شعر اشعار «مارلبرو»

  • نویسنده موضوع NADIYA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 406
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
Picsart_24-03-04_10-40-35-626.jpg
نام اشعار: مارلبرو
نام شاعر: زری
ژانر: تژادی
قالب: سپید
مقدمه:

یادت همانند سیگارم سخت است
که او را ترک کنم!
هر گاه، پک سیگارم را در دستانم می‌گیرم.
گویی یادت، آتش به جانم می‌زند.
زمانی که سیگارم روشن می‌شود
یادت مرا از خود، بی‌خود می‌کند.
به پک خالیِ سیگار چشم می‌دوزم.
آری!
آخرین سیگار هم به یادت ته گرفت!
#مارلبرو
#زری
#انجمن_تک_رمان
کد:
مقدمه:
یادت همانند سیگارم سخت است
که او را ترک کنم!
هر گاه، پک سیگارم را در دستانم می‌گیرم.
گویی یادت، آتش به جانم می‌زند.
زمانی که سیگارم روشن می‌شود
یادت مرا از خود، بی‌خود می‌کند.
به پک خالیِ سیگار چشم می‌دوزم.
آری!
آخرین سیگار هم به یادت ته گرفت!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
سیگار کشیدن در گوشه‌ترین جای کافه
یا در بالکن، آن هم به یاد تو می‌ارزد.
چند پاکت سیگار در دستانم
از شدت خشم، مچاله شده‌اند
نگاهی به پک سیگارِ تمام شده می‌اندازم
حال باید جای سیگارم هم آتش بگیرم
و هم دود و هم خاکستر شوم
و این، اگر به‌خاطر تو باشد می‌ارزد
#مارلبرو
#زری
#انجمن_تک_رمان
کد:
سیگار کشیدن در گوشه‌ترین جای کافه
یا در بالکن، آن هم به یاد تو می‌ارزد.
 چند پاکت سیگار در دستانم
 از شدت خشم، مچاله شده‌اند
نگاهی به پک سیگارِ تمام شده می‌اندازم
حال باید جای سیگارم هم آتش بگیرم
و هم دود و هم خاکستر شوم
و این، اگر به‌خاطر تو باشد می‌ارزد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
بیا رخ بنمای، گذری بر دلِ ما کن
بیا با یک پکِ سیگار لبخند بر لبانم طرح بزن
یک نخِ سیگار را بر روی لبانم بگذار
با فندکت آن را روشن کن
بگذار این لحظه‌ی شیرین
همیشه در ذهن خسته‌ام باقی بماند!
بگذار فقط آن شب آن لحظه را
خاطره‌سازی کنیم.
بگذار من، ماهرترین عکاسِ شهر شوم
بگذار زمانی که دودِ سیگارم را
به ریه‌هایم می‌فرستم.
خنده‌هایت زیباترین لحظه‌ها را
به رخم بکشاند!
#مارلبرو
#زری
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
طبیبم باش برایم پیچِ موهایت را بپیچ
جایِ سیگار برایم ل*ب‌هایت را تجویز کن
جای سرم آغوشت را برایم تجویز کن
آغوشت حس التیام‌بخشی را
به تن و روحِ خسته‌ام تزریق می‌کند
برایم جای دارو دستانت را تجویز کن
باور کن این چیزها برای من خودِ داروست!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
دستانم را رها مکن
پیش خود بپندار که
این اتفاق، اتفاقِ ساده‌ای نیست!
نمی‌خواهم زمانی که دستانم را رها کردی
در قعر دره سقوطم را ببینی!
اگر روزی فرا برسد که دستانم را رها کرده‌ای
پندار که لیلی‌ات از قعر دره سقوط کرده است
آن‌گاه اگر زنده یا مرده‌ام برایت اهمیت داشت
خودت را از قعر دره به سوی من و پرتگاه
رها کن
آن‌گاه زنده یا مرده‌ام‌ را با چشمانِ زیبایت خواهی دید
ای مجنون‌تر از فرهاد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
گویی زیباترین لبخندهای شهر
جایِ سیگار مهمانِ ل*ب‌هایِ سرخِ تو باشد
زیباترین خنده‌هایِ شهر همانند گلی سرخ
رویِ گونه‌هایِ سردت بدل شود!
زیباترین شعرهای جهان را
به عشقِ تو با قلمی که گویی تو
برایم خریده‌ای بنویسم!
رویایِ شب زنده‌داری‌ام، در طلوع آفتاب به وقوع بپیوندد
روزی بر گریه‌هایمان خواهیم‌ خندید!
آن روز که ما هم آغوشیم
و طلوع و غروبِ خورشید به رویاهایش سفر کرده
و به خوابِ ابدی‌اش رفته است!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
زمانی که بال‌هایم شکسته بود
به من پر و بال دادی
میانِ ناامیدی‌هایم به من امید بخشیدی
میانِ غم‌هایم شادی‌هایت را با من تقسیم کردی
میان بیداری‌هایت برای من لالایی خواندی
میان دردهایم برایم مسکن بودی
میان حس‌های بدم به من و تن خسته‌ام آرامش بخشیدی
تو همانند یک نخ سیگار می‌مانی
همان‌قدر شیرین، همان‌قدر پر آرامش
همان‌قدر غمگین، همان‌قدر محکم
اما سیگار دود می‌شود، می‌رود هوا
اما‌ تو هرگز هیچ‌گاه برای من تمام نخواهی شد
تو همیشه در دلم فرمان‌روایی می‌کنی
و همانند سیگارهایم حال بدم را درمان می‌کنی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
پکِ سیگارم با یادِ تو در یک دقیقه خالی می‌شود
دیگر اینک، اثری از آن زنی که به یادت می‌گریست نیست
دیگر به یادت سیگارش روشن نمی‌شود
و سیگارش ته نمی‌‌گیرد
دیگر باید به خواب‌هایت و خدایت التماس کنی
تا به یادت یک کام از سیگارش بگیرد
و یک قطره اشک از گوشه‌ی چشمش بچکد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
زمانی که از سیگارم یک کام می‌گیرم
نگاهم از آینه فرو می‌ریزد
نگاهم به ساحل کوچکی بدل می‌شود
در آن ساحل دستان بی‌جانم
دستان کورمالت را آهسته می‌گیرد
و آ*غ*و*ش سردم با تمامِ وجود
عطر پیراهنت را به مشامش می‌کشد
و پرندگان آوازی دل‌نشین سر می‌دهند
اما من در خیالات توام
دیگر سیگارم ته می‌کشد
و یاد تو، همانند آتش
تن مرا کم‌کم می‌سوزاند
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
تو گویی یک قدم جلوتر از منی
دلم از نبودنت پر است
جوری پر است که حتی یک پک سیگار هم آرامم نمی‌کند
هر روز خاطرات‌های‌مان را الک می‌کنم
در آن الک جز نبودنِ تو چیزی باقی نمی‌ماند!
من آن کوه سنگ صبور می‌شوم
و به پای تو تا ابد و یک روز می‌مانم
و تو آن روز خوبی می‌شوی
که هرگز حتی به خواب‌هایم هم نمی‌آیی
بی‌تو
تمام لحظه‌هاتم، تمام روزهایم
تمام ماه‌هایم، رنگ پاییز و رنگ شب‌اند
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : NADIYA

موضوعات مشابه

بالا