قبلها از میزهای کافه خوشم میآمد. عاشق این بودم که بهانه نزدیکتر شدن ما به هم میشود. و من، روبهروی تو، میتوانستم تمام شعرهای ناگفته دنیا را، یکجا بگویم.
تو هم با لبخند، گویی توجهات به من بود که انگار تنها گل رز سرخ میان علفزار بودم.
کاش، کاش حداقل حسرت بودی، نه اشتباه!
تو هم با لبخند، گویی توجهات به من بود که انگار تنها گل رز سرخ میان علفزار بودم.
کاش، کاش حداقل حسرت بودی، نه اشتباه!
آخرین ویرایش توسط مدیر: