روزی دبیرم برایم گفت:
«
در هرچیزی دلیل و بهانهای وجود دارد. زمانی که پنجساله بودم، خواهرم مرا در کمد اتاقش زندانی کرد و تهدیدم کرد اگر چیزی بگویم، به مادرمان خواهد گفت که من گوشهی فرش را سوزاندم. آن لحظه به یاد دارم که از خدا برای داشتن این خواهر ظالم و بدجنس گله میکردم؛ اما بعد از چند ساعت دل به دریا زدم و از کمد خارج شدم. دیدم سربازان به خانهمان حمله کردند و خواهرم غرق در خون بود! پس دلیل هیچیک از درون کمد ماندنهایت را نباید گله کنی. خدا خود میداند چه کند.»
آخرین ویرایش توسط مدیر: