VIP دلنوشته‌ی کالبیم | @Saba.N (صبا نصیری ) کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع Saba.N
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 308
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Saba.N

مدیر بازنشسته
نویسنده حرفه‌ای
مدرس انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,595
لایک‌ها
24,995
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
82,667
Points
1,469
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

نام دلنوشته : کالبیم

[ در زبان ترکی استانبولی به معنی قلبم است
گاهی نیز برای بیان احساسات استفاده می شود.]
نام دلنویس : Saba.N ( صبا نصیری )

ژانر : عاشقانه
مقدمه:
و تو برایِ من، فَراتر از یک پدر بودی‌.
و حتی فراتر از یک وجود!
بودنِ من وصل به بودنت بود و نبودنت، نبودِ نفس!
تو همیشه نبض بودی و ضربان.
پس این بار از تو می‌نویسم. به جای تمام گزافه‌گویی‌ها و حاشیه‌نویسی‌ها از تو می‌نویسم. از تویی که برعکسِ خیلی‌ از مَردُم که پسر داشتن را نماد قدرت می‌دانند، منِ دُختر را چون تاجی برای سلطنتت می‌دانی!



تقدیم به بهترین بابای دنیا❤
از همین تریبون میگم :
-خیلی دوستت دارم!
وَ...
چیزی نمونده تا یکُم مهرماه...
تولدت پیش پیش مبارک کالبیم=)


 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Saba.N

مدیر بازنشسته
نویسنده حرفه‌ای
مدرس انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,595
لایک‌ها
24,995
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
82,667
Points
1,469
بودنِ تو بوی پرتقال می‌داد و گُل‌های بهارنارنج!
بهار را می‌آوَرد و تابستان را... جان می‌بخشید و اُمید و زندگی!
بودِن تو گرم بود. انقدری که کوهِ یخیِ غم‌های نشسته بر شانه‌ام را آب می‌کرد. ذوبشان می‌کرد و رَدِشان می‌کرد پیِ کارشان و من دوباره نُو می‌شدم.
بودنِ تو، از آن دست حس‌های خوب بود!
مثلا بودنِ تو برای من، مثلِ خوابِ آخر شبی بود که بعد از چندین شبانه‌روز خستگی و بی‌خوابی به سراغم آمده باشد. همانقدر شیرین. همانقدر موردنیاز!
بودنِ تو برای من طعمِ آلبالو می‌داد. آلبالوهایی تُرش، یخ‌زده و سرد، میان یک روز گرم و طاقت‌فرسای تابستانی!
مزه‌ی اول مهر می‌داد. اول مهر برای دختربچه‌ای که تا به‌حال حس‌وحال مدرسه رفتن را تجربه نکرده بود و فردا صبح، اولین روز تحصیلی‌اش بود!
حس‌وحالم از بودنِ تو، مثلِ شادی روزِ قبل از اُردو بود. نفس‌گیر و پر از تپش!
بودنِ تو خوب بود. خیلی خوب!
انقدری خوب که بخواهم هر روز پُزِ بودنت را به همه‌ی عالم و آدم بدهم. انقدری خوب که مُدام خداوندم را شکر کنم و بگویم:
-دمت گرم که دادیش به من!
انقدری خوب که زبانِ موردعلاقه‌ام را که ترکی استانبولی بود با کلمه‌ای فارسی که با آن صدایت می‌زدم، مخلوط کردم و شد کالبیم!
به معنای قلبِ من!
و به راستی تو قلب بودی. منبع اصلی تپش و زندگی! یک سری می‌گویند قلب به معنای دگرگونی‌ست. چرا که خون کثیف را به خون تازه و پر از اکسیژن تبدیل می‌کند. و من چقدر ماهرانه نامت را قلبِ من گذاشته بودم و تو... دلیلِ دگرگونی بودی. حال بدم را به خوش‌حالی تبدیل می‌کردی و گریه‌هایم را به خنده!
قلب بودی و بانیِ دگرگونی...
بانی که خستگی‌هایم را می‌تکاند و تبدیلم می‌کرد به یک رِدبول!
به قولِ بعضی‌ها... رِدبولِ سَگی!
از آن‌ها که شادی می‌آورد و انرژی و سرمستی...





مخاطب : باباییم❤
#صبا_نوشت ✍🏼
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Saba.N

مدیر بازنشسته
نویسنده حرفه‌ای
مدرس انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,595
لایک‌ها
24,995
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
82,667
Points
1,469
امشب؛ به وقتِ صفر پاییز می‌شود!
و من به رسمِ هر سال؛
در اولین روزِ پاییز، زادروزت را تبریک می‌گویم که تو؛ دلیلِ قشنگیِ ماهِ مهری!
که تو؛ فقط پدر که نه، بهانه‌ی عاشق شدن و عاشق ماندنی!
که تو؛ تنها ساحلِ اَمنِ آرامشی!
تولدت هزاران هزار بار مبارک باشد مَردِ من!

مبارک باشد و بدان که باید بمانی برای منی که بودنت، تنها بهانه‌ام برای بودن است.

پی‌نوشت:
مبارک باشه تولدت اَبدِ منDj):
به وقتِ یکم مهرمال سالِ هزار و چهار صد و یک |


#دلنوشته‌ی_کالبیم
#صبا_نصیری
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
بالا