خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

آمین | فلورا کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع فلورا.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 968
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

فلورا.

کتابخوان انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-06
نوشته‌ها
335
کیف پول من
18,350
Points
685
1704021380469_3b5p4d_2_0_0vfj.jpg
به نام یکتای بی‌همتا
نام دلنوشته:‌ آمین
نویسنده: حنانه اله دادی(فلورا)
ژانر: تراژدی​
مقدمه: پیشانی بر مهر و سر بر سجده نهاد. این روزها دخترک ساعت‌ها از کم لطفی دنیایش زار می‌زد و از بی‌ثمری تمام بذر‌های کاشته شده‌ی زندگی‌اش می‌نالید. دست بی‌رمقش را به سوی قبله گرفت و از معبودش طلب صبر کرد. ناگه زمین ساکت شد. آسمان اشک ریخت و یک دنیا در جوابش آمین گفتند انگار...
به نام یکتای بی‌همتا

نام دلنوشته:‌ آمین

نویسنده: حنانه اله دادی(فلورا)

ژانر: تراژدی

مقدمه: پیشانی بر مهر و سر بر سجده نهاد. این روزها دخترک ساعت‌ها از کم لطفی دنیایش زار می‌زد و از بی‌ثمری تمام بذر‌های کاشته شده‌ی زندگی‌اش می‌نالید. دست بی‌رمقش را به سوی قبله گرفت و از معبودش طلب صبر کرد. ناگه زمین ساکت شد. آسمان اشک ریخت و یک دنیا در جوابش آمین گفتند انگار...
#اسم_دلنوشته
#اسم_نویسنده
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:

فلورا.

کتابخوان انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-06
نوشته‌ها
335
کیف پول من
18,350
Points
685
صدای وزش باد لابه‌لای هیاهوی پرنده‌های آوازخوان پاییزی گم شده بود.
برگ‌ها و شاخه‌های عظیم جثه‌ی سروهای سر برافراشته در هم تنیده شده و صح*نه‌ی خیره کننده‌ای را ایجاد کرده بود. آنقدر که دخترک ساعت‌ها با همان اندک کاغذ و قلمی که در دستان نحیفش داشت ایستاده به افتخارشان در دل کف می‌زد.
صدای وزش باد لابه‌لای هیاهوی پرنده‌های آوازخوان پاییزی گم شده بود.

برگ‌ها و شاخه‌های عظیم جثه‌ی سروهای سر برافراشته در هم تنیده شده و صح*نه‌ی خیره کننده‌ای را ایجاد کرده بود. آنقدر که دخترک ساعت‌ها با همان اندک کاغذ و قلمی که در دستان نحیفش داشت ایستاده به افتخارشان در دل کف می‌زد.
#اسم_دلنوشته
#اسم_نویسنده
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

کتابخوان انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-06
نوشته‌ها
335
کیف پول من
18,350
Points
685
دخترک فراموش کرده بود که چرا و به چه دلیل در آنجا ایستاده است.
او حتی فراموش کرده بود که ساعت مثل اسب می‌تازد و برای او درنگ نمی‌کند تا همیشه دلش نازکنان از زندگی و لحظه‌هایش ل*ذت ببرد.
ثانیه‌ها خیره به استواری کوه‌‌‌های بلند قامت می‌شد و خالق آنها را پرستش می‌کرد.
دخترک فراموش کرده بود که چرا و به چه دلیل در آنجا ایستاده است.

او حتی فراموش کرده بود که ساعت مثل اسب می‌تازد و برای او درنگ نمی‌کند تا همیشه دلش نازکنان از زندگی و لحظه‌هایش ل*ذت ببرد.

ثانیه‌ها خیره به استواری کوه‌‌‌های بلند قامت می‌شد و خالق آنها را پرستش می‌کرد.
#اسم_دلنوشته
#اسم_نویسنده
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

کتابخوان انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-06
نوشته‌ها
335
کیف پول من
18,350
Points
685
او بارها و بارها اسم کوه را با آرام‌ترین نت صدایش زیر ل*ب زمزمه می‌کرد.
قلب دخترک برای اسم پر ابهتش هم شادمانی می‌کرد. کوه‌‌‌ها در ذهنش آنقدر عظیم به نظر می‌رسیدند که حس کودکانه اما عاقلانه‌اش به او نهیب که می‌زد که کوه همانند پدر برای این قصه کوتاه ولی پر رمز و راز است.
او بارها و بارها اسم کوه را با آرام‌ترین نت صدایش زیر ل*ب زمزمه می‌کرد.
قلب دخترک برای اسم پر ابهتش هم شادمانی می‌کرد. کوه‌‌‌ها در ذهنش آنقدر عظیم به نظر می‌رسیدند که حس کودکانه اما عاقلانه‌اش به او نهیب که می‌زد که کوه همانند پدر برای این قصه کوتاه ولی پر رمز و راز است.
#اسم_دلنوشته
#اسم_نویسنده
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

کتابخوان انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-06
نوشته‌ها
335
کیف پول من
18,350
Points
685
امّا پدر چه کسی؟
پدر آسمانی که به پهناوری جهان است یا زمینی به این گستردگی؟!
یا شاید حتّی پدر درختان و گل‌های مظلومی که هر‌از‌گاهی بی‌وجدانی تیشه بر ریشه‌شان می‌نهاد و آنها را از زمین ساقط می‌کرد.
همان کسانی که آنها را از همنشینی با همسالان خود محروم می‌کردند.
امّا پدر چه کسی؟
پدر آسمانی که به پهناوری جهان است یا زمینی به این گستردگی؟!
یا شاید حتّی پدر درختان و گل‌های مظلومی که هر‌از‌گاهی بی‌وجدانی تیشه بر ریشه‌شان می‌نهاد و آنها را از زمین ساقط می‌کرد.
همان کسانی که آنها را از همنشینی با همسالان خود محروم می‌کردند.
#اسم_دلنوشته
#اسم_نویسنده
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

کتابخوان انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-06
نوشته‌ها
335
کیف پول من
18,350
Points
685
شاید گمان کنید گل و درخت که هم سن و سال ندارد! امّا حقیقتاً قلم دخترک چنین اندیشه‌ای ندارد.
نگاهش را به سمت گل‌های یاس سوق داد و از رایحه‌ی دل‌انگیزشان چشم‌هایش را آرام بست. دم و بازدم عمیقی را به درون س*ی*نه‌ی خود فرو برد تا آن عطر درونش ماندگار شود.
شاید گمان کنید گل و درخت که هم سن و سال ندارد! امّا حقیقتاً قلم دخترک چنین اندیشه‌ای ندارد.

نگاهش را به سمت گل‌های یاس سوق داد و از رایحه‌ی دل‌انگیزشان چشم‌هایش را آرام بست. دم و بازدم عمیقی را به درون س*ی*نه‌ی خود فرو برد تا آن عطر درونش ماندگار شود.
#اسم_دلنوشته
#اسم_نویسنده
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

کتابخوان انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-06
نوشته‌ها
335
کیف پول من
18,350
Points
685
پروانه‌های رنگارنگ خرامان خرامان به دور یاس‌ها می‌چرخیدند و به آنها هدیه لبخند تقدیم می‌کردند.
نگاه دخترک آسمان را در آ*غ*و*ش گرفت. رنگ نیلگون آسمان صاعقه‌ای در چشمان قهوه‌ای دخترک ایجاد کرد. در خیالش ابرها آسمان را در آ*غ*و*ش گرفته بودند و جایی برای هم آغوشی دخترک نمی‌گذاشتند، و چقدر دخترک حسود به نظر می‌رسید.
پروانه‌های رنگارنگ خرامان خرامان به دور یاس‌ها می‌چرخیدند و به آنها هدیه لبخند تقدیم می‌کردند.

نگاه دخترک آسمان را در آ*غ*و*ش گرفت. رنگ نیلگون آسمان صاعقه‌ای در چشمان قهوه‌ای دخترک ایجاد کرد. در خیالش ابرها آسمان را در آ*غ*و*ش گرفته بودند و جایی برای هم آغوشی دخترک نمی‌گذاشتند، و چقدر دخترک حسود به نظر می‌رسید.
#اسم_دلنوشته
#اسم_نویسنده
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

کتابخوان انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-06
نوشته‌ها
335
کیف پول من
18,350
Points
685
حال و هوای دخترک وصف نشدنی بود.
کبوتر‌های مهاجر از آن سوی آسمان به این سو با نظم عجیبی حرکت می‌کردند. آن لحظه فقط خدا می‌دانست که درون دخترک چقدر حسرت پروازی همچون کبوتران را تمنا می‌کرد.
دخترک در آن لحظات فارغ از تمام دنیا فقط حسرت دو بال کبوتران را داشت. امان از دل بیچاره‌ی دخترک!
حال و هوای دخترک وصف نشدنی بود.
کبوتر‌های مهاجر از آن سوی آسمان به این سو با نظم عجیبی حرکت می‌کردند. آن لحظه فقط خدا می‌دانست که درون دخترک چقدر حسرت پروازی همچون کبوتران را تمنا می‌کرد.
دخترک در آن لحظات فارغ از تمام دنیا فقط حسرت دو بال کبوتران را داشت. امان از دل بیچاره‌ی دخترک!
#اسم_دلنوشته
#اسم_نویسنده
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

کتابخوان انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-06
نوشته‌ها
335
کیف پول من
18,350
Points
685
به درخت همیشه سبزش سلام داد.
کاغذ و قلمش را در لابه‌لای سبزه‌های کنارش به امان خدا رها کرد و به خود مجالی داد تا از دیدن آفرینش بی‌نصیب نماند.
پشت به درخت؛ تکیه کرد تا از تابش شدید نور خورشید محفوظ بماند. او خورشید را دلیلی برای زندگی می‌دید. با خود می‌اندیشید و می‌گفت:
به درخت همیشه سبزش سلام داد.

کاغذ و قلمش را در لابه‌لای سبزه‌های کنارش به امان خدا رها کرد و به خود مجالی داد تا از دیدن آفرینش بی‌نصیب نماند.

پشت به درخت؛ تکیه کرد تا از تابش شدید نور خورشید محفوظ بماند. او خورشید را دلیلی برای زندگی می‌دید. با خود می‌اندیشید و می‌گفت:
#اسم_دلنوشته
#اسم_نویسنده
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

کتابخوان انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-06
نوشته‌ها
335
کیف پول من
18,350
Points
685
چه معنی دارد وقتی او هر صبح با شدت بیشتری می‌تابد و جان از کف می‌دهد تا فقط روشنی را به ما هدیه دهد؟
یا این‌که غروب با دلی پر اندوه خداحافظی می‌کند؟
آیا نباید زندگی را به خاطر او از سر نوشت؟!
به درخت همیشه سبزش خیره می‌شود...
چه معنی دارد وقتی او هر صبح با شدت بیشتری می‌تابد و جان از کف می‌دهد تا فقط روشنی را به ما هدیه دهد؟
یا این‌که غروب با دلی پر اندوه خداحافظی می‌کند؟
آیا نباید زندگی را به خاطر او از سر نوشت؟!
به درخت همیشه سبزش خیره می‌شود...
#اسم_دلنوشته
#اسم_نویسنده
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
بالا