خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

دلنوشته‌ گمشده‌ای به نام تو!| ارمیا کاربر تک رمان

  • نویسنده موضوع Ermia_9
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 813
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Ermia_9

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-15
نوشته‌ها
184
کیف پول من
4,247
Points
36
اکنون که یافتم‌ات، ببین که ثانیه‌هایم بی حضور تو چقدر بغض کرده‌اند!
بنگر که ساعاتم برای تو بی‌تابی می‌کنند و دقایقم در انتظار تو چشمشان سپید شده است.
نگاهم کن! ببین که دیگر جانی برایم نمانده تا با آن روزگار بگذرانم.
تویی همان پوییدن‌ بی‌حد من، در ماورای روزها و بغض منتهای تمام شب‌های من!
تو صدای هق هق گریه‌هایم، در نیمه‌های شب بودی که با تمام وجود، می‌خواستم از گوش دیگران مخفی بماند ولی سرخی چشمان و التهاب نگاهم، هر بار مرا رسوا ساخت!
کد:
اکنون که یافتم‌ات، ببین که ثانیه‌هایم بی حضور تو چقدر بغض کرده‌اند!

بنگر که ساعاتم برای تو بی‌تابی می‌کنند و دقایقم در انتظار تو چشمشان سپید شده است.

نگاهم کن! ببین که دیگر جانی برایم نمانده تا با آن روزگار بگذرانم.

تویی همان پوییدن‌ بی‌حد من، در ماورای روزها و بغض منتهای تمام شب‌های من!

تو صدای هق هق گریه‌هایم، در نیمه‌های شب بودی که با تمام وجود، می‌خواستم از گوش دیگران مخفی بماند ولی سرخی چشمان و التهاب نگاهم، هر بار مرا رسوا ساخت!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Ermia_9

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-15
نوشته‌ها
184
کیف پول من
4,247
Points
36
دیگر نفس‌های سنگین و سردم به شماره افتاده و تنها حُرم نفسِ مسیحا دمی، می‌تواند حیات را به روح و جان مرده‌ام برگردانَد... راستی از کودکی شنیده‌ام تو مسیحا را مقتدایی! و عطر نفس‌هایت هزاران مسیح را زنده خواهد کرد.
اصلا می‌دانی چرا خدا تو را به من داد؟ چرا تو خاص‌ترینی برای من؟ حتما می‌دانست قلب متلاطمم، تنها به نسیمی خوش رایحه‌ از یاد تو آرام می‌گیرد.
کد:
دیگر نفس‌های سنگین و سردم به شماره افتاده و تنها حُرم نفسِ مسیحا دمی، می‌تواند حیات را به روح و جان مرده‌ام برگردانَد... راستی از کودکی شنیده‌ام تو مسیحا را مقتدایی! و عطر نفس‌هایت هزاران مسیح را زنده خواهد کرد.
اصلا می‌دانی چرا خدا تو را به من داد؟ چرا تو خاص‌ترینی برای من؟ حتما می‌دانست قلب متلاطمم، تنها به نسیمی خوش رایحه‌ از یاد تو آرام می‌گیرد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ermia_9

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-15
نوشته‌ها
184
کیف پول من
4,247
Points
36
تو بوی گلی می‌دهی که نمی‌دانم نامش چیست ولی می‌دانم اگر کسی بوی گریبانت یا اصلا همان بوی خاص صدایت را بشنود، چشمان‌اش جز تو را نخواهد دید و گوش‌هایش جز تو را نخواهد شنید و پس از آن، قلبش سخت بی‌ تو بودن را درک خواهد کرد.
تو به سان روشنایی هستی! آن‌ هنگام که می‌آید و تاریکی را از رسیدن به اهداف شوم‌اش ناکام می‌گذارد و لبخندت نقطه‌ی عطفی میان سیاهی‌ست که دل‌های اسیر ظلمت را رهاتر از نسیم و پا‌ک‌تر از آسمان خواهد کرد.
کد:
تو بوی گلی می‌دهی که نمی‌دانم نامش چیست ولی می‌دانم اگر کسی بوی گریبانت یا اصلا همان بوی خاص صدایت را بشنود، چشمان‌اش جز تو را نخواهد دید و گوش‌هایش جز تو را نخواهد شنید و پس از آن، قلبش سخت بی‌ تو بودن را درک خواهد کرد.
تو به سان روشنایی هستی! آن‌ هنگام که می‌آید و تاریکی را از رسیدن به اهداف شوم‌اش ناکام می‌گذارد و لبخندت نقطه‌ی عطفی میان سیاهی‌ست که دل‌های اسیر ظلمت را رهاتر از نسیم و پا‌ک‌تر از آسمان خواهد کرد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ermia_9

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-15
نوشته‌ها
184
کیف پول من
4,247
Points
36
جهانم را می‌بینی؛ سخت به تلاطم و آشوب کشیده‌ شده. صدای ضجه‌ی بشریت از میان چنگال ظالمان به گوش می‌رسد و هنوز ناله‌هایی ضعیف از زیر آوارِ پلیدی و تبعیض می‌آید. تخریب شد تمام معیارها و تعویض شد تمام ارزش‌ها!
کشتن روح، رایج و قتل احساس، معمول گشته. ظلم و ستم به زیردستان مصوب و عدالت و انصاف مُلغی شده‌.
و در این بحبوحه، مظلوم زیر پای ظالم، لگدمال و فقیر در نگاه و رفتار غنی، حقیرتر می‌شود.
عده‌ای را عطش ناتمام مقام و ثروت به قهقرای نیستی کشانده و برای رسیدن به منافع‌شان حاضرند از همه چیز و همه‌ کس بگذرند، حتی انسانیت‌شان.

کد:
جهانم را می‌بینی؛ سخت به تلاطم و آشوب کشیده‌ شده. صدای ضجه‌ی بشریت از میان چنگال ظالمان به گوش می‌رسد و هنوز ناله‌هایی ضعیف از زیر آوارِ پلیدی و تبعیض می‌آید. تخریب شد تمام معیارها و تعویض شد تمام ارزش‌ها!
 کشتن روح، رایج و قتل احساس، معمول گشته. ظلم و ستم به زیردستان مصوب و عدالت و انصاف مُلغی شده‌.
و در این بحبوحه، مظلوم زیر پای ظالم، لگدمال و فقیر در نگاه و رفتار غنی، حقیرتر می‌شود. 
عده‌ای را عطش ناتمام مقام و ثروت به قهقرای نیستی کشانده و برای رسیدن به منافع‌شان حاضرند از همه چیز و همه‌ کس بگذرند، حتی انسانیت‌شان.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا