خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

اطلاعیه تاپیک جامع پیدا کردن نام رمان های بی نام

  • نویسنده موضوع Zahra jafarian
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 57
  • بازدیدها 12K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
کیف پول من
115,126
Points
10,626
به نام افریننده ی هستی بخش
دوستان تک رمانی ازین پس شما میتونید با دادن خلاصه ای کامل از رمانی که نامش رو فراموش کردید در صورتی که کسی نام رمان رو میدونست به اسمش دست پیدا کنید.
لطفا فقط یک بار درخواست بدید و از ارسال مجدد خلاصه و درخواست های تکراری خود داری کنید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Shaghayeghrahimi

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-04
نوشته‌ها
16
کیف پول من
0
Points
0
سلام یه رمان خوندم که دختره پدرش فوت شده و با مادر و برادرش تنها زندگی میکنه میره توی یه شرکت کار میکنه و رئیس شرکت که یه ادم مریض عاشق دختره میشه و اونو اذیت میکنه و دختره مجبوره قبولش کنه بخاطر خانواده اش چون پسره بهشون کمک میکنه و هواشون رو داره ولی تا اخر رمان ازدواج نمیکنن کل رمان رو یادمه ولی ایده اش رو نه ممنون میشم کمکم کنید
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

MAHTA☽︎

مدیرارشد بازنشسته+نویسنده اختصاصی
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,704
کیف پول من
9,051
Points
2
سلام یه رمان خوندم که دختره پدرش فوت شده و با مادر و برادرش تنها زندگی میکنه میره توی یه شرکت کار میکنه و رئیس شرکت که یه ادم مریض عاشق دختره میشه و اونو اذیت میکنه و دختره مجبوره قبولش کنه بخاطر خانواده اش چون پسره بهشون کمک میکنه و هواشون رو داره ولی تا اخر رمان ازدواج نمیکنن کل رمان رو یادمه ولی ایده اش رو نه ممنون میشم کمکم کنید

سلام. آبنبات چوبی نبود؟ خیلی سال پیش خوندم و یادم نیست؛ اما چون گفتین پسره مریض بود من یادش افتادم. توی آبنبات چوبی پسره مریض بود و مشکل روانی داشت.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Shaghayeghrahimi

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-04
نوشته‌ها
16
کیف پول من
0
Points
0
سلام. آبنبات چوبی نبود؟ خیلی سال پیش خوندم و یادم نیست؛ اما چون گفتین پسره مریض بود من یادش افتادم. توی آبنبات چوبی پسره مریض بود و مشکل روانی داشت.
سلام نه نبود دختره اصن با پسره ازدواج نمیکنه تا پایان رمان و امید داره یه روزی از دستش فرار کنه.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

فاطمه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-03
نوشته‌ها
17
کیف پول من
0
Points
0
سلام یه رمان بود تخیلی بود میره فضا بعد از اونجا توی فضا درون سیاه چال کشیده میشه و میره توی یه دنیای دیگه و اونجا ازدواج میکنه اما اخرش با شوهرش برمیگرده زمین کسی رمان رو میدونه؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Mehrsa

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-16
نوشته‌ها
4
کیف پول من
0
Points
0
سلام یه رمان بود تخیلی بود میره فضا بعد از اونجا توی فضا درون سیاه چال کشیده میشه و میره توی یه دنیای دیگه و اونجا ازدواج میکنه اما اخرش با شوهرش برمیگرده زمین کسی رمان رو میدونه؟
سلام ستاره من رو چک کنید فکرکنم همین باشه
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Mehrsa

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-16
نوشته‌ها
4
کیف پول من
0
Points
0
یه رمان هست دختره اسمش آمین بود اسم پسره یادم نیست ولی رئیس شرکت بود بعد دختره مجبور میشه با پسره ازدواج کنه اها پسره یه بچه هم داشت اسمش رو میدونید لطفا بگید ممنکن
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Mahsa73

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-18
نوشته‌ها
2
کیف پول من
-19
Points
0

MAHTA☽︎

مدیرارشد بازنشسته+نویسنده اختصاصی
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,704
کیف پول من
9,051
Points
2
سلام فکر کنم بگذار امین دعایت باشم
یه رمان هست دختره اسمش آمین بود اسم پسره یادم نیست ولی رئیس شرکت بود بعد دختره مجبور میشه با پسره ازدواج کنه اها پسره یه بچه هم داشت اسمش رو میدونید لطفا بگید ممنکن
سلام. بله همین رمانه
بگذار آمین دعایت باشم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Aseman♡

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-30
نوشته‌ها
2,706
کیف پول من
664
Points
10
سلام.
یه رمان بود قدیمی هم هست نویسنده‌اش هم م.مودب پور بود.
داستان یه پیرزن بود که چندتا جوون اتفاقی جلوی امامزاده باهاش آشنا میشن اونا قصه زندگیشو براشون میگه و کلی سختی و اتفاق.
و قرارشون میشه هفته ای یبار که اونا برن امامزاده و بعد پیش اون خانم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا