اطلاعیه تاپیک جامع پیدا کردن نام رمان های بی نام

  • نویسنده موضوع Zahra jafarian
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 55
  • بازدیدها 11K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

ECLIPSE

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
نوشته‌ها
126
لایک‌ها
177
امتیازها
43
کیف پول من
50
Points
0
سلام
یه رمانی بود اسم دختره ارنیدا یا یه همچین چیزی بود به معنای الهه اب یا دریا، آنید صداش میزدن.
این به کشاورزی علاقه داشت و به بهونه‌ای که یادم نمیاد چی از خونه میره و پرستار یه زن میشه (خونوادش خبر نداشتن فکر کنم بهشون گفته بود میره کار کنه) این زنه هم یه نوه به اسم شروین داشته
این شروین که جراح مغز و اعصاب بوده بعد مدتها از امریکا میادو با آنید خیلی بد برخورد میکنه و خلاصه دعوایی میشن
بعد نگو شروین یه دوستی داشته دختر بود، عاشق یکی میشه باهاشم نامزد میکنه یه بیماری میگیره که فک کنم سرطان بوده، دختره رو میکشه! اونم چون نتونسته کاری کنه و دختره مرده از جراحی کنار کشیده با اینکه کارش خوب بوده
یه شبم یه اتفاقی میوفته شروین بد قاطی میکنه و میخواد از پیش مادربزرگش بره که مادربزرگه انید و عجل میکنه انیدم باهاش میره
یه چندوقتی دوتایی هم*خو*نه میشن
خلاصه که عاشق هم میشن و بابای انیدم از اونایی بوده که خیانت میکرده و اینا وقتی میفهمه انید اینطوره با بدبختی راضیش میکنن انید ... نکرده
توروخدا بگید این چی بود خیلی میخوام باز بخونمش=/





اهم🥺
.SARISA. یوتاب☪ آریاتس☪ فاطمه تاجیکی✾

سلام.
رمان باورم کن از آرام رضایی.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Hamaparsa

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-08
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
0
امتیازها
1
کیف پول من
85
Points
3
سلام میشه کمکم کنید اسم این رمان رو پیدا کنم لطفا.
دختری بود که برای دانشگاه به شهر دیگری از ایران رفته بود، بعد عموی دختر ظاهر می شود و به او می گوید که وقتی پدرت فوت کرد وصیت کرد که من تو را به عقد پسرم درآورم، بنابراین او از آن پسر جدا می شود. حتی او نمی خواهد، سپس عمویش می میرد و پسر عمویش به او می گوید که او قبلاً با دیگری ازدواج کرده بود و او فقط می خواست با او ازدواج کند تا باباش پولش را به او بدهد.

مطمئن نیستم، اما فکر کنم اسم دختر یاس بود
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Ma_suma

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-08-09
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
1
امتیازها
1
کیف پول من
65
Points
1
یه رمان بود دختره مذهبی اسمش مریم بود مجبورا با یه پسری فکر کنم به نام آریا ازدواج میکنه که دو یا سه زن داره ....اسمش یادم نمیاد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

amir2051

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-10
نوشته‌ها
3
لایک‌ها
1
امتیازها
3
کیف پول من
180
Points
5
پارت اول رمان اینه اسم دختره رها بود پسره هم بامداد لطفا اسم رمان را بگین


نگاه خیره ام را از لرزش نامحسوس دست‌هایم می‌گیرم ، پیشانی‌ام را به پنجره بخار گرفته اتاق می‌چسبانم و چشمانم را میبندم

- بیا دختر ، بیا این لیوان آب قند رو بخور حالت جا بیاد.

صدای بی‌بی را که میشنوم بی اختیار بغض میکنم ، فکرش را هم نمیکردم جدا شدن از آنها تا این حد برایم سخت و دردناک باشد.

- رها .

نفس عمیقی میکشم و به آرامی به عقب برمیگردم.

نگاه روی صورت رنگ پریده ام می گرداند ، لیوان آب قندی که در دست داشت را به سمتم میگیرد و همانطور که به چشمان پر شده ام زل زده است میپرسد

- چته دختر جان؟

ل*ب زیر دندان میکشم و لیوان اب قند را از دستش میگیرم

- خوبم بی‌بی.

- چشمات که اینو نمیگه.

نگاه میدزدم و سر پایین می اندازم .

- نمیخوایش؟

با خجالت جواب میدهم

- میخوام بی‌بی ، فقط...

با پشت دست قطره اشک سر خورده روی گونه ام را پس میزنم و به سختی ادامه میدهم

- دلم واسه شما و آقاجان تنگ میشه .

دست جلو می کشد ، موهای بیرون ریخته از روسری ام را مرتب می کند و با مهربانی می گوید

- ما هم دلمون واست تنگ میشه عزیزکم ، اما باید بری ، هر دختری یک روز باید بره .

بغض صدایش برایم قابل لمس است ، خوب میدانم که او هم همانند من به سختی جلوی خودش را گرفته

- هر وقت دل تنگ شدی بیا ، در این خونه همیشه به روت بازه .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

الهه کریمی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-12-18
نوشته‌ها
489
لایک‌ها
5,261
امتیازها
93
سن
23
محل سکونت
قلب رمان
کیف پول من
7,268
Points
669
پارت اول رمان اینه اسم دختره رها بود پسره هم بامداد لطفا اسم رمان را بگین


نگاه خیره ام را از لرزش نامحسوس دست‌هایم می‌گیرم ، پیشانی‌ام را به پنجره بخار گرفته اتاق می‌چسبانم و چشمانم را میبندم

- بیا دختر ، بیا این لیوان آب قند رو بخور حالت جا بیاد.

صدای بی‌بی را که میشنوم بی اختیار بغض میکنم ، فکرش را هم نمیکردم جدا شدن از آنها تا این حد برایم سخت و دردناک باشد.

- رها .

نفس عمیقی میکشم و به آرامی به عقب برمیگردم.

نگاه روی صورت رنگ پریده ام می گرداند ، لیوان آب قندی که در دست داشت را به سمتم میگیرد و همانطور که به چشمان پر شده ام زل زده است میپرسد

- چته دختر جان؟

ل*ب زیر دندان میکشم و لیوان اب قند را از دستش میگیرم

- خوبم بی‌بی.

- چشمات که اینو نمیگه.

نگاه میدزدم و سر پایین می اندازم .

- نمیخوایش؟

با خجالت جواب میدهم

- میخوام بی‌بی ، فقط...

با پشت دست قطره اشک سر خورده روی گونه ام را پس میزنم و به سختی ادامه میدهم

- دلم واسه شما و آقاجان تنگ میشه .

دست جلو می کشد ، موهای بیرون ریخته از روسری ام را مرتب می کند و با مهربانی می گوید

- ما هم دلمون واست تنگ میشه عزیزکم ، اما باید بری ، هر دختری یک روز باید بره .

بغض صدایش برایم قابل لمس است ، خوب میدانم که او هم همانند من به سختی جلوی خودش را گرفته

- هر وقت دل تنگ شدی بیا ، در این خونه همیشه به روت بازه .
بامداد خمار نیست؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Fateme.khodabande

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-29
نوشته‌ها
124
لایک‌ها
634
امتیازها
53
محل سکونت
البرز
کیف پول من
1,730
Points
134
سلام
یه رمانی بود اسم دختره ارنیدا یا یه همچین چیزی بود به معنای الهه اب یا دریا، آنید صداش میزدن.
این به کشاورزی علاقه داشت و به بهونه‌ای که یادم نمیاد چی از خونه میره و پرستار یه زن میشه (خونوادش خبر نداشتن فکر کنم بهشون گفته بود میره کار کنه) این زنه هم یه نوه به اسم شروین داشته
این شروین که جراح مغز و اعصاب بوده بعد مدتها از امریکا میادو با آنید خیلی بد برخورد میکنه و خلاصه دعوایی میشن
بعد نگو شروین یه دوستی داشته دختر بود، عاشق یکی میشه باهاشم نامزد میکنه یه بیماری میگیره که فک کنم سرطان بوده، دختره رو میکشه! اونم چون نتونسته کاری کنه و دختره مرده از جراحی کنار کشیده با اینکه کارش خوب بوده
یه شبم یه اتفاقی میوفته شروین بد قاطی میکنه و میخواد از پیش مادربزرگش بره که مادربزرگه انید و عجل میکنه انیدم باهاش میره
یه چندوقتی دوتایی هم*خو*نه میشن
خلاصه که عاشق هم میشن و بابای انیدم از اونایی بوده که خیانت میکرده و اینا وقتی میفهمه انید اینطوره با بدبختی راضیش میکنن انید ... نکرده
توروخدا بگید این چی بود خیلی میخوام باز بخونمش=/





اهم🥺
.SARISA. یوتاب☪ آریاتس☪ فاطمه تاجیکی✾
عاشقشم.باورم کن:)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Fateme.khodabande

amir2051

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-10
نوشته‌ها
3
لایک‌ها
1
امتیازها
3
کیف پول من
180
Points
5
بامداد خمار نیست؟
نه بامداد خمار نیس
دختر دایی پسر عمه هستن پدر مادر دختره هشت سال پیش میمیرن دختره میره با پدر بزرگ مادر بزرگش زندگی میکنه بعد هشت سال پسره میاد باهاش ازدواج میکنه ولی مثل قبل دوسش نداره و میگه این ازدواج یه اجبار بوده.....
لطفا اگه کسی دیگه‌ای اسم رمان رو میدونه حتما بگه🙏🏻
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

amir2051

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-10
نوشته‌ها
3
لایک‌ها
1
امتیازها
3
کیف پول من
180
Points
5
سلام کسی میدونه نویسنده ی رمان قلب شیشه ای کیه؟
اسم شخصیتاش رها و بامداده اینا دختر دایی پسر عمه هستن ک هشت سال پیش قبل فوت پدر و مادر دختره عاشق هم بودن و بعد از فوت پدر و مادر رها اون پیش پدربزگ و مادر بزرگش زندگی میکنه تا اینکه بعد هشت سال بامداد میاد و باهاش ازدواج میکنه ولی مث قبل عاشقش نیس و به رها میگه این ازدواج یه اجباره...

لطفا اگه کسی اسم نویسنده رمان رو میدونه بگه اسم رمان قلب شیشه ای هسش🙏🏻
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Pr1907

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-07
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
0
امتیازها
1
کیف پول من
86
Points
1
سلام این رمان راجب یه دختره فکر کنم اسمش گیسو بود پدرمادرش میرن خارج اینو میذارن خونه مادربزرگش که شمال زندگی میکنه
هر چندوقت یه بار پسرعمو و دخترعموهاش میان خونه مادربزرگش
دختره عاشق سیاوش پسرعموش میشه ولی یه اتفاقایی میوفته که مجبور میشه بره خارج
ولی آخر رمان باهم ازدواج میکنن
لطفا راهنمایی کنید هیلی دنبال اسمشم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.ARNICA.

ادیتور انجمن
ادیتور انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-10
نوشته‌ها
417
لایک‌ها
2,266
امتیازها
73
محل سکونت
جهنم
کیف پول من
29,891
Points
700
سلام کسی میدونه نویسنده ی رمان قلب شیشه ای کیه؟
اسم شخصیتاش رها و بامداده اینا دختر دایی پسر عمه هستن ک هشت سال پیش قبل فوت پدر و مادر دختره عاشق هم بودن و بعد از فوت پدر و مادر رها اون پیش پدربزگ و مادر بزرگش زندگی میکنه تا اینکه بعد هشت سال بامداد میاد و باهاش ازدواج میکنه ولی مث قبل عاشقش نیس و به رها میگه این ازدواج یه اجباره...

لطفا اگه کسی اسم نویسنده رمان رو میدونه بگه اسم رمان قلب شیشه ای هسش🙏🏻
رمان قلب شیشه ای نویسندش
ف. طاهری
اسمش رو نزده فقط فامیلش رو زدن ولی داستانش این نیست این یه رمان دیگه است
توی خونه دارمش
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .ARNICA.
بالا