جایگاه کارگردان بازی طوریه که میتونه بیشتر تصمیمات رو خودش بگیره. از اون طرف اما تهیهکننده هم داریم که اون هم از نزدیک در جریان اموره؛ اما اگر تهیهکننده بخواد در تصمیمات کارگردان دخالت کنه، اوضاع بهم میریزه. بهعنوان یک خالق، شما باخودتون فکر میکنید که خب تهیهکننده صرفاً مثل یک ستون اون پشت حضور داره. اما خب اینم باید درنظر بگیریم که وقتی یک کارگردان بیتجربه و تازهکاره، نیاز به راهنمایی و کمک داره. برای همین شما باخودت فکر میکنی که بری و نظر بدی (اینجوری کمکش کرده باشی)، اما درنهایت میبینی با کارگردان بازی دعوات شده. این باعث میشه که جو استودیو بهم بریزه و اعضای تیم گیج و سردرگرم بشن و فکر کنن که احتمالاً اون بالاییها باهم دعواشون شده. ولی خب با تمام این اوصاف، شمایی که اونجا وایسادی بازم نمیتونی چیزی نگی و ببینی که بازی داره نابود میشه. خلاصه که دوراهی سختیه.
در مورد خودم اما تا حالا تهیهکنندهای نبوده که برام تعیینتکلیف کنه. درواقع فقط اعضای تیم میان پیشم و درخواست یا نظرشون رو با من مطرح میکنن و من راجع به رد یا قبول کردنشون تصمیم میگیرم. اون زمانیکه تو کپکام بهعنوان کارگردان کار میکردم، معمولاً هم کار کارگردانی رو برعهده داشتم و هم تهیهکنندگی بازی رو. خودم نقش جفتشون رو بعهده میگرفتم. مثلاً زمان ساخت رزیدنت ایول چهار اینجوری بود. کارایی مثل بازاریابی بازی رو خب تهیهکنندهی دیگهای انجام میداد، اما درکل حجم زیادی از وظایف اصلی تهیهکنندگی رو خودم برعهده میگرفتم و معلوم شد که کارا اینجوری راحتتر و روونتر هم انجام میشه. مثلاً دیگه لازم نیست با یک نفر دیگه که ایدههای متفاوتی با تو داره بحث کنی و درگیر بشی. هرچند با تمام این اوصاف، تو پروژه رزیدنت چهار با یه مشکلی روبهرو شده بودم. مثلاً به یک ایدهای میرسیدم و دوست داشتم وارد بازیش کنم، اما یهو سروکلهی میکامی تهیهکننده پیدا میشد و میگفت: این ایده بهدرد نمیخوره، هیچکس از همچین چیزی خوشش نمیاد! یا چرا اینو گذاشتی تو بازی؟ این خیلی بده! و اینجوری اون ایده رد میشد. درواقع انگار بهطور همزمان دو نفر در من حضور دارن که دائم دارن باهم دعوا میکنن. اما بازم باید سریع تصمیم خودت رو بگیری. درواقع (وقتی هر دو نقش رو خودت قبول میکنی) اینجوری میشه که بجای اینکه هی بری پیش یه نفر دیگه و نظرش رو راجع به ایدههات بپرسی، باید اینکار رو در ذهن خودت انجام بدی و ذهنت دائم میگه: رد شد، رد شد، رد شد! اعضای تیم حتی شاید ندونن من چه حجم از ایدههایی رو خودم رد میکنم، اونا فقط تصمیم نهاییای که گرفتم رو میبینن. بهشون حسودیم میشه.