خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • چاپ کتاب های رمان، شعر و دلنوشته به مدت محدود کلیک کنید

تكراري ترين صح*نه هاي رمان ها

  • نویسنده موضوع .Mahdieh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 59
  • بازدیدها 4K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

ساعت دار

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,276
کیف پول من
354
Points
472
چشم‌های تیله‌ای: چشم‌ها خیلی مهمن! اگه آبی و سبز نباشن شما اصلا رمان نمی‌خونید! باید حتما گربه‌ای باشن (من اصلا نمی‌دونم گربه‌ای چی هست:/) و اگه دریایی و اقیانوسی و جنگل و اینا نباشن اصلا چشم نیستن! این چشم قهوه‌ای سوخته‌ها رو می‌بینید؟ اونا همشون منم.
گیسوان بلوند: یعنی موهای شخصیت نمی‌تونه عین آدمیزاد سیاهی قهوه‌ای چیزی باشه! حتما باید بلوند با رگه‌های مشکی و کمی سس شکلاتی به همراه سس قهوه‌ای سوخته‌ با کمی مشکی پر کلاغی سرخ کرده باشه! مبادا فکر کنید ایشون رفته آرایشگاه ها! اینا همه خدادادیه!
سفر شمال: بله بله می‌رسیم به یکی از رسم‌های اصیل فامیل‌های بنده تولیدکنندگان اسید! سفر شمال! نمی‌شه این بی پدر مادرها توی طول رمان یه سفر شمال لعنتی تر و و اون‌جا جدا نشن یا زیر تریلی نرن! همیشه هم با اون اکیپ لعنتی‌شون که حاوی چند تا از همون چشم‌گربه‌ای‌ها هست می‌رن:/ اصلا نمی‌شه نرن رسمه!
استادان جذاب: یعنی این همه استاد و دبیر من دارم که قیافشون ترکیبی از کرگدن و فیله واقعا چطوری این استادان جیگر بر شما نازل می‌شن که آخرم باهاشون ازدواج کنید؟ نمی‌شه ما یه بار از همون استادان سیاه مو فرفری با اون زگیل‌ها و بینی فیلی ببینیم؟ آخه لعنتی‌ها استاد با گیسوان طلایی و چشمان گربه‌ای؟(عرض کردم این چشم گربه‌ای همه جا هست؟:/) بابا آدرس دانشگاهتون رو به من هم بدید! خلاصه این استادان فوق جذاب رو در داستان‌های تخیلی استفاده کنین که مردم هم لذتشون رو ببرن ذلیل‌مرده‌ها!‌
قبول شدن در کنکور: قبل از سخنان پندآموز بنده به پاراگراف پایین توجه بفرمائید:
آقا من که می‌دونم فوق باهوشم. من ۱۴ سالمه ولی چون جهشی خوندم دارم کنکور می‌دم!(ای ذلیل‌مرده‌ی باهوش من چهارده سالمه تو کلاس هشتم موندم مگر پاسخ‌ها بهت وحی می‌شوند لعنتی؟!) الانم بابایی به حرف گوش نمی‌ده رفته کلی برام کتاب کمک فوق فوق درسی خریده!(بیشعور اونا مال تو نیست تو خودت یه پا کلاغ سفیدی!)
بعد کنکور: وای تجربی قبول شدم چقدر آسون بود کاش سوال‌ها رو یخرده سخت‌تر طراحی می‌کردن!
توجه کردید دوستان؟ این همه خنگ عقب مونده‌ی رتبه میلیونی هم که می‌بینید همشون منم هاا! خوب می‌ریم سراغ مطلب بعدی.
خرپول بودن شخصیت:
- خوب بازم براتون پاراگراف داریم:
- به قصر کوچک سلطنتی‌ام زل زدم. آه! ۱۳۶۹۹۴۳ کیلومتر قصر در زعفرانیه هم شد خانه؟ (چون این متن واقعیه مگه زعفرانیه قصر کوچک سلطنتی داره لعنتی؟) رفتم توی جعبه چوب کبریتم و به فضای کوچک خانه که شامل شونصد متر بود زل زدم! اصلا چرا این اتاق‌ها هر کدام فقط ۵۰۰ دستشویی و حمام داشتن؟ این چه خونه‌ی بد و کوچکی!
توجه فرمودید؟ این جعبه چوب کبریت باشه خونه‌ی ما یه سر سوزنه داریم توش زندگی می‌کنیم:/
رفیق فاب: همیشه باید یه مارمولکی باید همراه دو شخصیت اصلی رمان باشه! این مارمولک‌ها وجودشون حیاتیه اصلا! اگه نباشن اصلا اون شخصیت اصلی می‌میره! خیلی هم وفادار و دوستداران اصلا اشک در چشمانم آلاسکا شد!
دانشگاه: این‌جا نباشه اصلا می‌شه رمان نوشت؟ اصلا ما یه ترک تحصیلی، یه میانسال یا حداقل یه سی ساله نداریم! همه باید تو دانشگاه باشن که معدن استادان تخیلی هم هست! حتما هم باید شخصیت اصلی خواب بمونه روز اول و استاد پرتش کنه بیرون! مبادا فکر کنین آخر با همون جناب ازدواج نمی‌کنن!
نحوه بیدار شدن از خواب: نمی‌شه شما یه بار با نور آفتاب یا پنجمین آلارم گوشی( این پنجمی خیلی مهمه‌هاااا! حتما باید با پنجمیه بیدار شین!) بیدار نشین؟ نمی‌شه یه بارم مثل ما با صدای وانتی محل که داد می‌زنه: آهن آلات نمی‌دونم چی چی و چی چی خریدارم بیدار شید؟
خوب خوب به پایان پندهای ارزشمند من رسیدیم!
سخن آخر:
سم ننویسم رمان بنویسیم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ساعت دار

