتهای اثرت رو فهمید. کشمکش‌ها و جوابی که نسبت به چالش‌های رمانت میدی خوبن ولی من انتظار بیشتری دارم. به شخصه دلم می‌خواد با چیزی بیشتر از دیالوگ‌های قهرمان‌ساز حول کارکتر سوزان روبه‌رو بشم؛ شاید چندتا کار خارق‌العاده که به مخاطب بفهمونه این ققنوس آتش، همیشه توی اوج خودشه و فقط در مونولوگ و دیالوگ بقیه‌ی کارکترها، به عنوان یک موجود خاص و دست‌نیافتنی دیده نمیشه، بلکه از رفتار و شخصیت خودش هم این موضوع مشخصه.
دیالوگ‌های رمان من رو جذب نمی‌کنن! اغلب یا خیلی روزمره و ساده هستن و یا متضاد با ذهنیتی که درمورد کارکتر دارم. به طور مثال همون‌طور که زهرا اشاره کرد، سوزان به عنوان یک ققنوس آتش با قدرت‌های رعد، یه کارکتر نسبتا جدی، محکم و مستقل رو داره؛ چنین آدمی هیچ وقت در رویارویی با یه شخص ناشناس برای اولین بار، اون‌قدر احساس راحتی نمی‌کنه که برگرده بگه بچه پرو، دختره‌ی فلان یا... . این نکات ریز، باورپذیری و انسجام بین شخصیتی رو که می‌خوای بسازی و شخصیتی که مخاطب داره از روی دیالوگ و مونولوگ‌ دریافت می‌کنه، نابود می‌کنه!
در قسمت توصیفات هم انتظار بیشتری دارم اما نسبت به قبل خیلی بهتره. فکر نکن استفاده کردن از کلمات قلمبه سلمبه توی مونولوگ و حین توصیفات خیلی تاثیرگذاره؛ بلعکس هرچی جمله ساده‌تر باشه، مخاطب بیشتر درکش می‌کنه.
نکته‌ی مثبت این چند پارت آخر هم اینه که به نظر من داری خیلی حساب شده سناریو رو جلو می‌بری و روی بقیه‌ی کارکترهات هم کار می‌کنی تا احساسات و افکارشون برای مخاطب ملموس‌تر بشه.
برات آرزوی موفقیت می‌کنم گلم
تو لایق بهترین‌ها هستی

تا رفیقی مثل تو دارم همیشه رو به جلو میرم
مرسی ازت عزیزم که وقت گذاشتی
ان‌شاءالله درستشون میکنم البته این رمان که گوه خورده توش

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Richette]

تا رفیقی مثل تو دارم همیشه رو به جلو میرم
مرسی ازت عزیزم که وقت گذاشتی
ان‌شاءالله درستشون میکنم البته این رمان که گوه خورده توش

چاکر مون‌لایت
حالا در این حدی هم که میگی گوه نیست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Lunika✧]

چاکر مون‌لایت
حالا در این حدی هم که میگی گوه نیست

هست
می‌دونی دختر خالم اومد گفت رمانت یه جوریه که میتونم شیبش رو حساب کنم
واقعا هم راست کن

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Richette]

هست
می‌دونی دختر خالم اومد گفت رمانت یه جوریه که میتونم شیبش رو حساب کنم
واقعا هم راست کن

منظورت اینه که راست گفت
اولین کارته خیلی سخت نگیر
بهتر از خیلی رمان‌هایی هستش که نویسندشون تازه‌کار نیست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Lunika✧]

منظورت اینه که راست گفت
اولین کارته خیلی سخت نگیر
بهتر از خیلی رمان‌هایی هستش که نویسندشون تازه‌کار نیست

بیا یه سوتی دیگه
یاد اون سوتی افتادم که به طرف گفتم بیا که از بودنت ل*ذت ببریم
واو نوشته نشد
همش بخاطر توعه

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان