• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

کامل شده سرطان قلب | زار کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
دلنوشته سرطان قلب.pngنام اثر: سرطان قلب
نویسنده: ن.ح
ژانر: تراژدی
ویراستار: ECLIPSE
خلاصه:
چقدر نیاز دارم
به شش قرص شیشه‌ای و یک لیوان آب سرد،
به یک هفته‌ی کامل، به خوابی سنگین فرو رفتن.
بلند شوم و تو خوب باشی.
دنیا ما را دوست بدارد؛
مردم، هم را دوست بدارند!
دیگر صدای رادیو هیچ خبر بدی را فریاد نکند.
باید هیچ‌کس از فقرِ نان و فقر فکریِ اندیشه، گرسنه نمانده باشد!
می‌خواهم هیچ قتل و کشتاری توی دنیا وجود نداشته باشد.
آدم‌ها مهربانی بیاموزند!
هیچ‌کس به روح کسی ت*ج*اوز نکند!
هیچ‌کس مرزهای وطن و کالبد دیگری را درهم نشکند!
دیگر هیچ‌کس نخواهد مُرد.
هیچ‌کس درد نمی‌کشد،
بچه‌ها جیغ نمی‌زنند، گریه نمی‌کنند.
نیاز دارم بخوابم؛ بلند شوم و با دستانم صورتِ نرم تو را
در پرواز زیبای شاپرک‌ها دربرگیرم.
ببینم که حال تو واقعاً خوب شده‌ است جانم!
صلح، فرمانِ دوستی می‌دهد.
آرامش، جای خورشید طلوع می‌کند.
خب؟ فقط یک هفته خواهم خوابید؛
بلند می‌شوم و همه‌چیز قشنگ شده. اصلاً ولش کن!
فقط پا شوم و همه خوب باشند، همه‌چیز سر جایش؛ قشنگ بودنِ زندگی و لبخند آفتاب پیشکش!
می‌شود، مگر نه؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
محرمانه بود درد‌هایش،
همان دیوانه‌ی خندان شهر.
همان‌که تکیه‌اش بر دیوار خاک خورده‌ی
عقده بود.
تمسخرش کردند
و گفتند:
«او یک دیوانه است.»
عاشق سایه‌های شعر بود؛
همیشه در تاریکی وجود شهروندان پنهان!
دیوانه‌ی داج!
مرده‌شور احساسات بود لقبش.
لبخند دندان‌نمایی بر صورت مردمان می‌پاشید
و اشک می‌ریخت.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
دکترها بذر مرگ می‌پاشیدند بر زمین خاکی‌اش.
دختر درونش از شدت درد، در دلش مچاله شده
و گویی بطن او را گ*از می‌زد.
«چهل درصد احتمال شیمی درمانی»
می‌ترسید؛ مثل تمام این سال‌های بیش از حد قوی بودن، ترس داشت.
اگر حتی یک درصد هم احتمال مرگ وجود داشت چه؟
اگر این توده‌ی لعنتیِ سرطان، آخر کار دستشان می‌داد؟
با تمام قلبش خون بالا می‌آورد و دهنش رنگ سرخیِ کهنه‌ای داشت؛ بی‌امان بر س*ی*نه‌اش مشت خالی می‌کرد، خشاب به خشاب!
- اگر بلایی سر او آید، مگر من زنده می‌مانم؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
فرار بر قرارِ بی‌قرارش ترجیح بود... .
می‌خواست از همه‌ی ساکنین این شهر عذاب فرار کند.
دست دلش را بگیرد، جامه‌ی سیاهِ نگون را بر تنش بپوشاند و بروند به خ*را*ب شده‌ای دور از هرچه هست؛
دور از تنشِ عطشِ محبت، دورتر از هر که او را دیوانه و قلبش را یتیم خطاب کرده. قطره‌ای از سُرب چشمانش چکید؛ همچون دریایی در بند که حال تنها قطره‌ای می خوروشید. آنقدر در بطن خود مچاله شد که درد‌هایش هم به حالش زار می‌زدند و نفسشان قطعه قطعه می‌شد. دستی نوازش‌وار به موهای بنفشش می‌کشد؛
آنقدر نامنظم، کوتاه و بریده بودش که قیچی هم خوف می‌کرد از انعکاسِ دختر درون آینه!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
لاشه‌اش را می‌کشد تا روی دستان عفونت‌زده‌ اما مهر‌آگین او؛ زیر ل*ب به پسرک بی‌جان و خسته‌ی غرق در خواب زمزمه می‌کند:
- اگر تو هم هرشب جای من در این اتاق،
زیر نورِ همین ماهِ پراکنده
در انتظار تاریکی نشسته ‌بودی
و نمی‌فهمیدی و نمی‌خواندی و نمی‌دانستی
چه کنی تا صبح که شاید سپیده بزند بر رُخت،
دود شوی در خیالِ جان دادنِ معشوق
و ر*ق*صِ سایه‌های بی‌امان نوازش، خیالت می‌کردند.
اگر انتظار می‌کشیدی در این اتاقی که عصر یخبندان تا بیخ و بن بر او نفوذ کرده ‌بود،
می‌فهمیدی من چرا هرروز خنثی‌تر از دیروزم
و تو هم شاید اکنون درونِ این اتاق سپیدِ خیالی با عروسک‌های خیالی‌ات دیوانه‌وارانه بازی می‌کردی.
شاید بازهم یادش رفته ‌بود!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
هوای خسته‌ی اتاق، در خلاء خفگی فرو رفته‌ بود؛
روی مغز او نشسته و تاب می‌خورد.
هربار که تاب‌بازی‌های پوچش اوج می‌گرفت،
تکه‌ای خاطره از مغز، مانند برگی خزان‌زده
که انقضایش افتاده به جانش فرو می‌ریخت
و صدای جیغِ افتادن و شکستنش قلبش را از جا می‌پراند؛
این‌ها مگر شیشه‌ی عمرش نبودند؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
لبخندی که کل وجودش را از درد مچاله می‌کرد، به رویم پاشید.
- خوبم.
من می‌دانستم با تمام وجود درد را گریه می‌کند و تمام تنش مثل رگ‌هایی که جای خون در خود رنگِ مرگ دارند، تیر می‌کشد و جرم او مگر چه بود؟
جانش آن‌قدر بی‌جان شده بود که هر لحظه امکان داشت صدای بوق ممتد، حکم جنازه‌تر شدن و کارم را یک‌سره کند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
تف بر این گندگی زند!
بی‌مهابا بر مو‌های خیس گره درهم خود، چنگ زد.
ب*دن سردش را از زیر شلاق‌های آب سرد و سرامیک یخی، نجات داد. دستش بر روی س*ی*نه‌اش فشار آورد و... نبضش می‌زد؟ هنوز زنده بود؟ چقدر عجیب! چرا در گینس ثبتش نمی‌کند؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
چگونه به این روز درآمدند؟
خودشان را در قفس‌هایی زندانی کرده‌ بودند به جرم عشق؛ در شهری که عشق جرم است.
دیگر مجنون که هیچ، حق لیلی بودن هم نداشتند.
نگاهشان را هم به‌هم نمی‌دادند؛ چه برسد به قلب!
تفاوت‌ها در بی‌تفاوتی عمیق شهر، دفن شده‌ بود.
نگاهشان را هردم از هم می‌دزدیدند.
جرات شنیدیدن را هم نداشت دخترک. زندگی پوشالی بود!
جدیداً قلبش را درون محفظه‌های فولادی، نگه داشته ‌است. پا تند می‌کند و از کنارش رد می‌شود.
کاش می‌توانست کنارش بایستد! کاش!
اما به عنوان یک دیوانه؟
ببخشید! کسی هست؟
شاید کسی که آرامش‌های گمشده را به دست باد، برایش بیاورد.
بگوید:
- دلهره‌هایت را بر شانه‌هایم بگذار!
دست‌هایش را برشانه‌ی دخترک بگذارد؛ بگوید:
- بی‌قراری‌هایتان ماهیت شماست.
نیاز داشت کسی هدفون را از گوشش بردارد
و حقیقت‌ها را به درک بفرستد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
در واپسین اتوبان‌های پر‌ عبور دل‌های به چرک نشسته، عابری خود را از بند نقاب، رهایی بخشیده و عشق سق می‌زند. به دنبال ذره‌ای مهربانی، نعره‌ی تقدس اشعار برداشته؛ دخترک مفلوکِ خندان!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون
بالا