• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

کامل شده کمک! صدایم در نمی‌آید | 𝐙𝐚𝐚𝐫 کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
***
لعنت شیطان بر این عشق ناسازگارت!
می‌دانی عروسک کوچکم؟
جنازه‌های عشق خاک‌خورده‌ای، گاه به من حمله‌ور می‌شوند.
آن‌گاه است که تا حنجره‌ام را خفقان در برمی‌گیرد و
صدای قلبم، میان خارهای این واژگان مجنون‌گشته از بهار خزان‌زده‌ی درد، گم می‌شود، خاموش می‌شود، می‌میرد، می‌میرد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
***
هیپوفرنیا چیست؟
حالتی که در آن دل‌تنگ‌تر از معشوقیم
و ناامیدتر از کودکی که در بازی، او را راهی نیست
و دوستانش در جایی ناکجا جایش گذاشته‌اند.
ضمیر ناخودآگاهمان را می‌گویم؛ او دلتنگ است.
او،
او کیست درون من و تو؟
ما را با زنجیرهایی از جدایی،
به‌هم متصل می‌کند.
او کیست؟ تو من بودی یا من تو؟
تو در نگاه من آغاز شدی یا من در نگاهت؟
آخ!
بازهم صدایم درد می‌کند؛
گرفته و گیر در دلتنگی.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
زمانی که شروع به سلاخی آرزوهایم با تو کردم،
فهمیدم دلتنگی را جز مرگ چاره‌ای نیست.
آن‌گاه که جرات قتل خود را نداشتم
و تیر خلاص تو، روحم را مسخ کرده بود.
حتی آن‌گاه که دلم مرده بود؛ ولی
بال‌های خسته‌ام به‌روی پنجره‌ای از
جهانی سیاه‌تر از تیله‌های چشمانت باز شد،
که این‌بار این سیاهی مرا غرق نکرد؛ کشت.
بازهم خودم را ته نکشیدم.
سیگارها مرگ را پذیرفتند و من زنده‌ام.
کاش روزی بیایی و چشمانم را ببندی!
منتظر می‌مانم مثل پروانه‌ای در پیله،
بیا و خاموش کن تمام تمام شده‌ام را...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
دنیای عروسک‌های بازیچه.
دنیای یادهای خشکیده؛ مثل قطره‌ای خون.
سال‌هاست دست به پاک کردن وجود نحسش، از دل گر گرفته‌ام نبردم.
حالا که نیمی از قلبم را رنگ تلخ دلتنگی زده است،
حال که دردش امان دخترک پاک درونم را بریده؛
من هم باید نفسش را ببرم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
گاهی دلنوشته‌های رسوب شده بر دیوارهای این چهاردیواری، ملکه‌ی ذهنم می‌شوند؛
حس مظلوم نفرت، غلبه بر حواس مجنونم.
آه بی‌خیال!
نگذار بگویمت، آن اولین نجوای گل سرخ گونه‌ات را، هنگامی که نام مرا تمام شهر در کنار تو فریاد کشیدند.
بی‌چاره صاحب‌خانه‌ی دلم!
تمام سقف‌ها که هیچ، دیواره‌های دلم هم با تملک تو سرازیر شد بر شانه‌هایش.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
وه ای قلم آتش زده!
تا کی دستان من را بازیچه‌ی شب و مهتابش و منت‌کش کاغذ سفید بی ریشه‌ی درختان مرده خواهی کرد؟
نمی‌کشم امشب! نقطه‌ی حیات افکار را ریشه بزن.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
بی‌خیالم ز تازیانه‌های نفرتت.
در دستم به اندازه‌ی تمام ستاره‌ها، عشق
و میان انگشتان دیگرم که انگار خشکشان زده، یک سبد عاطفه دارم که به دستت بدهم.
حیف شد!
حیف شد که در دریای عشق من صدایی از امواج دوستت دارم پیدا نمی‌شود!
دیگر صدایی ندارم که نجوای شبانه‌روزت کنم مسافر.
برو!
من تمام گردانه را هم به ج*ن*س گُردان محافظت
در می‌آورم،
برو!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
تناقض‌ها میان من
و یک جای خالی در ذهنم غوغا کرده‌اند.
آن‌قدر که دیروز سیل تمام خانه‌های شهر را ویران کرده است؛
حتی شهردار هم کاری از دستش بر نمی‌آید.
آخر یک دیوانه هر شب چشمانش را می‌بندد
و مرگ می‌شوند برایش، گذر ثانیه‌ها بی‌تو.
کاش میشد که بیایی تا همه‌چیز عادی میشد!
همه‌چیز به‌جز من.
شکستمش؛ یاد نفس کشیدن خود را.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
هیاهوی من
غرق در سکوتی بی‌کران است؛
میان فردایی که جار می‌زند،
ای آدم‌های نفهم!
فصلی پر از تناقض‌های خشمگین
همراه با حقارتی سرد،
خواهد آمد
و شما بی‌حواس‌تر از همیشه
می‌شکنید و می‌گذرید،
یا قلب‌های خود را
یا غرور یک‌دیگر را...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر فعال ادبیات + شاعر انجمن + دلنویس انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
کاربر فعال تالار
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
541
لایک‌ها
3,986
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
هذیان گویان می‌گشایم چشمانم را
و دستانم بی‌اختیار جای خالی‌ات را می‌کاود.
وای بر قلب بی‌حواسم!
باز نبودنت را بی‌اختیار فراموش کرده بود.
جیغ دل‌خراش مرا با دست‌هایش ساکت می‌کند. دخترکی‌ست با همان لباس‌های سفید عروسکی.
صورتم را به سمت پنجره هل می‌دهد.
شهر چقدر در پرواز صداها فرو رفته.
میان این‌همه، کسی شبیه به او می‌خندد.
غرق شنیدن صوت حیات بودم که
حس کردم تو، جای آن دخترک، در قالب فرشته‌ی زیبای مرگم ظاهر شده‌ای،
اشک‌هایم را نادیده گرفتی
و قلبم را از خاکی‌ترین کنج س*ی*نه‌ام، بیرون کشیدی.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون
بالا