• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید

سرگرمی و ضرب المثل ضرب المثل آب یک جا بماند می گندد

ساعت تک رمان

ملیکا توسلی

مدیر تالار سرگرمی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-21
نوشته‌ها
275
لایک‌ها
734
امتیازها
63
کیف پول من
27,552
Points
1,127
معانی ضرب المثل آب که یکجا ماند، می گندد
۱- یعنی آب اگر جریان نداشته باشد، مرداب می‌شود؛ انسان نیز مانند آب اگر همیشه در تلاش و تکاپو نباشد، فرسوده خواهد شد.

۲- بی‌تحرکی و سکون در انسان‌ها منجر به فساد می‌شود.

۳- کاربرد ضرب المثل آب که یکجا ماند، می گندد، در مواردی است که انسانی به خاطر بیکاری و سستی به فساد کشیده شده باشد.

۴- ریشه ضرب المثل آب که یکجا ماند میگندد: در این مثل انسان به آب تشبیه شده است. آب اگر ساکن باشد و جریان نداشته باشد، تبدیل به مردابی زشت می‌شود اما آبی که در جریان است مانند یک رودخانه پرهیاهو و زیباست. انسان نیز اگر در زندگی تنبلی کند و کار مفیدی انجام ندهد، به فساد کشیده شده و زندگی‌اش تباه خودر جنگل سرسبز و در میان کوه‌های سر به فلک کشیده، رود زلال و شفافی جاری بود که در دل خود سنگ ریزه ها و ماهی های رنگینی را جای داده بود. هر روز ماهی ها همراه رود با خوشحالی به گردش و تفریح می رفتند و از طبیعت ل*ذت می بردند. رود هر جا که دلش می خواست جریان می‌یافت؛ آنقدر زلال و شفاف بود که ماهی‌ها درون آن به وضوح دیده می‌شدند.

سال‌ها گذشت؛ یک روز رود بسیار خسته و آشفته بود. کم حرکت می‌کرد و دیگر آن جنب و جوش سابق را نداشت. ماهی‌ها علت این حال او را پرسیدند. رود پاسخ داد: دیگر از حرکت کردن خسته شدم نمی‌خواهم بیهوده به این طرف و آن طرف بروم، قصد دارم از این پس مشغول استراحت شوم.

از فردای آن روز، رود دیگر حرکت نکرد و به آبگیر پناه برد. دیگر از قلقلک دادن‌های رود به ماهی‌هایش خبری نبود. سنگ‌های زیبایی که هر روز در مسیر رود بودند و او را در آ*غ*و*ش می‌کشیدند، دیگر از بازی با رودخانه پر جنب و جوش محروم شده بودند.

در روزهای اولی که رود به آبگیر پناه برده بود خوشحال بود از اینکه فقط مشغول استراحت است؛ روزها گذشتند و از زلالی رود کاسته شد. رودخانه دیگر آن رود شفاف و زیبای همیشگی نبود. بالاخره یک روز تمام شفافیتش را از دست داد. آن روز بود که او دیگر رود نبود بلکه به مردابی بی‌تحرک و ساکن تبدیل شده بود که جز تعفن و تاریکی چیز دیگری نداشت…اهد شد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

امضا : ملیکا توسلی
بالا