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,276
کیف پول من
354
Points
472
آه یادم رفت این هم به پندهام اضافه کنم!
این لعنتی‌ها چطوری با هم زندگی می‌کنن بعد وسط دعوا پسره یه چک و لگد ریز به دختره می‌زنه بعدش کلی می‌ره عذرخواهی می‌کنه؟ من وسط دعوا دهنم خونیه کلی التماسش می‌کنم با هم مذاکره کنیم بعد شما اون پسره‌ی وحشی رو می‌فرستین اون لوسو ب*غ*ل کنه؟ چقدر هم دختره ناز می‌کنه حالا به دیالوگ پایین توجه بفرمایید:
- تو به پدرم قول داده بودی دست روم بلند نکنی!
خوب بیشعور یه کاری کردی که رویت دست بلند کرده است! بعد پسره احساساتی می‌شه بیشتر بغلش می‌کنه! خلاصه این متن‌ها رو بذارید برای رمان‌های فانتزی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

ساعت دار

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,276
کیف پول من
354
Points
472
چرا هیچ کدوم از درسای دانشگاه رو نمی‌گن ما هم یاد بگیریم؟:/
- هیچی از حرفای استاد نفهمیدم!
خوب تو که انقدر نفهم هستی چرا رفتی دانشگاه؟ می‌بینید دوستان؟ همش زیر سر اون چشم‌های گربه‌ایه!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ساعت دار

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,276
کیف پول من
354
Points
472
مبحث معرفی چیست؟ به پاراگراف پایین دقت کنید.
اوه یادم رفت خودم رو معرفی کنم!(انشای کلاس اولی آغاز می‌گردد!)من آنلایا معتمد هستم! (این متن واقعیه این اسم‌ها رو از کجاتون درمیارید؟) وضع مالیمون خیلی توپه بابام هم کارخونه داره (بله انتظار دیگه هم نمی‌رفت!) تک فرزندم! (این که دیگه معلومه!) رفیق فاب عین خواهرم هم انلامیا محمدی هم همیشه کنارمه (شرط می‌بندم چشم‌هاش گربیه!) من سرهنگ هستم و آنلامیا سرگرد و من یه بار جونشو نجات دادم (حتما باید جون این ذلیل مرده‌رو نجات داده باشه یه بار! شما سرهنگ زن دیدین؟:/)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ساعت دار

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,276
کیف پول من
354
Points
472

ساعت دار

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,276
کیف پول من
354
Points
472
یه موجودی به نام وجدان! به این موجود وجی نیز می‌گویند و این موجود با توجه به نبود وجود خارجی‌اش با همه‌ی دخترهای رمان بحث می‌کند! (خیلی بیشعور و بی‌ادبه!) یعنی جمله با خود گفتم اختراع نشده!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ساعت دار

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,276
کیف پول من
354
Points
472
من با استاد دانشگاه‌هاشون کاری ندارم ولی چرا فامیلی نصفشون تهرانیه؟:| همیشه هم این تهرانی‌های مارمولک پولدارن:| نه آخه چرا؟:| مثلا شمالی چشه؟:| چرا تهرانی؟:|
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.zeynab.

مدیر تالار تاریخ ایران و جهان+مشاور نویسندگی
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
مشاور انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-16
نوشته‌ها
1,721
کیف پول من
140,807
Points
1,705
روز بعد عروسی پسره با یه آخ ساده ی زنش میگه: بریم دکتر؟
یعنی دیگه حالم به هم خورد از بس این صح*نه رو دیدم
از بسسس روز اول عروسی شاخ و شنگولن تجربه تو 90٪مردا این جمله رو ثابت کردههه🤣🤣🤣🤣
البته بگم نسل جدید دیگه به عروسی نمیکشه😂🤭
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.zeynab.

مدیر تالار تاریخ ایران و جهان+مشاور نویسندگی
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
مشاور انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-16
نوشته‌ها
1,721
کیف پول من
140,807
Points
1,705

.zeynab.

مدیر تالار تاریخ ایران و جهان+مشاور نویسندگی
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
مشاور انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-16
نوشته‌ها
1,721
کیف پول من
140,807
Points
1,705
حقیقتش بنظر من الان تنها چیزی که میشه گفت خز شده این خر پولیه (با اینکه یه جاهایی هم استثنا هست به هر حال ما 10 درصد ثروتمند داریم خیر سرمون 😢😂) نمیتونم بگم یه چیزی فانتزیه یا یک چیزی از فرا تخیل استفاده شده چون میدونم یه جاهایی هست که هنوز مردم فرهنگشون غار نشینه، چون میدونم یه جاهایی هست که هنوزم امکانش هست دختر و پسر 15 سال اختلاف سنی داشته باشند، چون میدونم یه جایی هست که هنوزم ممکنه استاد دانشگاه 30 ساله جیگر با وضع معمولی وجود داشته باشه ،چون میدونم هنوزم ازدواج اجباری تو خیلی جاها هست، چون میدونم ادامایی که هیچ کس و کار دربندی ندارن زیاده...
ما توی ایران زندگی میکنیم، کشوری که اگر کورش زنده بشه دوتا سکته میکنه و بعد توسط خودکشی خودش رو خلاص میکنه... اینجا همه چیز میتونه واقعی باشه، همه چیز 🙂💚
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا