• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

اشعار کمال خجندی

ساعت تک رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,396
لایک‌ها
18,185
امتیازها
143
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
92,601
Points
10,377
این چه مجلس چه بهشت این چه مقام است اینجا
عمر باقی رخ ساقی ل*ب جام است اینجا
دولتی کز همه بگذشت ازین درنگذشت
شادئی کز همه بگریخت غلام است اینجا
چون در آیی به طربخانه ما با غم دل
همه گویند مخور غم که حرام است اینجا
ما ورای فلکیم از بر ما گر بروی
برو آهسته که جام و ل*ب بام است اینجا
نیست در مجلس ما پیشگه و صف نعال
شاه و درویش ندانند کدام است اینجا
چو صف عود همه سوخته و گرم رویم
بجز از زاهد افسرده که خام است اینجا
چند پرسی چه مقام است کمال اینکه تراست
این مقامی که نه منزل نه مقام است اینجا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,396
لایک‌ها
18,185
امتیازها
143
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
92,601
Points
10,377
این چه مجلس چه بهشت این چه مقام است اینجا
عمر باقی رخ ساقی ل*ب جام است اینجا
دولتی کز همه بگذشت ازین درنگذشت
شادئی کز همه بگریخت غلام است اینجا
چون در آیی به طربخانه ما با غم دل
همه گویند مخور غم که حرام است اینجا
ما ورای فلکیم از بر ما گر بروی
برو آهسته که جام و ل*ب بام است اینجا
نیست در مجلس ما پیشگه و صف نعال
شاه و درویش ندانند کدام است اینجا
چو صف عود همه سوخته و گرم رویم
بجز از زاهد افسرده که خام است اینجا
چند پرسی چه مقام است کمال اینکه تراست
این مقامی که نه منزل نه مقام است اینجا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,396
لایک‌ها
18,185
امتیازها
143
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
92,601
Points
10,377
ایها العطشان فی الوادی الهوا
جوی جویبان جانب دریا بیا
آب را پیش ل*ب هر تشنه ای
مالت الاکواب قل قل قولنا
از سقاهم ربهم ابریقهاست
ما به ل*ب پیش ل*ب ما و شما
گریه تا چند از عطش ای نور چشم
پیش چشمت آب چشمی برگشا
لو وجدت الخضر عینا فانتبه
کیف یحیی النون فی عین البقا
از نسیت الحوت اگر یادیت هست
همچو آن ماهی بخضری آشنا
گر طلبکاری مشو دور از کمال
لم تجد بعدی ولیا مرشدا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,396
لایک‌ها
18,185
امتیازها
143
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
92,601
Points
10,377
بعد از امروز آشکارا دوست می دارم ترا
از تو چون پوشم نگارا دوست میدارم ترا
در وجود من ز هستی هر سر مویی که هست
دوست میدارد مرا تا دوست میدارم ترا
خواه در دل باش ساکن خواه درجان شو مقیم
گر در اینجایی ور آنجا دوست میدارم ترا
عارم آید پیش سرو و لاله رفتن در چمن
تا بدان رخسار و بالا دوست میدارم ترا
گر نباشی دوست دارم دوست دارم همچنان
ز آنکه من بی این تمنا دوست میدارم ترا
دیده و دل هر یکی تنها ترا دارند دوست
خود من بی دل نه تنها دوست می دارم ترا
گفته ای خون ریزمت تا دشمنم داری کمال
من خود از بهر چنین ها دوست میدارم ترا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,396
لایک‌ها
18,185
امتیازها
143
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
92,601
Points
10,377
بگذار در آن کوی من اشک فشان را
تا دیده دهد آب گل و سرو روان را
مپسند بران رخ که فتد سایه گلبرگ
گلبرگ تحمل نکند بار گران را
دشوار کشد نقش دو ابروی تو نقاش
آسان نتوانند کشیدن دو کمان را
گفتم که لبت زیر دو دندان چو بگیرم
دارم نگهش گفت نگه دار زبان را
غیر از دل عاشق چو نشد چیز بتان گم
این طرفه چه کردند د*ه*ان را و میان را
بوسی دو ل*بش گفت بیا و ذقن یار
شد ضامن آن وعده هم این را و هم آن را
بگرفت کمال آن ذقن اکنون به تقاضا
آری بدل خصم بگیرند ضمان را
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,396
لایک‌ها
18,185
امتیازها
143
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
92,601
Points
10,377
بی غمت شاد مباد این دل غم پرور ما
غمخور ای دل که بجز غم نبود در خور ما
دردمندیم و خبر می دهد از سوز درون
دهن خشک و ل*ب تشنه و چشم تر ما
مفلسانیم که در دولت سودای غمت
حاصل هر دو جهان هیچ نیرزد بر ما
گر تو در مجمره غم دل ما سوزانی
همچنان بوی تو یابند ز خاکستر ما
میکنم شاهی از آن روز که گفتی به رقیب
کاین گدا کیست که هرگز نرود از در ما
دل ما گم شد و جز باد نیابیم کسی
که شود رنجه و آرد خبر دلبر ما
قیمت صحبت ما دان که همین دم باشد
که برد هجر تو از کوی تو دردسر ما
عذر صاحب‌نظرانش شود آن دم روشن
که ببیند مه روی تو ملامتگر ما
صفت روی تو تا در قلم آورد کمال
گل برد نسخه حسن از ورق دفتر ما
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,396
لایک‌ها
18,185
امتیازها
143
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
92,601
Points
10,377
تو خود به گوش نیاری حدیث زاری ما
که در تو کار نکردست درد کاری ما
شنوده ام که گشودی زبان بدشنامم
عزیز من چه گشاید ترا ز خواری ما
گر ای نسیم شبی بگذری بر ان سر زلف
به گوش او برسان ذکر بی قراری ما
هزار بار به جان بار محنتت بردیم
به هیچ بر نگرفتی تو بردباری ما
اگر چه از دو جهان کرده ایم قطع امید
به لطف و رحمت تو هست امیدواری ما
سزد که ذیل کرم بر گناه ما پوشند
به روز حشر چو بینند شرمساری ما
کمال در سگ کویش علو همت بین
که عار آیدش از همدمی و یاری ما
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,396
لایک‌ها
18,185
امتیازها
143
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
92,601
Points
10,377
جهانی پر ز مقصود است راهی روشن و پیدا
دریغا تشنه ل*ب خواهیم مردن بر ل*ب دریا
کسی کز طلعت خورشید جز گرمی نمی بیند
دلا معذور می دارش که دارد چشم نابینا
به بوی وصل او می خور غم هجران که خوش باشد
کشیدن زحمت خارا برای راحت خرما
جناب عشق بسی عالی است موسی همتی باید
که نتوان بر چنان طوری شدن بی همت والا
چو با خود همسفر باشی در این ره بارها افتی
که بارت آبگینه است و رهت پر خار و پر خارا
گرت دانستن علم حروفست آرزو صوفی
نخست افعال نیکو کن چه سود از خواندن اسما
ز چشم و زلف او عاشق کجا یابد حضور دل
که در هر گوشه ای فتنه است و در هر حلقه ای غوغا
ز خورشید جمال او شب زنده دلان روشن
به دور قد او بگرفت کار عاشقان بالا
مگو اصحاب دل رفتند و شهر عشق شد خالی
جهان پر شمس تبریزست مردی کو چو مولانا
به کنج ایمنی نتوان نشست از چشم و زلف وی
که در هر جانبی شور است و در هر خانه ای یغما
به نااهل ار نشان دادی کمال از خاک درگاهش
کشیدی کحل بینایی ولی در دیده اعما
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,396
لایک‌ها
18,185
امتیازها
143
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
92,601
Points
10,377
چشمت از گوشه تقوا بدر آورد مرا
م*ست و غلطان سوی اهل نظر آورد مرا
خرقه ارزق من باز به می گلگون شد
عشق هر دم به دگر رنگ برآورد مرا
داده پیش از دگران جام میم پیر مغان
آن تهی ناشده جام دگر آورد مرا
باده هر چند که خوردم به ل*بش تشنه ترم
تشنگی نقل و شکر بیشتر آورد مرا
خواهد امد به سرم م*ست صبوحی زده باز
سحری هاتف غیب این خبر آورد مرا
اشکم از بهر نثار قدم دوست به چشم
مردمی کرد و بدامن گهر آورد مرا
جستم از حال دل رفته نشانی ز نسیم
بوی یار آمد و از جان خبر آورد مرا
جان من چاشنی ای زان ل*ب شیرین طلبید
غم هجر آمد و خون جگر آورد مرا
باده بی نرگس مخمور توام کرد خ*را*ب
مشک بی طره تو دردسر آورد مرا
م*ست و سودا زده چون نرگس ساقیست کمال
مگر آن می زلب چون شکر آورد مرا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,396
لایک‌ها
18,185
امتیازها
143
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
92,601
Points
10,377
چشمت به غمزه کشت من بیگناه را
خود زلف را چه گویم و خال سیاه را
با آه و روی زرد ز خالت شدیم دور
باد آمد و ز دانه جدا کرد کاه را
مردم ز مه حساب گرفتند سالها
نگرفت در حساب جمال تو ماه را
جوهر که قیمتی است کشندش به احتیاط
من هم به دیده می کشم آن خاک راه را
از همت گدای تو باشد فرو هنوز
بی عرش اگر کشند شهان بارگاه را
سلطان حسن گو سوی دلها نظر گمار
ملک آن اوست کو بنوازد سپاه را
نام کمال خواجه که درویش خوانده ای
درویش خوانده ای به غلط پادشاه را
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا