خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

کامل شده شرم کنید! | ستاره لطفی کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع SETAREH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 27
  • بازدیدها 1K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

SETAREH

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-16
نوشته‌ها
120
کیف پول من
1,417
Points
0
***

نفست را در س*ی*نه حبس می‌کنی و به‌قدری اکسیژن را از ریه‌هایت منع می‌کنی،
اوایل به سهولت می‌گذرد؛
اما
هرچقدر که تیک‌تاک عقربه‌ها می‌گذرد،
جانت سر می‌آید و کل بدنت تمنای نفس کشیدن می‌کند.
و این یعنی به مرور،
نفس نکشیدن برایت دشوار می‌شود.
حیات هم همین‌گونه است!
طفلی هستیم بی‌بهانه،
می‌گذرانیم زندگی‌مان را در آشیانه،
رشد می‌کنیم و می‌شویم بزرگ‌تر،
و اما رسوای زمانه!
همین‌که زمان مانند تیری رها شده از کمان بگذرد؛
زندگی تو را دل‌آشفته می‌‌کند و جانت را سایش می‌دهد!
ماییم که بی‌هیچ دغدغه‌ای،
برای بزرگ شدن تلاش می‌کنیم
و اما نمی‌دانیم که چیزی جز عذاب ندارد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SETAREH

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-16
نوشته‌ها
120
کیف پول من
1,417
Points
0
***
بد ذاتی، اندرون ما می‌رقصد!
شرم کنید!
روا نیست این حجم از بی‌حیایی شما
که این‌چنین قلبی شیشه‌ای را می‌شکند!
دنیای من،
لبریز از سیاهی محض است که از انسان‌ها نشأت گرفته.
غرق شده‌ایم در هاله‌ای سیاه!
گم شده‌ایم در غریبه‌ای ناآشنا!
این ما هستیم؟
همان اشرف مخلوقات!
آه!
نه!
ما به همدیگر تنه می‌زنیم و
چشم خوشبختی یکدیگر را نداریم!
رفاقت،
نمانده!
اثری از رفاقت در این زمانه نمانده!
رها شده‌ایم در خلسه‌ای مملو از بدجنسی و از دست داده‌ایم مردانگی‌مان را!
جامعه‌ی من،
به یکدیگر کمک نمی‌کنند؛ بلکه تیغ‌اند بر جان!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SETAREH

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-16
نوشته‌ها
120
کیف پول من
1,417
Points
0
***
می‌گفت حکایت مانند آدمی گرسنه است.
تا وقتی که شکمش خالی است و در تنگ،
برای رسیدن به غذا تلاش می‌کند و می‌کوشد؛
اما همین‌که به خواسته‌اش می‌رسد و سیر می‌شود،
حالش از غذا به‌هم می‌خورد!
عشق هم همین است.
برای او تلاش می‌کنی و عاقبت که دل تشنه‌ات سیراب شد، او را پس می‌زنی!
به گمانم او یک بی‌شعور بی‌منطق بود!
حتی آدمی هم بعد از دو ساعت باز محتاج غذا می‌شود؛
چه برسد به عشق!
عشق که جای خود را دارد.
می‌خواستم بگویم،
تا ابد محتاج تو خواهم ماند!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SETAREH

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-16
نوشته‌ها
120
کیف پول من
1,417
Points
0
***
«قضاوت!»
اولین چیزی که بر روی زندگی ما سایه‌ای سیاه افکنده، قضاوت است!
پا بر روی احساسات یکدیگر می‌گذاریم و با جهالت تمام،
شخصیت همدیگر را زیر ذره‌بین قرار می‌دهیم؛ بی‌آنکه بفهمیم قضاوت نابه‌جا، تاوان دارد!
وقتی که از اندرون هم خبر نداریم، بهتر است زیپ دهانمان را بکشیم و حرف‌های اشتباه را به زبان نیاوریم و شخصیتی را لکه‌دار نکنیم.
و اما امروزه، مردمان من بی‌آنکه از کسی خبر داشته باشند؛
او را مورد قضاوت‌های سمی قرار می‌دهند و اصل او را لطمه‌دار می‌کنند.
بهتر است کمی چشمانمان را باز کنیم و
بفهمیم هر آن‌چه را که برای مردم می‌بینیم، روزی به خودمان برمی‌گردد.
پس در این مسیر ناهموار، زیباتر فکر کنیم و ببینیم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SETAREH

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-16
نوشته‌ها
120
کیف پول من
1,417
Points
0
***
فردای من،
بازتاب افکار امروز من است!
روشن‌تر می‌اندیشم و
زیباتر زندگی را می‌گذرانم.
دنیایی که مردمان‌اش این‌گونه شانه بر شانه‌ی هم می‌زنند،
ارزش ندارد که آن را بر کام خود تلخ‌تر کنیم!
و اما مابین این احساسات فوران کرده،
من انتظارم را می‌کشم و یاد می‌گیرم برای شیرین کامی خود،
از کسی انتظار نداشته باشم!
من به تنهایی،
گوشه‌ای می‌نشینم و بی‌توجه به موجوداتی به نام «انسان» زندگی خود را رقم می‌زنم.
زیباست!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SETAREH

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-16
نوشته‌ها
120
کیف پول من
1,417
Points
0
***
یک‌نفر در این شب تار،
دلش از هر دردی گرفته!
و اما دیگری از هر دری می‌خندد.
و درست بود که نسل آدمیزادها بی‌عیب و نقص نبود؛
اما دل شکستن کمی دور از ذهن بود.
خطایی که امروزه، همه به آن مبتلا هستند.
شیشه‌ی دل یک دیگر را می‌شکنند و اعتنا نمی‌کنند.
حرف‌ها قدرت دارند،
عمل‌ها هم همین‌طور!
و اما انسان‌ها شرم نمی‌کنند.
حرف می‌زنند و آن آوای سهمگینی که از ل*ب خارج شده،
سیلی می‌زند بر صورت دیگری!
کجا این‌چنین شتابان اشرف مخلوقات؟
کمی انسانیت آرزوست!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SETAREH

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-16
نوشته‌ها
120
کیف پول من
1,417
Points
0
***
بهتر است همه دستی به زندگی‌مان بکشیم.
بس است حقارت!
باید خاک‌ها را از روی افکار خود بتکانیم و ذره‌ای جهان را ببینیم.
عینک تیرگی را از چشم برداریم و در برخورد با انسان‌ها، اهمیت بیشتری بدهیم.
هرچه می‌کشیم، از همنشینی غلط است و به هرچه که می‌اندیشیم، تاثیر منفی آن است!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SETAREH

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-16
نوشته‌ها
120
کیف پول من
1,417
Points
0
***
در پس احساس‌های گوناگون‌مان،
عشق را محترم بدانیم.
و اما اندکی درک نخواهیم داشت که معنای این جمله را تحلیل کنیم.
مانند همه‌چیز،
عادی از این نوشته هم رد می‌شویم و تنها در این میان،
عشق است که بی‌حرمت می‌شود!
خواهم رفت از دیاری که مهر،
بازیچه‌ی آدمیزادی است!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SETAREH

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-16
نوشته‌ها
120
کیف پول من
1,417
Points
0
***
مهربان باشیم!
نیم‌خط نوشته‌ای که هیچ‌جای دنیا را در برنمی‌گیرد؛
اما اثر او می‌تواند یک جهان را سست کند!
بهتر است کمی مهربان‌تر باشیم!
به‌جای سرزنش آغو*ش بگشایم و لبخندی مزین ل*ب‌هایمان کنیم.
چه بسا که نسل آدمیزادی،
در حال منقرض شدن است و دست من به کجای جهان بند است که کمی درس انسانیت یاد بدهم؟!
من فقط می‌توانم فریاد بکشم که مهربان باشید؛
مهربان‌تر!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SETAREH

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-16
نوشته‌ها
120
کیف پول من
1,417
Points
0
***
و شاید درک ما از زندگی درست نبود.
شاید باید برای همیشه خوب می‌ماندیم؛ اما نماندیم.
شاید نباید لبخندهایمان را دریغ می‌کردیم؛ اما کردیم. دل شکستن کمی دور از باور بود؛ اما شکستیم. هزاران شاید که در مغزم، ردیف می‌شوند و با یک پلک زدن،
ماشه کشیده می‌شود.
ما باید خوب می‌ماندیم!
نباید در انتهای آمدن‌هایمان، یک رفتن می‌چسباندیم!
و اما شاید ما انسان نیستیم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا