کامل شده دلنوشته‌ی آسمان شب|نگین کاربر انجمن تک رمان

[نگین ...]

صدای قدم های محکم و استوار تو را می‌شنوم؛
گاهی اوقات بی‌رحمانه از رویم رد می‌شوی...
در آن لحظه دست و پا می‌زنم،
تا خودم را از مهلکه نجات دهم؛
اما سرنوشت، مرا گرفتار می‌کند..

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[نگین ...]

فصل دلتنگی آسمان شروع می‌شود؛
و شب دامن مشکی مخملی‌اش را می‌گستراند...
سکوت مبهمی اتاق را فرا می‌گیرد؛
و بی‌هوا تو را صدا می‌زدم...
گاه گاه صدا زدن هایم، سکوت اتاق را از هم می‌درید.
دلگیر، گوشه‌ای از اتاق کز کرده‌ام...
و به جای تو، به دل تاریک آسمان می‌نگرم!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[نگین ...]

به تاریکی افکارم زل می‌زنم؛
گنگ و مات!
چشم می‌گردانم تا روشنایی جویم،
همه جا تاریک است و تاریک!
بغض مانند وبالی مرا اسیر خود می‌کند؛
از این همه تاریکی و سیاهی وحشت می‌کنم؛
دریغ از یک باریکه‌ی نور...
تقصیر خودم بود؛
خودم تاریکی را صدا زدم،
صدا زدم تا همدم افکارم شود؛
و با دستان بی‌رحمش،
تمام گل های روشنایی را از باغ افکارم بچیند...
و من بمانم و موسیقی غم...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[نگین ...]

اشک هایم، آه می‌کشند؛
حرف هایم را قطره قطره می‌ریزند؛,
و تو نمی‌دانی که سکوت نکرده‌ام...
بگذار بگویم که من تنها ل*ب باز نکردم!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[نگین ...]

به آخر خط نرسیده‌ام؛
بلکه سالهاست در نیم خط عشق‌مان جا مانده‌ام،
نه راهی برای رسیدن به نقطه و سر خط را دارم؛
نه راه برگشتی...
گر بخواهم از اول شروع کنم؛
باید همه چیز پاک شود...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[نگین ...]

در گندم‌زار...
مترسکی تنها،
با لبخند مصنوعی،
به انتظار ایستاده‌است؛
کلاغی که آمد...
از هیچ، می‌ترسد و می‌رود؛
درست عین آدم هایی که فقط...
گول ظاهر را می‌خورند!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[نگین ...]

می‌خواهی بروی، برو؛
اما نگو دوستت ندارم،
نگو نمی‌خواهمت،
قلب من بعد از تو...
هنوز هم منتظرت می‌ماند!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[نگین ...]

نگاه خشک و بی‌روحم...
بیابان را به آتش می‌کشد؛
ل*ب های سردم،
قطب را منجمد می‌کند؛
و اشک هایم،
سیلاب را معنا می‌کند؛
ساعت از کار افتاده بر روی دیوار...
اتاق سرد و گرد گرفته،
و " ایست " قلبی‌ام،
نشان از نبودت می‌دهد...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[نگین ...]

ماه در سیاهی آسمان گم می‌شود؛
و من...
در سیاهی چشمان تو!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[نگین ...]

حالم خوب نیست...
در گودی چشم هایم،
اشک فوران می‌کند؛
و در قلب آرام گرفته از آشوب سال هایش،
حرف از تو به میان می‌آید...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان