رامسس سوم (۱۱۹۴ تا ۱۱۶۳پیش از میلاد) نیز توانست که از تجاوزهای گسترده این اقوام جلوگیری کند، اما سربازان فرعون سلاحهای آهنی اندکی داشتند. زیرا در کنار نیل هیچ معدن سنگ آهنی یافت نمیشد. برای مقاومت در برابر دشمنان مجهز به سلاح آهنی، مصریان باید آهن را به کشورشان وارد میکردند و این کار بسیار پرهزینه بود. در نتیجه، قیمت همه اجناس بالا رفت، دستمزدها کم شد و نارضایتی مردم بالا رفت. به این ترتیب اوضاع بدتر و بدتر شد. اگرچه رامسس سوم توانست یک بار دیگر فلسطینیان را بیرون براند، اما این بار آنها در فلسطین ساکن شدند، که این وضعیت در نهایت به نابودی مصر انجامید. هر چند آخرین شاه دودمان بیستم رامسس یازدهم (۱۱۰۰ تا ۱۰۷۰ پیش از میلاد) تاج و تخت پادشاهی را حفظ کرد، اما در واقع، اختیار امور را دو کاهن اعظم در دست داشتند که سلطنت را در دو منطقه شمالی و جنوبی میان خود تقسیم کرده بودند. از این رو، دوگانگی حکومت میان شهر رامسس، و طیوهٔ بیاعتبار شده نیز دوباره پدید آمد. فرعون ششنک یکم (۹۴۵ تا ۹۲۴ پیش از میلاد)، نخستین لیبیایی که بر تخت پادشاهی فراعنه نشست، توانست اتحاد را دوباره برقرار کند، اما این اتحاد مدت کوتاهی دوام داشت. در دوران دودمان بیست و سوم (۸۲۸ تا ۷۱۲ پیش از میلاد)، مصر سفلی تجزیه شد و به صورت حکومتهای کوچک بیشمار درآمد. در سال ۷۱۲ پیش از میلاد، فاتحانی از نوبی آمدند و بعد از تصرف مصر، آن را به حکومت نوبی ملحق کردند-فرمانروایان نوبی با عنوان جانشین فراعنه در طیوه حکومت میکردند. سرانجام در سال ۶۷۰ پیش از میلاد نیز سوریاییها این سرزمین را فتح و آن را از سلطه نوبیها آزاد کردند. بعد از استقلالی کوتاه مدت، در سال ۵۲۵ پیش از میلاد، ایرانیها مصر را تصرف کردند. کمبوجیه ایرانی تخت فراعنه را تصاحب کرد و این سرزمین را به صورت یکی از مناطق تحت فرمان ایران درآورد. این پایان فرمانروایی مستقل فراعنه بود.
در سال ۳۳۳ پیش از میلاد، سپهسالار جوان مقدونی، اسکندر، ایرانیان را در ایسوس (آسیای کوچک) شکست داد. به این ترتیب، راه او به سوی نیل باز شد. او به سوی مصر حرکت کرد تا پایتخت امپراتوری خود را در آنجا قرار دهد. اسکندر در ن*زد*یک*ی مصب شاخه غربی نیل شهری بنا کرد که تا به امروز همچنان نام او را به دوش میکشد:اسکندریه.
بعد از مرگ اسکندر در سال ۳۲۳، این فرمانروایی گسترده میان امیران سپاه اسکندر تقسیم شد و مصر به دست فرمانده ارشد، بطلمیوس افتاد که با عنوان بطلمیوس اول(۳۰۴ تا ۲۸۴ پیش از میلاد) فرعون شد. به نظر میآمد که یک بار دیگر مصر همچون دوران درخشان باستان شکوفا میشود. در سراسر این سرزمین معابدی ساخته شد که همه با تصاویری از بطلمیوسها و خدایان مصری تزئین شده بودند. وقتی کلئوپاترا (۶۹ تا ۳۰ پیش از میلاد)، دختر بطلمیوس دوازدهم و همسر بطلمیوس سیزدهم به کمک ژولیوس سزار رومی همسرش را از تخت پایین کشید و با بطلمیوس چهاردهم ازدواج کرد، دوران این حکومت نیز به پایان رسید. کلئوپاترا شیفته سزار شد، به دنبال او تا روم رفت و تا سال ۴۴ پیش از میلاد که سزار به قتل رسید، همانجا زندگی کرد.
بعد از مرگ سزار، وقتی مارکوس آنتونیوس شرق سرزمین روم و در نتیجه، مصر را در اختیار گرفت، کلئوپاترا او را ملاقات کرد. آنتونیوس چنان مجذوب زیبایی کلئوپاترا شد که تا اسکندریه به دنبال او رفت و در آنجا با او ازدواج کرد. اما در این زمان روم با تمام قوای نظامی خود علیه کلئوپاترا بسیج شد: مارک آنتون بعد از نبردی دریایی از اکتاویوس شکست خورد و کلئوپاترا نیز به اسارت درآمد. کلئوپاترا وقتی قرار شد که با راهپیمایی پیروزمندانه فاتحان روم همراه شود، خودکشی کرد. مصر نیز یکی از استانهای روم شد.
در سال ۶۴۷ بعد از میلاد، اعراب مصر را فتح کردند و به این ترتیب، سرانجام حکومت فراعنه از میان رفت. به جای حکومت فراعنه، مصر اسلامی پدید آمد، که همراه با تغییر و تحولهای تاریخی فراوان تا امروز برقرار است.
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان