چه سرنوشت غم انگیزی که کِرم کوچک ابریشم
تمامِ عمر قفس میبافت ولی به فکرِ پریدن بود..
تمامِ عمر قفس میبافت ولی به فکرِ پریدن بود..
شعر ֍֍ چکــــامـــــه֍֍
- نویسنده موضوع "ASHOB"
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 274
- بازدیدها 4K
- Tagged users هیچ
ساعت تک رمان
بیا، ببین، نه همانا که زنده خواهم ماندن
تو خود بگوی که بی تو چگونه زنده بمانم؟
چگونه باشد در دام مانده حیران صید
ز جان امید بریده؟ ز دوری تو چنانم
عراقی
تو خود بگوی که بی تو چگونه زنده بمانم؟
چگونه باشد در دام مانده حیران صید
ز جان امید بریده؟ ز دوری تو چنانم
عراقی
من از خاری که در بالای دیوار است دانستم
که ناکَس کَس نمیگردد بدین بالا نشستن ها
که ناکَس کَس نمیگردد بدین بالا نشستن ها
آن یار نکوی من، بگرفت گلوی من
گفتا که چه می‌خواهی، گفتم که همین خواهم
مولانا
گفتا که چه می‌خواهی، گفتم که همین خواهم
مولانا
تو مرا آزردی…
که خودم کوچ کنم از شهرت،
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت،
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی!
و به خود میگویی: باز می آید و میسوزد از این عشق ولی
بر نمی گردم، نه!
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد…
عشق زیباست و حرمت دارد
که خودم کوچ کنم از شهرت،
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت،
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی!
و به خود میگویی: باز می آید و میسوزد از این عشق ولی
بر نمی گردم، نه!
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد…
عشق زیباست و حرمت دارد
من از دلبستگی های تو با آیینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی
رهی معیری
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی
رهی معیری
عمرم گذشت و یک نفسم بیشتر نماند
خوش باش کز جفای تو، این نیز بگذرد
آیی و بگذری به من و باز ننگری
ای جان من فدای تو، این نیز بگذرد
عراقی
خوش باش کز جفای تو، این نیز بگذرد
آیی و بگذری به من و باز ننگری
ای جان من فدای تو، این نیز بگذرد
عراقی
جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست…!!
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست…!!
خوشا هر باغ را، بارانی از سبز
خوشا هر دشت را، دامانی از سبز
برای هر دریچه، سهمی از نور
ل*ب هر پنجره، گلدانی از سبز
خوشا هر دشت را، دامانی از سبز
برای هر دریچه، سهمی از نور
ل*ب هر پنجره، گلدانی از سبز
مثل باران بهاری که نمی گوید کی
بی خبر در بزن و سرزده از راه برس
بی خبر در بزن و سرزده از راه برس
