شعر در پسزمینهی زندگی ما جریان آرام و پیوستهای دارد. از وقتی پا به دنیا میگذاریم و حتی قبل از آن، در ب*دن مادر، لالاییها اولین مواجهه ما با کلام موزون یا خیالانگیز هستند. وقتی به حرف میآییم، برای تسلط به دایره واژگانی بیشتر، به ما شعر میآموزند. شعر میخوانیم تا رنگها را یاد بگیریم، محبتمان را به پدر و مادر ابراز کنیم و حتی مهارت کودکانهمان به زبان مادری را به رخ بکشیم. بزرگتر میشویم و در مدرسه شعر میخوانیم، به وقت عاشقی شعر پناهمان میدهد و حتی تکیهگاه آرامش کهنسالی خیلی وقتها همین شعر است. شعر معاصر فارسی به خاطر نزدیکتر بودن به زبان روزمرهی امروز و از آن مهمتر، نزدیکتر بودن تجربه شاعر به زندگی مخاطب امروزی، نهتنها برای طرفداران جدی شعر و ادبیات، بلکه برای کسانی که چندان میانهای هم با شعر ندارند، نوازشی است که جان میپذیردش.