رمانهای جین آستین از پرخوانندهترین آثار ادبیات جهاناند و حدود دویست سال است که نسلهای پیاپی با کشش و علاقه روزافزون رمانهای او را میخوانند. این رمانها منبع الهام بسیاری دیگر از رمانها، نمایشنامهها، سریال و فیلمهای سینمایی نیز بوده است. اگر علاقمند به رمانهای عاشقانه هستید با برسی اولین رمان جین آستین، یعنی کتاب عقل و احساس همراه ما باشید.
جین آستین در ۱۶ دسامبر ۱۷۷۵ در همپشر، جنوب شرقی انگلستان به دنیا آمد. او هفتمین فرزند کشیش ناحیه بود. جین نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد. قبل از انتشار آثارش بارها در آنها دست میبرد و آنها را بازبینی میکرد. چهار رمان عقل و احساس، غرور و تعصب، منسفیلد پارک و اما در زمان حیات نویسنده و نورثنگر ابی و ترغیب بعد از درگذشت او به چاپ رسیدند.
مانند بسیاری از نویسندگان زن آن زمان، جین نیز کتابهای خود را به صورت ناشناس منتشر کرد. در آن زمان، نقشهای ایدهآل برای یک زن، همسر و مادر بود، و نوشتن برای زنان در بهترین حالت بهعنوان شکل ثانویه فعالیت در نظر گرفته میشد. زنی که میخواست نویسنده تمام وقت باشد، احساس میشد که زنانگیاش را تحقیر میکند، بنابراین کتابهای زنان معمولاً به صورت ناشناس منتشر میشد تا این خودپسندی حفظ شود که نویسنده زن فقط به عنوان نوعی کار نیمه وقت مشغول نویسندگی میشود.
شاید جالب باشید بدانید که جین آستین در محیطی نسبتاً منزوی، زندگی میکرد و فقط چند بار برای درمان به لندن سفر کرد. جین، رمانهای عاشقانه مینوشت ولی در طول زندگی خود هرگز ازدواج نکرد، او در ۱۹ سالگی با توماس لفروی ۲۰ ساله که عموزداه یکی از دوستان خانوادگی جین بود آشنا شد اما این ر*اب*طه به سرانجام نرسید. خانواده لفروی به دلیل سن کم آنها و اینکه هیچ کدام از دو خانواده پولی نداشتند، مخالف این ازدواج زودهنگام بودند و میخواستند که پسرشان برای تحصیل به ایرلند برود. توماس بعدها که به همپشر میآمد از جین دور نگه داشته میشد و جین دیگر هرگز او را ندید. خواستگاران بعدی جین هرگز نتوانستند به اندازه توماس به او نزدیک شوند و جین دیگر درخواست هیچ مردی را نپذیرفت.
جین آستین در ۱۶ دسامبر ۱۷۷۵ در همپشر، جنوب شرقی انگلستان به دنیا آمد. او هفتمین فرزند کشیش ناحیه بود. جین نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد. قبل از انتشار آثارش بارها در آنها دست میبرد و آنها را بازبینی میکرد. چهار رمان عقل و احساس، غرور و تعصب، منسفیلد پارک و اما در زمان حیات نویسنده و نورثنگر ابی و ترغیب بعد از درگذشت او به چاپ رسیدند.
مانند بسیاری از نویسندگان زن آن زمان، جین نیز کتابهای خود را به صورت ناشناس منتشر کرد. در آن زمان، نقشهای ایدهآل برای یک زن، همسر و مادر بود، و نوشتن برای زنان در بهترین حالت بهعنوان شکل ثانویه فعالیت در نظر گرفته میشد. زنی که میخواست نویسنده تمام وقت باشد، احساس میشد که زنانگیاش را تحقیر میکند، بنابراین کتابهای زنان معمولاً به صورت ناشناس منتشر میشد تا این خودپسندی حفظ شود که نویسنده زن فقط به عنوان نوعی کار نیمه وقت مشغول نویسندگی میشود.
شاید جالب باشید بدانید که جین آستین در محیطی نسبتاً منزوی، زندگی میکرد و فقط چند بار برای درمان به لندن سفر کرد. جین، رمانهای عاشقانه مینوشت ولی در طول زندگی خود هرگز ازدواج نکرد، او در ۱۹ سالگی با توماس لفروی ۲۰ ساله که عموزداه یکی از دوستان خانوادگی جین بود آشنا شد اما این ر*اب*طه به سرانجام نرسید. خانواده لفروی به دلیل سن کم آنها و اینکه هیچ کدام از دو خانواده پولی نداشتند، مخالف این ازدواج زودهنگام بودند و میخواستند که پسرشان برای تحصیل به ایرلند برود. توماس بعدها که به همپشر میآمد از جین دور نگه داشته میشد و جین دیگر هرگز او را ندید. خواستگاران بعدی جین هرگز نتوانستند به اندازه توماس به او نزدیک شوند و جین دیگر درخواست هیچ مردی را نپذیرفت.