خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

دلنوشته‌ گمشده‌ای به نام تو!| ارمیا کاربر تک رمان

  • نویسنده موضوع Ermia_9
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 813
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Ermia_9

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-15
نوشته‌ها
184
کیف پول من
4,247
Points
36
نام دلنوشته: گمشده‌ای به نام «تو»!
دلنویس: ارمیا
ژانر: تراژدی، درام
مقدمه: در میان هیاهوی واژگان، میان نعره‌های اضطراب، در بین این کلاف سر در گم زندگی، پی چیزی می‌جویم تا پایان دهد به این کلافگی از حد گذشته و این بی‌حسی پایدار. صدای نفس‌های بی وقفه‌ی زمان، در گوش ذهنم می‌پیچد و دلشوره‌هایم را مدّی بی‌پایان می‌دهد. وقتی نمانده و فرصتم رو به اتمام است. گمشده‌ام اما چونان گنجی فراموش شده، کنج خرابه‌ی احساساتم دفن است... می‌یابمش؟ یا دوباره گرد خودم می‌چرخم؟!

کد:
نام دلنوشته: گمشده‌ای به نام «تو»!

دلنویس: ارمیا

ژانر: تراژدی، درام

مقدمه: در میان هیاهوی واژگان، میان نعره‌های اضطراب، در بین این کلاف سر در گم زندگی، پی چیزی می‌جویم تا پایان دهد به این کلافگی از حد گذشته و این بی‌حسی پایدار. صدای نفس‌های بی وقفه‌ی زمان، در گوش ذهنم می‌پیچد و دلشوره‌هایم را مدّی بی‌پایان می‌دهد. وقتی نمانده و فرصتم رو به اتمام است. گمشده‌ام اما چونان گنجی فراموش شده، کنج خرابه‌ی احساساتم دفن است... می‌یابمش؟ یا دوباره گرد خودم می‌چرخم؟!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:

Ermia_9

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-15
نوشته‌ها
184
کیف پول من
4,247
Points
36
روزها می‌آیند و می‌گذرند. بیدار می‌شوم. می‌روم و می‌آیم. می‌نویسم و می‌خوانم. می‌گریم و می‌خندم. شاد می‌شوم از شادی‌های کوچک و بزرگ و گاهی غمگینم از دلتنگی‌های ریز و درشت. دوباره شب می‌شود و فردا روز از نو روزمرگی از نو.
خنده‌هایم سطحی ولی گریه‌هایم عمیق‌ست.
شادی‌ام زودگذر ولی بیحسی‌ام طولانیست.
آرامشم کم ولی بی قراری‌ام زیادست.
شجاعتم کوچک ولی ترس‌هایم مثل هیولایی بزرگ‌ست.
میان التهاب زمان و مکان گیر کرده‌ام. هر چه می‌جویم در پی آرامش چو تشنه ای میان برهوتی از ابهام، جز سراب نمی‌بینم.
کد:
روزها می‌آیند و می‌گذرند. بیدار می‌شوم. می‌روم و می‌آیم. می‌نویسم و می‌خوانم. می‌گریم و می‌خندم. شاد می‌شوم از شادی‌های کوچک و بزرگ و گاهی غمگینم از دلتنگی‌های ریز و درشت. دوباره شب می‌شود و فردا روز از نو روزمرگی از نو.

 خنده هایم سطحی ولی گریه هایم عمیق‌ست.

شادی ام زودگذر ولی بیحسی ام طولانیست.

آرامشم کم ولی بی قراری‌ام زیادست.

شجاعتم کوچک ولی ترس‌هایم مثل هیولایی بزرگ‌ست.

میان التهاب زمان و مکان گیر کرده‌ام. هر چه می‌جویم در پی آرامش چو تشنه ای میان برهوتی از ابهام، جز سراب نمی‌بینم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Ermia_9

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-15
نوشته‌ها
184
کیف پول من
4,247
Points
36
گاهی آن‌قدر خوشحالم که خوشبختی را ارثیه‌ی دائمی برای خودم می‌دانم...ولی دوباره سریع از چنگم می‌ربایند.
گاهی هم چنان غم‌زده هستم که گویی غصه‌ همزادی نحس برای من‌ست ولی به اندک زمانی فراموش می‌کنم که اصلا چرا غمین بوده‌ام!
میان این همه لبخند و گریه و موفقیت و شکست گویی دلم هنوز قانع نیست! چیزی ورای این روزمرگی‌ها می‌خواهم!

چه کم دارد این زمانه و این زندگی؟! که همیشه کمبودی ریشه‌دار را حس می‌کنم. چرا در این زندان بی‌انتهای هستی گیر کرده‌‌‌‌‌ام. زندانی که شاید تنها زندانی‌اش من نیستم! غلغله‌ای میان سلول‌هایش راه افتاده... از بس که زندانی دارد این زندان...و هیچ کدام نمی‌دانیم جرممان چیست!
کد:
گاهی آن‌قدر خوشحالم که خوشبختی را ارثیه‌ی دائمی برای خودم می‌دانم...ولی دوباره سریع از چنگم می‌ربایند.

گاهی هم چنان غم‌زده هستم که گویی غصه‌ همزادی نحس برای من‌ست ولی به اندک زمانی فراموش می‌کنم که اصلا چرا غمین بوده‌ام!

میان این همه لبخند و گریه و موفقیت و شکست گویی دلم هنوز قانع نیست! چیزی ورای این روزمرگی‌ها می‌خواهم!

 چه کم دارد این زمانه و این زندگی؟! که همیشه کمبودی ریشه‌دار را حس می‌کنم. چرا در این زندان بی‌انتهای هستی گیر کرده‌‌‌‌‌ام. زندانی که شاید تنها زندانی‌اش من نیستم! غلغله‌ای میان سلول‌هایش راه افتاده... از بس که زندانی دارد این زندان...و هیچ کدام نمی‌دانیم جرممان چیست!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Saba.N

مدیر بازنشسته
نویسنده حرفه‌ای
مدرس انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,606
کیف پول من
82,899
Points
1,481
گاهی آن‌قدر خوشحالم که خوشبختی را ارثیه‌ی دائمی برای خودم می‌دانم...ولی دوباره سریع از چنگم می‌ربایند.
گاهی هم چنان غم‌زده هستم که گویی غصه‌ همزادی نحس برای من‌ست ولی به اندک زمانی فراموش می‌کنم که اصلا چرا غمین بودم!
میان این همه لبخند و گریه و موفقیت و شکست گویی دلم هنوز قانع نیست! چیزی دیگر ورای این روزمرگی‌ها می‌خواهم!
چه کم دارد این زمانه و این زندگی؟! که همیشه کمبودی ریشه‌دار را حس می‌کنم. چرا در این زندان بی‌انتهای هستی گیر کرده‌‌‌‌‌ام. زندانی که شاید تنها زندانی‌اش من نیستم! غلغله‌ای میان سلول‌هایش راه افتاده... از بس که زندانی دارد این زندان...و هیچ کدام نمی‌دانیم جرممان چیست!
کد:
گاهی آن‌قدر خوشحالم که خوشبختی را ارثیه‌ی دائمی برای خودم می‌دانم...ولی دوباره سریع از چنگم می‌ربایند.

گاهی هم چنان غم‌زده هستم که گویی غصه‌ همزادی نحس برای من‌ست ولی به اندک زمانی فراموش می‌کنم که اصلا چرا غمین بودم!

میان این همه لبخند و گریه و موفقیت و شکست گویی دلم هنوز قانع نیست! چیزی دیگر ورای این روزمرگی‌ها می‌خواهم!

 چه کم دارد این زمانه و این زندگی؟! که همیشه کمبودی ریشه‌دار را حس می‌کنم. چرا در این زندان بی‌انتهای هستی گیر کرده‌‌‌‌‌ام. زندانی که شاید تنها زندانی‌اش من نیستم! غلغله‌ای میان سلول‌هایش راه افتاده... از بس که زندانی دارد این زندان...و هیچ کدام نمی‌دانیم جرممان چیست!
ولی دوباره سریع از چنگم می‌ربایند:)🖤
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
955
کیف پول من
8,757
Points
174
روزها می‌آیند و می‌گذرند. بیدار می‌شوم. می‌روم و می‌آیم. می‌نویسم و می‌خوانم. می‌گریم و می‌خندم. شاد می‌شوم از شادی‌های کوچک و بزرگ و گاهی غمگینم از دلتنگی‌های ریز و درشت. دوباره شب می‌شود و فردا روز از نو روزمرگی از نو.
خنده‌هایم سطحی ولی گریه‌هایم عمیق‌ست.
شادی‌ام زودگذر ولی بیحسی‌ام طولانیست.
آرامشم کم ولی بی قراری‌ام زیادست.
شجاعتم کوچک ولی ترس‌هایم مثل هیولایی بزرگ‌ست.
میان التهاب زمان و مکان گیر کرده‌ام. هر چه می‌جویم در پی آرامش چو تشنه ای میان برهوتی از ابهام، جز سراب نمی‌بینم.
کد:
روزها می‌آیند و می‌گذرند. بیدار می‌شوم. می‌روم و می‌آیم. می‌نویسم و می‌خوانم. می‌گریم و می‌خندم. شاد می‌شوم از شادی‌های کوچک و بزرگ و گاهی غمگینم از دلتنگی‌های ریز و درشت. دوباره شب می‌شود و فردا روز از نو روزمرگی از نو.

 خنده هایم سطحی ولی گریه هایم عمیق‌ست.

شادی ام زودگذر ولی بیحسی ام طولانیست.

آرامشم کم ولی بی قراری‌ام زیادست.

شجاعتم کوچک ولی ترس‌هایم مثل هیولایی بزرگ‌ست.

میان التهاب زمان و مکان گیر کرده‌ام. هر چه می‌جویم در پی آرامش چو تشنه ای میان برهوتی از ابهام، جز سراب نمی‌بینم.
استارت دلنوشته‌ت رو تبریک می‌کنم ارمیای عزیز🌹
به امید درخشیدن قلم و مجموعه دلنوشته‌ت.
f1
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ermia_9

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-15
نوشته‌ها
184
کیف پول من
4,247
Points
36
غبار ضخیم انباشته‌ شده روی آینه‌ی لحظات را پس می‌زنم. دل‌مشغولی‌هایم را می‌بینم که مانند طفلی لجوج و یک دنده سعی دارد با حسادت و شیطنت‌هایش جلب توجه‌ کند و حواسم را برای همیشه به خود مشغول سازد. چشم‌هایم را می‌بندم و از اعماق ضمیر خسته‌ و جستجوگَرَم طلب می‌کنم آن طبیب حال بی حالی‌ام را.
دوباره می‌نگرم به فراسوی آبگینه‌ی لحظات بی انتها…
در واپسین آن مشغله‌ها، تصویری مبهم، خیره به من مانده؛ چهره‌ای غریب که انگار نمی‌شناسمش ولی مدت‌هاست که آن‌جا به تماشای من ایستاده و در طمأنینه‌ی سکنات‌اش حسی عجیب پنهان است؛ حسی آشنا و آرام که خیلی وقت است، فراموش شده.
شاید دلیل بی قراری ام را یافته‌ام و میان هجمه‌ی روزمرگی‌ها و تهاجم دل مشغولی‌ها، ناگاه حقیقتی را به تماشا نشسته‌ام، که چقدر از آن بی خبر بوده‌ام.
کد:
غبار ضخیم انباشته‌ شده روی آینه‌ی لحظات را پس می‌زنم. دل‌مشغولی‌هایم را می‌بینم که مانند طفلی لجوج و یک دنده سعی دارد با حسادت و شیطنت‌هایش جلب توجه‌ کند و حواسم را برای همیشه به خود مشغول سازد. چشم‌هایم را می‌بندم و از اعماق ضمیر خسته‌ و جستجوگَرَم طلب می‌کنم آن طبیب حال بی حالی‌ام را.

دوباره می‌نگرم به فراسوی آبگینه‌ی لحظات بی انتها…

در واپسین آن مشغله‌ها، تصویری مبهم، خیره به من مانده؛ چهره‌ای غریب که انگار نمی‌شناسمش ولی مدت‌هاست که آن‌جا به تماشای من ایستاده و در طمأنینه‌ی سکنات‌اش حسی عجیب پنهان است؛ حسی آشنا و آرام که خیلی وقت است، فراموش شده.

شاید دلیل بی قراری ام را یافته‌ام و میان هجمه‌ی روزمرگی‌ها و تهاجم دل مشغولی‌ها، ناگاه حقیقتی را به تماشا نشسته‌ام، که چقدر از آن بی خبر بوده‌ام.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Donya Nadali

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-06-20
نوشته‌ها
92
کیف پول من
15,539
Points
78
روزها می‌آیند و می‌گذرند. بیدار می‌شوم. می‌روم و می‌آیم. می‌نویسم و می‌خوانم. می‌گریم و می‌خندم. شاد می‌شوم از شادی‌های کوچک و بزرگ و گاهی غمگینم از دلتنگی‌های ریز و درشت. دوباره شب می‌شود و فردا روز از نو روزمرگی از نو.
خنده‌هایم سطحی ولی گریه‌هایم عمیق‌ست.
شادی‌ام زودگذر ولی بیحسی‌ام طولانیست.
آرامشم کم ولی بی قراری‌ام زیادست.
شجاعتم کوچک ولی ترس‌هایم مثل هیولایی بزرگ‌ست.
میان التهاب زمان و مکان گیر کرده‌ام. هر چه می‌جویم در پی آرامش چو تشنه ای میان برهوتی از ابهام، جز سراب نمی‌بینم.
کد:
روزها می‌آیند و می‌گذرند. بیدار می‌شوم. می‌روم و می‌آیم. می‌نویسم و می‌خوانم. می‌گریم و می‌خندم. شاد می‌شوم از شادی‌های کوچک و بزرگ و گاهی غمگینم از دلتنگی‌های ریز و درشت. دوباره شب می‌شود و فردا روز از نو روزمرگی از نو.

 خنده هایم سطحی ولی گریه هایم عمیق‌ست.

شادی ام زودگذر ولی بیحسی ام طولانیست.

آرامشم کم ولی بی قراری‌ام زیادست.

شجاعتم کوچک ولی ترس‌هایم مثل هیولایی بزرگ‌ست.

میان التهاب زمان و مکان گیر کرده‌ام. هر چه می‌جویم در پی آرامش چو تشنه ای میان برهوتی از ابهام، جز سراب نمی‌بینم.
خدا قوت💪👑
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ermia_9

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-15
نوشته‌ها
184
کیف پول من
4,247
Points
36
کسی درون سرم می‌گوید که یافته‌ام مطلوبم را و حسی دلم را گرم می‌کند که این همه بی‌قراری و تمنا بی فایده نبوده است!
صدایت را می‌شونم از آن سوی زندگی‌ام! هنوز مانند وقتی که کودکی خردسال بودم عطر آوای خوش‌ات مشام جانم را می‌نوازد. قدمت نگاه ملیح و طنین بی نظیر صدایت به روزگار با صفای کودکانه‌ام برمی‌گردد؛ همان روزگاری که جز تو کسی دیگر در دلم جایی نداشت!
و من تو را تمام این سال‌ها گم کرده بودم میان هزاران مدل لعاب‌های رنگارنگ و هاله های مزاحم!
کد:
کسی درون سرم می‌گوید که یافته‌ام مطلوبم را و حسی دلم را گرم می‌کند که این همه بی‌قراری و تمنا بی فایده نبوده است! 
صدایت را می‌شونم از آن سوی زندگی‌ام! هنوز مانند وقتی که کودکی خردسال بودم عطر آوای خوش‌ات مشام جانم را می‌نوازد. قدمت نگاه ملیح و طنین بی نظیر صدایت به روزگار با صفای کودکانه‌ام برمی‌گردد؛ همان روزگاری که جز تو کسی دیگر در دلم جایی نداشت!
و من تو را تمام این سال‌ها گم کرده بودم میان هزاران مدل لعاب‌های رنگارنگ و هاله های مزاحم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا