با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترینها را تجربه کنید.☆
بهار همیشه هم شاد و خرم نبوده
با آهنگهای غمگین هم به سمتم میآمد
چیزی مثل نرماندی... انگار که میخواهد کلا نابودم کند
یا پستچی... انگار که من قرار است دنبالش بدوم و او برود؛
ولی من نگذاشتم انقدر از این حرفها بزند
من آهنگهای بهتری دادم دستش
چیزی مثل گندمگون که ل*بهای سرخش را به درستی توصیف میکرد
چیزی مانند اتفاق که احساس خودم را توصیف میکرد
و چیزی مانند شعرهای خودم
آنجا که میگویم:
مژده به عاشقان بده بوی بهار میرسد!
وقت وصال و ب*وسه و... دیدَنِ یار میرسد! ">#گیلاس_نوشت
کد:
بهار همیشه هم شاد و خرم نبوده
با آهنگهای غمگین هم به سمتم میآمد
چیزی مثل نرماندی... انگار که میخواهد کلا نابودم کند
یا پستچی... انگار که من قرار است دنبالش بدوم و او برود؛
ولی من نگذاشتم انقدر از این حرفها بزند
من آهنگهای بهتری دادم دستش
چیزی مثل گندمگون که ل*بهای سرخش را به درستی توصیف میکرد
چیزی مانند اتفاق که احساس خودم را توصیف میکرد
و چیزی مانند شعرهای خودم
آنجا که میگویم:
مژده به عاشقان بده بوی بهار میرسد!
وقت وصال و ب*وسه و... دیدَنِ یار میرسد!
#گیلاس_نوشت🍒
من فکر میکنم اگر انسان صبر میکرد
قبل از هر دیدار بسیار با خودش کلنجار میرفت
قانون بازی در میآورد
می گفت نه تازه دیدمش، نمیروم
یا نه بگذار دیرتر بروم اینجوری کلافه میشود از من
هرگز دیدارها پیش نمیآمدند
ل*بها بههم نمیرسیدند
دلها بههم گره نمیخوردند
تازه دیدمت
طولانی و پرشور دیدمت؛
ولی خدا بزرگ است
باز هم میآیم! ">#گیلاس_نوشت
کد:
من فکر میکنم اگر انسان صبر میکرد
قبل از هر دیدار بسیار با خودش کلنجار میرفت
قانون بازی در میآورد
می گفت نه تازه دیدمش، نمیروم
یا نه بگذار دیرتر بروم اینجوری کلافه میشود از من
هرگز دیدارها پیش نمیآمدند
ل*بها بههم نمیرسیدند
دلها بههم گره نمیخوردند
تازه دیدمت
طولانی و پرشور دیدمت؛
ولی خدا بزرگ است
باز هم میآیم!
#گیلاس_نوشت🍒
میدانی
تا الان فکر میکردم خیلی بچه و لوس و مزخرفم که ناگهان بعد از اینکه گفتم دوستت دارم، بچه شدم؛
ولی الان که بهتر فکر میکنم
میبینم یکدفعهای خیلی کنارت احساس امنیت کردم
خیلی زیاد!
آنقدر که یهویی بخشی از وجودم آمد بیرون که قبلا نیامده بود. ">#گیلاس_نوشت
کد:
میدانی
تا الان فکر میکردم خیلی بچه و لوس و مزخرفم که ناگهان بعد از اینکه گفتم دوستت دارم، بچه شدم؛
ولی الان که بهتر فکر میکنم
میبینم یکدفعهای خیلی کنارت احساس امنیت کردم
خیلی زیاد!
آنقدر که یهویی بخشی از وجودم آمد بیرون که قبلا نیامده بود.
#گیلاس_نوشت🍒
تو همش توی سرم تکرار میشی،
مژههای خوشگلت،
چشمهای قشنگت،
و حالت حرف زدنت!
تو یه تابلوی نقاشی خیرهکنندهای!
خدا خیلی برای خلقت تو وقت گذاشته. ">#گیلاس_نوشت
کد:
تو همش توی سرم تکرار میشی،
مژههای خوشگلت،
چشمهای قشنگت،
و حالت حرف زدنت!
تو یه تابلوی نقاشی خیرهکنندهای!
خدا خیلی برای خلقت تو وقت گذاشته.
#گیلاس_نوشت🍒
سالها بود
میشنویدمش و میدیدمش
یکبار، فقط یکبار به دوستم گفتم: «ای کاش این روزها انقدر ساده نگذرند!»
ای کاش یک اتفاقی بیفتد،
بعد موقعیتش پیش آمد که شعرم را بخواند
کتابم را بخواند
ببینمش، از نزدیکتر
و بگویم دوستت دارم!
و من نمی دانم بهار چطور چنین قدرتی دارد
و فقط میخواهم بگویم اینها یک هزارم قدرت بهار هم نیست.
بهار غوغا به پا خواهد کرد! ">#گیلاس_نوشت
کد:
سالها بود
میشنویدمش و میدیدمش
یکبار، فقط یکبار به دوستم گفتم: «ای کاش این روزها انقدر ساده نگذرند!»
ای کاش یک اتفاقی بیفتد،
بعد موقعیتش پیش آمد که شعرم را بخواند
کتابم را بخواند
ببینمش، از نزدیکتر
و بگویم دوستت دارم!
و من نمی دانم بهار چطور چنین قدرتی دارد
و فقط میخواهم بگویم اینها یک هزارم قدرت بهار هم نیست.
بهار غوغا به پا خواهد کرد!
#گیلاس_نوشت🍒
کاش یک بار عزیزم یک بار!
روسری شل کنی
تا که کمی سفت کنی
باد،
روسری از سر تو بردارد...
می شود؟
چادرت گیر کند لای دری
در برود...
در برود... ">#گیلاس_نوشت
کد:
کاش یک بار عزیزم یک بار!
روسری شل کنی
تا که کمی سفت کنی
باد،
روسری از سر تو بردارد...
می شود؟
چادرت گیر کند لای دری
در برود...
در برود...
#گیلاس_نوشت🍒