• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

سنگ‌صبور سنگ صبور | منِ حساس

  • نویسنده موضوع بی نهایت
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 9
  • بازدیدها 469
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

بی نهایت

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-16
نوشته‌ها
1,423
لایک‌ها
19,472
امتیازها
93
کیف پول من
2,667
Points
102
28014

...
......
...

...
......
....

...
.


" به نام خدا "


سلام به دوستای خوبم Sa*@&_9

امیدوارم حالتون بسی خوب باشه Fvjb5?

امروز متنی که از اولین شرکت کننده عزیزمون دریافت کردم رو براتون به اشتراک می ذارم Ad&@**

⚠️ امیدوارم به نکاتی که توی قوانین سنگ صبور ذکر شد توجه کنید ⚠️

📢 تاکیدم بر اینه که هیچ توهینی به هر اقلیتی و به شخصیت صاحب نوشته تاپیک و شرکت کننده ها نمیشه برخلاف هدف این چالشه.

📢 پیام هایی که می فرستین بوی ترحم و دلسوزی نده خواهشا همدردی با دلسوزی فرق میکنه این رو همه ما متوجهش هستیم.

⛔ اگر زمانی متوجه شدین نویسنده محترم سنگ صبور چه کسی هست تحت هیچ شرایطی عنوان نکنید.

می تونید دوستانتون رو هم تگ کنید تا از مطالب گفته شده استفاده کنن .Rcjb(,

✅ اگر مطلب مفیدی (از منابع مطمئن باشید) در ر*اب*طه با متن ارسالی می دونستین خوشحال می شم به اشتراک بذارین تا بقیه هم استفاده کنن.

خلاصه در کمال احترام با هم گفت و گو کنید اینجا مطالب خارج از بحث هم نفرستید که اسپم محسوب میشه.
:)(:


اما متن دریافت شده از شرکت کننده عزیزمون:



سلام. من اولش نمیخواستم مشکلم رو مطرح کنم، ولی وقتی تاپیک بقیه رو دیدم به نظرم جالب اومد که منم کمک بگیرم. خب من دختر خیلی احساساتی ای هستم و یه مشکل بزرگ دارم. از این احساساتی بودن و اینکه همیشه با احساسم تصمیم میگیرم به جای عقلم خوشم میاد و با وجود ضربه هایی که خوردم بهش ادامه میدم، ولی مشکلی که دارم اینه که من خیلی بی منت و به صورت خیلی زیاد به دیگران محبت میکنم و خب با این حجم از احساساتی بودن، نیاز دارم که این محبت رو هم دریافت کنم. من از یه سنی به بعد با پدرم مشکلات زیادی پیدا کردم و از هم دور شدیم و توی سن حساس نوجوونی که بیشتر از همه به بابام نیاز داشتم ازش دور شدم. خیلی مشکلات زیادی بود، از بابام کتک میخوردم، سخت گیری بود و ... . و خب من اون احساسی رو که از یه ج*ن*س مخالف نیاز داشتم از بابام دریافت نکردم و این باعث شد خیلی احساس تنهایی کنم. (راستی اینم بگم که من یه جورایی میشه گفت یه اختلالی دارم که به شدت و بیشتر از بقیه ی آدما از تنهایی میترسم. نه اون تنهایی که مثلا توی خونه تنها بمونم، از اینکه کسی رو نداشته باشم میترسم) خب من خودمو کنترل کردم چندین سال، اما وقتی وارد فضای مجازی شدم، خیلی زود دلبسته کسی شدم و ناگفته نماند که ضربه هم خوردم. دوباره دو سال تمام به پسری نزدیک نشدم تا وقتی که دوباره حسی به یه پسر پیدا کردم که پسر خوبی هم بود و منو دوست داشت، ولی به خاطر یه سری چیزا جدا شدیم از هم. من دوست های ج*ن*س مخالف هم دارم، ولی خب در حد رفیق هستن، نه بیشتر. مشکلی که میخوام درش کمکم کنین این حس نیاز شدید به ج*ن*س مخالفه و یه سوال دیگه هم دارم. به نظرتون اگه من از یه آدمی کاملا مطمئن باشم، مثلا یکی از دوستای خانوادگی و بهش احساس پیدا کنم، و این حس متقابل باشه، کار درستیه دوباره وارد یه ر*اب*طه شم؟ یا اینکه بشینم پای درسام؟ راستی من 18 سالمه:)



"مدیریت تک رمان"

سپاس از همکاری و اعتماد شما Sa*@&_9
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

F A L C O N

معاونت کل + ویراستار نشریه
پرسنل مدیریت
معاونت کل سایت
طراح انجمن
ویراستار انجمن
تایپیست
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-11
نوشته‌ها
2,058
لایک‌ها
22,246
امتیازها
138
سن
23
محل سکونت
عسلی چشماش...
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
76,973
Points
640
سطح
  1. حرفه‌ای
افسار نفس اماره توی باطنت رو به دست بگیر
اگر نفس اماره بهت غلبه کنه خیلی از کارایی انجام میدی که خودتم دوست نداری ولی بهشون عادت کردی و اگر انجام ندی انگار مریضی.
به نظرم اگر خودت رو آدم متعهد و بااخلاق میدونی زودتر ازدواج کن اینجور نه گناهی میکنی نه دیگه عذاب وجدان داری و از طرفی از محیط خونتون هم دور میشی و اون درگیری ها با پدرت خیلی کمرنگ میشه ولی باز هم برای ازدواج عجول نباش و با عقل و صبر و تحقیق زیاد اینکارو انجام بده تا پشیمون نشی.
و اینکه خودت رو به خدا نزدیکتر کن نماز بخون! نماز یکی از چیزایی هست که غریزه انسانی رو خیلی خوب کنترل میکنه
ورزش یکی دیگه از راه های تخیله شدنت هست.. برو باشگاه اونجا دوستایی پیدا میکنی قطعا. سعی کن سرت رو شلوغ نگه داری تا فکرت سمت ج*ن*س مخالف نره.. برو کلاسای هنری نقاشی قالی بافی و توی خونه بیکار نباش که فکرت بره سمت این چیزا... میل به ج*ن*س مخالف توی غریزه هر آدمی هست و تو تنها اینجوری نیستی فقط باید کنترل کردنشو یاد بگیری. اون چیزی هم که گفتی ترس از تنهایی فقط برای اینه که احتمالاااااا همش تو خونه ای و سرت خلوت و همین باعث میشه مدام به اون چیزا فکر کنی و دلت نخواد هیچ کاری کنی و... نذار ادامه پیدا کنه که منجر به افسردگی بشه❤️
انشالله موفق باشی عزیزم😘
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

MAHDIS

نویسنده انجمن + مدیر ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-26
نوشته‌ها
7,835
لایک‌ها
16,756
امتیازها
163
سن
23
محل سکونت
Mystic Falls
وب سایت
taakroman.ir
کیف پول من
719
Points
0
امضا : MAHDIS

.DefectoR.

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-17
نوشته‌ها
733
لایک‌ها
29,827
امتیازها
128
سن
24
محل سکونت
صدف_فاز دو_ مجتمع بهاران:)
کیف پول من
3,605
Points
66
خب من چون ك تگ شدم نظرم جلب شد راستش و فكر كردم حالا ك مخصوصا تگ هم شدم يه جوابى بدم☝🏻
سعى ميكنم كلامم بدون تيكه پراكنى باشه ك اتفاقا تبحر زيادى هم توش دارم ك ديگه اين ثابت شده😂 ولى اين بار ميخوام رك حرف بزنم بنا ب دلايلى .البته اينم قيد ميكنم ك اين "نظر" رو با شناختن نويسنده ميدم ولى اين ب اين معنى نيست ك نسبت بهت پيش داورى كوركورانه دارم اى نويسنده!😂
ببين عزيز من چيزى كه من ازت دارم ميبينم يه دختره ك به اندازه ى كافى دغدغه مند نيست ينى چيزى كه واضحه اينه كه كار زيادى براى انجام دادن ندارى و سرت زيادى فرصته چيزى ك بچه ها تو سن ١٥ تا ٢٠ سالگى نبايد داشته باشن وقت زياد و اضافى و خاليه ك تو دارى. بايد ى جورى پرش كنى ولى نه به واسطه ى فضاى مجازى و نميدونم كه متوجه شدى يا ن اما چيزى كه از نوشتت هم مشخصه اينه ك ناخودآگاه دارى براى خودت خودت رو توجيه ميكنى . ينى واضحه اگه من اينطور فكر كنم ك "از پدرم توجه كافى رو دريافت نكردم پس حق دارم كه ب ج*ن*س مخالف گرايش زيادى داشته باشم" خب مشخصه اين يه علت و معلوله ك من از قبل براى خودم بريدم و بافتم و پوشيدم 😐🤷🏻‍♀️ خب پس چه جاى تغييرى ميمونه؟ گيريم كه اصلا اين خصلت من يه ايراد باشه كه از قبلم احتمالا انداختمش گر*دن بابام پس حله؟! نه نيس!
ما گاهى فكر ميكنيم اگر رفتارمون پيش خودمون دليل داشته باشه پس موجهه در صورتى كه از ديدگاه اجتماع اينطور نيست و اين خطرناكه خصوصا اگه دليلمون بهانه باشه كشندست به خصوص اگر دنبال مقصر در زندگى بگرديم.
درباره ى ر*اب*طه هم من جاى تو بودم زياد بش فكر نميكردم چون حساسى و تو مرحله ى مناسبى نيستى
خب رفتار هاى سنجيده اى ازت نديدم كه البته مطمئنم پشت همشون يه دليل اين سبكى دارى مثل مثال خودت
اميدوارم به مرور از اين بحران نوجوانى عيور كنى و شخصيت خوبى براى خودت بسازى
💙
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

morva♡

مدیر بازنشسته تالار جامعه و فرهنگ
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-28
نوشته‌ها
1,013
لایک‌ها
7,993
امتیازها
93
سن
24
محل سکونت
TEHran
کیف پول من
1,675
Points
0
28014

...
......
...

...
......
....

...
.


" به نام خدا "


سلام به دوستای خوبم Sa*@&_9

امیدوارم حالتون بسی خوب باشه Fvjb5?

امروز متنی که از اولین شرکت کننده عزیزمون دریافت کردم رو براتون به اشتراک می ذارم Ad&@**

⚠️ امیدوارم به نکاتی که توی قوانین سنگ صبور ذکر شد توجه کنید ⚠️

📢 تاکیدم بر اینه که هیچ توهینی به هر اقلیتی و به شخصیت صاحب نوشته تاپیک و شرکت کننده ها نمیشه برخلاف هدف این چالشه.

📢 پیام هایی که می فرستین بوی ترحم و دلسوزی نده خواهشا همدردی با دلسوزی فرق میکنه این رو همه ما متوجهش هستیم.

⛔ اگر زمانی متوجه شدین نویسنده محترم سنگ صبور چه کسی هست تحت هیچ شرایطی عنوان نکنید.

می تونید دوستانتون رو هم تگ کنید تا از مطالب گفته شده استفاده کنن .Rcjb(,

✅ اگر مطلب مفیدی (از منابع مطمئن باشید) در ر*اب*طه با متن ارسالی می دونستین خوشحال می شم به اشتراک بذارین تا بقیه هم استفاده کنن.

خلاصه در کمال احترام با هم گفت و گو کنید اینجا مطالب خارج از بحث هم نفرستید که اسپم محسوب میشه.
:)(:


اما متن دریافت شده از شرکت کننده عزیزمون:



سلام. من اولش نمیخواستم مشکلم رو مطرح کنم، ولی وقتی تاپیک بقیه رو دیدم به نظرم جالب اومد که منم کمک بگیرم. خب من دختر خیلی احساساتی ای هستم و یه مشکل بزرگ دارم. از این احساساتی بودن و اینکه همیشه با احساسم تصمیم میگیرم به جای عقلم خوشم میاد و با وجود ضربه هایی که خوردم بهش ادامه میدم، ولی مشکلی که دارم اینه که من خیلی بی منت و به صورت خیلی زیاد به دیگران محبت میکنم و خب با این حجم از احساساتی بودن، نیاز دارم که این محبت رو هم دریافت کنم. من از یه سنی به بعد با پدرم مشکلات زیادی پیدا کردم و از هم دور شدیم و توی سن حساس نوجوونی که بیشتر از همه به بابام نیاز داشتم ازش دور شدم. خیلی مشکلات زیادی بود، از بابام کتک میخوردم، سخت گیری بود و ... . و خب من اون احساسی رو که از یه ج*ن*س مخالف نیاز داشتم از بابام دریافت نکردم و این باعث شد خیلی احساس تنهایی کنم. (راستی اینم بگم که من یه جورایی میشه گفت یه اختلالی دارم که به شدت و بیشتر از بقیه ی آدما از تنهایی میترسم. نه اون تنهایی که مثلا توی خونه تنها بمونم، از اینکه کسی رو نداشته باشم میترسم) خب من خودمو کنترل کردم چندین سال، اما وقتی وارد فضای مجازی شدم، خیلی زود دلبسته کسی شدم و ناگفته نماند که ضربه هم خوردم. دوباره دو سال تمام به پسری نزدیک نشدم تا وقتی که دوباره حسی به یه پسر پیدا کردم که پسر خوبی هم بود و منو دوست داشت، ولی به خاطر یه سری چیزا جدا شدیم از هم. من دوست های ج*ن*س مخالف هم دارم، ولی خب در حد رفیق هستن، نه بیشتر. مشکلی که میخوام درش کمکم کنین این حس نیاز شدید به ج*ن*س مخالفه و یه سوال دیگه هم دارم. به نظرتون اگه من از یه آدمی کاملا مطمئن باشم، مثلا یکی از دوستای خانوادگی و بهش احساس پیدا کنم، و این حس متقابل باشه، کار درستیه دوباره وارد یه ر*اب*طه شم؟ یا اینکه بشینم پای درسام؟ راستی من 18 سالمه:)


"مدیریت تک رمان"

سپاس از همکاری و اعتماد شما Sa*@&_9
سلام به دوست عزیز.
والا راستش اولش فکر کردم هیچ حرفی واسه زدن ندارم...ولی انگار یه چیزایی می تونم بگم.
اساسا برقراری ر*اب*طه با پسرا...هیجان و اضطراب زیادی با خودش به همراه میاره که به طور کلی ذهن رو به خودش مشغول می‌کنه...یعنی اکثرا اینجورین که همه فکر و ذکرشون درگیر ر*اب*طه میشه....حتی اگه همه فکرشونم درگیر نشه ولی خیلی روی زندگی شخصی و روند پیشرفتت توی زندگی تاثیر داره...
من آدمای زیادی رو دیدم که تو سن کم ازدواج می‌کنن بعد از ازدواج پشیمون میشن و فکر می‌کنن که چرا برای خودشون وقت نذاشتن تا توی زندگی اجتماعیشون پیشرفت کنن... البته حرف ازدواج نزدی و راجع به ر*اب*طه گفتی که خب راستش استرس و درگیری های ذهنی اون به نظر بیشترم هست.... چون اخرش وقتی بهم بخوره به این فکر می‌کنی که چرا عمرم رو صرفش کردم؟ و هزارتا فکر دیگه...‌
به شخصه فکر می‌کنم توی این سن هر کس باید دنبال جایگاه خودش بگرده تا اگر در آینده با کسی هم مسیر شد در کنار هم بتونن زندگیشون رو بهتر بسازن... اگر آدمی نباشی که جایگاه اجتماعی مناسب داره... و فقط کسی باشی که درگیر احساساتشه ببخشید اینو میگم ولی وقتی ازدواج کنی می‌بینی که فقط به عنوان یه زن بهت نگاه میشه که وظیفه‌ش موندن تو خونه و رسیدگی به زندگیشه... و حق اظهار نظر راجع به خیلی چیزا رو نداره... فقط به خاطر این که به چشم طرف مقابلش جایگاه پایین تری داره ... ولی اگر برای خودت جایگاه اجتماعی درست داشته باشی به حرفت توی خانواده الانت که بهت زور میگن یا خانواده آینده‌ت بها داده میشه...تو بعد از این که وارد هجده سالگی شدی یه آدم بالغی که اگر بتونی به جایگاه درستت برسی رای و نظرت توی آینده خودت و خانواده‌ت تاثیر داره!
و راستش به نظرم اگر سعی کنی ر*اب*طه‌ی خانوادگیت رو با پدرت درست کنی...خیلی از مشکلاتت حل میشه. این محبتت رو سعی کن برای گرم کردن قلب پدرت خرج کنی.... هر پدری نسبت به دخترش احساسات خاصی داره. در کنارش سعی کن با رفتارت اعتمادش رو جلب کنی
و به نظرم تا زمانی که نفهمیدی جز ابراز محبت دیگه چه چیزایی توی ر*اب*طه و یه زندگی مهمه به برقراری یه ر*اب*طه‌ی جدی فکر نکن....چون ممکنه بازم شکست بخوری!


من سعی کردم فارغ از اعتقاد و اینا حرف بزنم:) چون هر کسی قطعا توی دل خودش می دونه چه راهی درسته چه راهی غلط.... ولی این که بدونی این راه غلط چه نتایجی رو برات در بر داره می تونه یه نقطه تلنگر باشه... البته امیدوارم
و این که جایگاه اجتماعی درست فقط این نیست که انقدر درس بخونی که دکترا بگیری:)
هر جایگاهی که بهت استقلال و اعتماد به نفس بده... از انجام دادن اون کار راضی باشی و نیازی به دیگران برای امرار معاش نداشته باشی به علاوه این که حس اطمینان و اعتماد دیگران رو جلب کنی می تونه جایگاه درست تو باشه




:)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : morva♡

مهاجر.

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
5,710
لایک‌ها
26,854
امتیازها
128
محل سکونت
مادرید
وب سایت
forum.taakroman.ir
کیف پول من
32,814
Points
217
28014

...
......
...

...
......
....

...
.


" به نام خدا "


سلام به دوستای خوبم Sa*@&_9

امیدوارم حالتون بسی خوب باشه Fvjb5?

امروز متنی که از اولین شرکت کننده عزیزمون دریافت کردم رو براتون به اشتراک می ذارم Ad&@**

⚠️ امیدوارم به نکاتی که توی قوانین سنگ صبور ذکر شد توجه کنید ⚠️

📢 تاکیدم بر اینه که هیچ توهینی به هر اقلیتی و به شخصیت صاحب نوشته تاپیک و شرکت کننده ها نمیشه برخلاف هدف این چالشه.

📢 پیام هایی که می فرستین بوی ترحم و دلسوزی نده خواهشا همدردی با دلسوزی فرق میکنه این رو همه ما متوجهش هستیم.

⛔ اگر زمانی متوجه شدین نویسنده محترم سنگ صبور چه کسی هست تحت هیچ شرایطی عنوان نکنید.

می تونید دوستانتون رو هم تگ کنید تا از مطالب گفته شده استفاده کنن .Rcjb(,

✅ اگر مطلب مفیدی (از منابع مطمئن باشید) در ر*اب*طه با متن ارسالی می دونستین خوشحال می شم به اشتراک بذارین تا بقیه هم استفاده کنن.

خلاصه در کمال احترام با هم گفت و گو کنید اینجا مطالب خارج از بحث هم نفرستید که اسپم محسوب میشه.
:)(:


اما متن دریافت شده از شرکت کننده عزیزمون:



سلام. من اولش نمیخواستم مشکلم رو مطرح کنم، ولی وقتی تاپیک بقیه رو دیدم به نظرم جالب اومد که منم کمک بگیرم. خب من دختر خیلی احساساتی ای هستم و یه مشکل بزرگ دارم. از این احساساتی بودن و اینکه همیشه با احساسم تصمیم میگیرم به جای عقلم خوشم میاد و با وجود ضربه هایی که خوردم بهش ادامه میدم، ولی مشکلی که دارم اینه که من خیلی بی منت و به صورت خیلی زیاد به دیگران محبت میکنم و خب با این حجم از احساساتی بودن، نیاز دارم که این محبت رو هم دریافت کنم. من از یه سنی به بعد با پدرم مشکلات زیادی پیدا کردم و از هم دور شدیم و توی سن حساس نوجوونی که بیشتر از همه به بابام نیاز داشتم ازش دور شدم. خیلی مشکلات زیادی بود، از بابام کتک میخوردم، سخت گیری بود و ... . و خب من اون احساسی رو که از یه ج*ن*س مخالف نیاز داشتم از بابام دریافت نکردم و این باعث شد خیلی احساس تنهایی کنم. (راستی اینم بگم که من یه جورایی میشه گفت یه اختلالی دارم که به شدت و بیشتر از بقیه ی آدما از تنهایی میترسم. نه اون تنهایی که مثلا توی خونه تنها بمونم، از اینکه کسی رو نداشته باشم میترسم) خب من خودمو کنترل کردم چندین سال، اما وقتی وارد فضای مجازی شدم، خیلی زود دلبسته کسی شدم و ناگفته نماند که ضربه هم خوردم. دوباره دو سال تمام به پسری نزدیک نشدم تا وقتی که دوباره حسی به یه پسر پیدا کردم که پسر خوبی هم بود و منو دوست داشت، ولی به خاطر یه سری چیزا جدا شدیم از هم. من دوست های ج*ن*س مخالف هم دارم، ولی خب در حد رفیق هستن، نه بیشتر. مشکلی که میخوام درش کمکم کنین این حس نیاز شدید به ج*ن*س مخالفه و یه سوال دیگه هم دارم. به نظرتون اگه من از یه آدمی کاملا مطمئن باشم، مثلا یکی از دوستای خانوادگی و بهش احساس پیدا کنم، و این حس متقابل باشه، کار درستیه دوباره وارد یه ر*اب*طه شم؟ یا اینکه بشینم پای درسام؟ راستی من 18 سالمه:)


"مدیریت تک رمان"

سپاس از همکاری و اعتماد شما Sa*@&_9
خب من فقط نظرم رو میگم و امکان داره با نظر تو، متفاوت باشه اصلا. من بودم بی‌خیال می‌شدم. من موافق این نیستم که کسی بهم محبت کنه و یا دوسم داشته باشه. یه زمانی اصلا فارغ از جنسیت، خیلی دوست داشتم، دوسم داشته باشن؛ اما الان به‌نظرم پوچه. من از تو کوچیک‌ترم و امکان داره تو بیشتر از من پیرهن پاره کرده باشی؛ اما باز هم ذکر می‌کنم که نظر من این نیست که یکی دوسم داشته باشه. محبت دریافت کردن از طرف کسی، حس می‌کنم فقط شخصیت خودم را خار یا خوار و ذلیل می‌کنه. تا وقتی خودم هستم و می‌تونم خودم رو داشته باشم، نیازی به کسی ندارم؛ حتی اون بالایی. متوجهم که خودشیفته‌ام؛ اما به نظرم لازمه. من لایق محبت خودمم. هیچ‌کس نمی‌تونه خودم رو اندازه‌ی خودم دوست داشته باشه. هیچ‌کس باارزش بودنم رو جز خودم نمی‌فهمه. من یکی رو دوست داشته باشم و اون هم منو، باز هم برام مهم نیست. البته شخصیت من و شما باهم قطعا متفاوته؛ اما خیلی از نوجوون‌ها تقریباً این دغدغه رو دارن. محبت کافی رو دریافت نمی‌کنن و... . اما واقعا این راهش نیست... . ما اگه پرنسسیم یا شاهزاده، نیازی به کسی نداریم که کاملمون کنه. ما کاملیم! فقط خودت لیاقت دوست داشتن خودت رو داری. فقط خودت از تموم اتفاقات زندگیت خبر داری و میتونی با تموم این‌ها، خودت رو دوست داشته باشی.
اگه این‌کار رو انجام بدی، احتمال داره خودت رو غرق کنی و ممکنه توی هپروت بری، وقتی متوجه میشی که با سر خوردی زمین. بی‌خیال واقعاً. ج*ن*س مخالف، اون‌قدر هم مهم نیست.
*این فقط نظر شخصی منه و نمی‌خوام بقلبونم بهت.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Tanin

مدیر بازنشسته آواتار
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
نوشته‌ها
1,815
لایک‌ها
8,602
امتیازها
63
محل سکونت
خونمون=)
کیف پول من
3,202
Points
0
من به عنوان مخالف سر سخت این جور مسائل پیشنهادم این هستش که طرف این جور ر*اب*طه ها نری!

شما میگی از پدرت اون محبتی که از طرف ج*ن*س مخالف باید دریافت کنی رو دریافت نکردی؟ اوکی ولی از کجا معلوم که با شخص دیگه دریافت کنی؟ از کجا معلوم که اوضاع بدتر نشه؟
این خاصیت نوجوانیِ! اکثر نوجوان ها احساس تنهایی، افسردگی، کمبود توجه و احساسات و ... دارن. حالا وابسته به شرایط خیلی ها بیشتر و خیلی ها کمتر.
اون جوری نیست که هیچ کس همچین حس هایی رو نداشته باشه همه درگیر هستن؛ ولی اینکه چقدر به این حس ها بها بدی مهمه!

جدا از همه ی این مسائل شما در سنی قرار داری که قدم به قدم تصمیماتی که میگیری آینده‌ات رو رقم میزنه. مطمئنا ما نمی‌تونیم برات تصمیم گیری کنیم.
افرادی هستن که راهشون رو در برقراری با این روابط پیدا و عادت کردن و افرادی ام هستن که ترجیح میدن وقت گران بهاشون رو برای مسائل هدفمند دیگه قرار ب*دن. دست خودته که در کدوم راه قرار بگیری. درواقع میشه گفت انتخاب با خودته تشخیص بدی در کدوم راه راحت تری و آینده ات موفق تره.

احساسات ما دست خودمون و احساسات دیگران دست خودشون. شما اگر به کسی حس می‌ورزی نباید انتظار داشته باشی که طرف هم جبران کنه. این خاصیت اخلاقی شماست که به دیگران حس بورزی. شخصی ممکنه احساسات شما براش ارزش نداشته باشه و جبران نکنه چون این خاصیت اخلاقی طرف مقابلِ
پس اگر به کسی حس میورزی باید بی دریغ و بدون منت و انتظار باشه.

به هر حال انتخاب با خودته
میتونی اونقدر به به خلاء های دوران نوجوانی(که مطمئنا ثابت نیست) بها بدی که در راهی نادرست(از نظر من) قرار بگیری یا اینکه هدف زندگیت رو تشخیص بدی و وقتت رو صرف اون راه کنی.

موفق باشی🧡
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Tanin

ساعت دار

کاربر VIP انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,235
لایک‌ها
13,264
امتیازها
243
سن
14
محل سکونت
بیشه‌ی فراموشی
کیف پول من
1,206
Points
357
عزیز دلم از من به تو نصیحت:
ازدواج نکن تا وقتی مجبور شدی=/
حالا این‌که عقیده منه اما نصیحت کلی اینه که
قبل از تحصیل کامل تا سر کوچه هم نرو
چون اگه تحصیل داشته باشی در اجتماع چه وقتی مزدوجی چه مجرد به عنوان یک فرد مستقل شناخته می‌شی و اگر خدایی نکرده مشکلی پیش اومد می‌تونی درستش کنی.
تنها بودن خیلی بهتر از پشیمانی لحظه‌های خوب ولی زودگذره
عزیزم ازدواج قبل از تحصیل کامل از نظر من اینه: یه غلطی می‌کنی که بعدش هر غلطی می‌کنی نمی‌تونی غلطی بکنی=/
عین یه باتلاق که آزادی ازش ساخته نیست
پیشنهادم اینه در سن کم تصمیم خاصی نگیر
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : ساعت دار
بالا