• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

در انتظار قاصدک ها | احمد آذربخش کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع ahmad .azr
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 49
  • بازدیدها 1K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,474
Points
331

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,474
Points
331
آخرین ویرایش:

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,474
Points
331

حق فرزندی نبود
مهر نبود ..
عهدی نبود ..
سوز دلسوزی نبود ..

مادرش بود ولی
مامان نبود ،
که فقط آبی داد ..
پدرش هم
که بابا نبود ،
که فقط نانی‌ داد ..

مثل هر
چرنده و پرنده ای ..

او فقط فرزند بود ..
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,474
Points
331
آخرین ویرایش:

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,474
Points
331
از عاشق شدن
تا عاشق ماندن
فاصله اش چندحرفست..

آهنگ عشق
قرمزی ست
که آهسته
کمرنگ می‌شود..
نارنجی..
زرد ..
و می پژمرد..

عشق واژه سنگینی ست
که در دست ما
سبک میشود..

عشق
به مقدسی
طلوع تا غروب
خورشیدست ..

عشق عبادت است..
آهسته کافر می‌شویم..

اوج رنگها و نغمه ها
عاشقی دو مرغ عشق ست ..

از لیلی مجنون تر..
از فرهاد شیرین‌تر..
اینها افسانه اند ..

دوست داشتن
چیز قشنگی ست..
ولی کم‌رنگ ست ..
کمرنگ‌تر از عشق..

دوستت دارم ..
این واژه ها را
میبینم
و
می‌نویسم
و
می‌خوانم..
پس واژه ها
تنها نیستند..

ولی
کوچه‌های ر*اب*طه ها
کم نورند ..
بعضی تاریک ند ..

و تنهایی..
جایی ست
میان کوچه‌های تاریک..

و گاهی
آ*غ*و*ش سرد یار ..
که سردترین تنهایی ست ..
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,474
Points
331
تمیزکار
در پی
لقمه نانی
شهر را
آپارتمان ها را
پله ها را
بالا و پایین میکرد ..

غرورش با او
از پله ها پایین می‌آمد
ولی عزت نفسش
بالا می‌ ماند ..

او تمرین تواضع می‌کرد ..

تمیزکار
اثر دستها را
ز نرده ها پاک میکرد..
رد پاها را
با طی محو می‌کرد..
انگار که پاکی را
نقاشی می‌کرد..


حیاط را
پارک ماشینها را
آب و جارو می‌کرد..
او با آب و جارو
تمیزی می‌کشید..


با ذهن خالی
آلودگی‌ها را
آنقدر پاک میکرد ..
و پاک میکرد
و پاکی پر می شد ..
و روزی اش
حلال میشد ..


او یک شهر را
در پی روزی حلال
می‌گشت..
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,474
Points
331
او فروشنده بود..

در حجره قلبش
صداقت میفروخت
ریا می‌دادند..

دوستی می‌داد
تزویر می‌گرفت..

سادگی را می‌بخشید..
با تمسخر پس می‌آوردند ..

و اعتماد را نسیه می‌بردند..

او بازاریابی دل را میکرد
ولی در اوج گرانی
ارزان می‌خریدند..

سرانجام در دلش را بست
همه را به گوشه ای
به حراج گذاشت..

محبت
سادگی
اعتماد
صمیمیت

و دل شکسته
و ورشکسته اش را
زیر ب*غ*ل زد
و با خود برد
به بازار تنهایی ..
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,474
Points
331
جهنم ست
برای مرد و زنی
که پدرتر و مادرترند
و آنقدر از خود گذشتند
که خود را جا نهادند
در جهنمی که
هرروز می‌میرند..

وقتی زنده می‌شوند
می‌گویند:
مگر هدیه های خدا
را میشود پس داد ؟!
هم خدا عاشق ست
هم ما عاشق ..
خدا ما را دوست دارد
و ما هدیه ها را ..

یعنی
اینقدر مهرشان
پررنگ و ننگین ست ؟
که تاوان دارد ؟

فرزندان
لطیف و معصوم
ولی ناخواسته آزارگر..


جهنم د*اغ و د*اغ‌تر
از گوشه و کنار
بر هیزم‌ها افزوده تر ..

ندای د*اغ دلشان :
..آتش بگیر
تا که بفهمی
چه میکشم ..

آتشی که با
سیلی و ب*وسه
خنک تر میشود آیا ؟؟

و رام میکند
آتش
عشق را
یا عشق آتش را ؟!

پ د ر
م ا د ر
خاکسترهایی
که خاکستری
دیدند دنیا را
ولی
که پاره های
تنشان
دنیا را
یک نقاشی
ترسناک متحرک
که جیغ میکشد
در سرشان..
و هجوم میبرد
بر آنها چون
کابوس..

دخترک
ساکت
وامانده در خود

پسرک پرخروش
وقت شنیدن ندارد


در خود گمشده اند
و عقب مانده اند
از زندگی..

اوتیسم
اوت یسم
فلسفه بیرون مانی
از بازی‌های زندگیست..
ناشناخته ای
در دنیای آشنای انسانی ..

و پدر و مادری
که هرروز
در زمین بازی می‌میرند
و زنده می‌شوند..

پ د ر
م ا د ر
د خ ت ر
پ س ر
ا و ت ی س م

آیا با هم به خط پایان میرسند ؟؟
یا در آرزوی یک رهایی
یک پریدن
هرکدام ؟
چه تلخ و چه شیرین ؟؟
و
عشق
تاوان سنگینی ست
که گاهی
به جهنم میبرد ما را ..

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا